يکشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۴
سیاسی

رادیکالیسم کور و قدرت‌طلبی محض تندروهای داخلی و براندازان را به هم رساند

رادیکالیسم کور و قدرت‌طلبی محض تندروهای داخلی و براندازان را به هم رساند
ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست فرهاد فخرآبادی| حسین نورانی‌نژاد، قائم‌مقام حزب اتحاد ملت در گفت‌وگویی که ...
  بزرگنمايي:

ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
فرهاد فخرآبادی| حسین نورانی‌نژاد، قائم‌مقام حزب اتحاد ملت در گفت‌وگویی که با هم‌میهن داشت، معتقد است ابراز شادی برخی از تندروهای اصول‌گرا از بازگشت تحریم‌ها ناشی از این است که آنها زیست خود را در بحران و تنش می‌بینند و در شرایط عادی و توسعه‌محور، محلی از اعراب ندارند. او می‌گوید که رادیکالیسم کور و قدرت‌طلبی محض و فقدان چارچوب‌های اخلاقی و ملی و انسانی، دو دسته تندروهای داخلی و اپوزیسیون را به هم رسانده است.
*‌فعال‌سازی مکانیزم ماشه از مهمترین موضوعات هفته گذشته بود. در این بین شاهد واکنش‎های مختلفی از سوی چهره‌های‎ سیاسی بودیم؛ از جمله عجیب‎ترین آن ابراز خوشحالی برخی افراد از میان تندروهای اصولگرا در راستای عدم موفقیت دولتمردان برای جلوگیری از این اتفاق بود. تحلیل‌تان از این رفتار در میان جریان‎های سیاسی چگونه است؟
به نظر من دلایل اصلی این رویکرد، یکی کوته‌نظری جناحی و غیرملی است و دیگری، عبور دیگران و از جمله خود ما از ریشه‌های واقعی و داخلی بحرانی است که در آن گرفتار شده‌ایم. متأسفانه برخی جریان‌ها، به جای نگاه منصفانه به گذشته و نقش سیاست‌های ماجراجویانه و تقابلی و شعاری خود در شکل‌گیری شرایط کنونی، همه تقصیرها را متوجه دستگاه دیپلماسی می‌کنند و از ناکامی احتمالی آن ابراز خرسندی دارند.
این در حالی است که به دلایل ملی و برای جلوگیری از سوءاستفاده دشمنان بیرونی که خباثت خود را بارها نشان داده‌اند، و شاید هم نگرانی از عواقب امنیتی، پاسخی درخور و آشکار به این رفتارها داده نمی‌شود. واقعیت این است که زیست سیاسی بخشی از این جریان‌ها در فضای بحران و تنش تعریف می‌شود. آنها در یک شرایط عادی و توسعه‌محور محلی از اعراب ندارند و به همین دلیل ناخودآگاه از استمرار بحران استقبال می‌کنند.
*‌یک تحلیل وجود دارد که چنین واکنشی از سوی برخی از سیاسیون در راستای این است که آنها چون نگاه به شرق دارند، از آن استقبال کردند. یکی از نمایندگان مجلس در حساب کاربری خود در ایکس نوشت:«ضمن سپاس از همه اقدامات دستگاه دیپلماسی و شورای امنیت ملی کشور؛ به حول و قوه الهی؛ 28 سپتامبر (6 مهر) به روز ملی «قطع کامل امید از آمریکا و غرب» تبدیل و سرآغاز تحول اقتصادی با تکیه بر ظرفیت‌های درونی و تعمیق پیوندهای اقتصادی با کشورهای شرق، همسایه و دوست خواهد شد.» تحلیل‌تان از این نوع نگاه چیست؟ آیا با توجه به شرایط سیاسی کشور باید نگران این نوع نگاه و واکنش‎ها باشیم؟ 
بعید می‌دانم این قبیل اظهارنظرها را خود گویندگان هم چندان جدی گرفته باشند. کافی است به تجربه‌های اخیر نگاه کنیم: در همان جنگ 12 روزه، «شرق» مورد ادعای ایشان چه اقدامی در حمایت از ما انجام داد؟ در کدام تحریم حاضر شد ذره‌ای از منافع خود را فدای ایران کند؟ سهم ما در اقتصاد چین و روسیه آن‌قدر ناچیز است که تصور ایستادگی آنها در برابر نظام بین‌الملل و تحریم‌های شورای امنیت، بیشتر به یک توهم شباهت دارد.
البته روشن است که ما باید روی هر ظرفیت قابل استفاده‌ای، چه در شرق و چه در غرب عالم، برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری کنیم اما این نوع شعارها بیشتر مصرف داخلی و تبلیغاتی دارد تا مبنای سیاست‌گذاری واقعی. به همین دلیل است که می‌گویم نگران تحقق چنین نگاه‌هایی نیستم، چون بعید می‌دانم خودشان هم در عمل آن را جدی بگیرند.
*‌در برابر، جریان دیگری را هم که از مخالفان جمهوری اسلامی هستند نیز از این اتفاق به عنوان ابزار فشار استقبال کردند. نزدیکی واکنش‎های این دو طیف به‌ویژه در زمینه ناکامی‎های دولت را چگونه تحلیل می‎کنید؟
به نظر من واکنش این طیف، دست‌کم قابل فهم‌تر است. البته نمی‌توان همه مخالفان جمهوری اسلامی را در یک دسته جای داد. اپوزیسیون را می‌توان به دو گروه کلی تقسیم کرد: گروهی که هدف‌شان صرفاً کسب قدرت است، فارغ از اینکه ایران آباد باشد یا ویران؛ مردم عذاب بکشند و کشته شوند یا نه؛ و گروهی دیگر که هرچند مخالف و حتی برانداز نظام‌اند، اما اولویت‌شان ایران است و حاضر نیستند به مزدوری یا پیوستن به ستاد تبلیغات جنگ دشمن تن بدهند.
طبیعی است آن دسته‌ای که چشم‌شان به قدرت دوخته شده، چون از خودشان سرمایه و توان واقعی برای تغییر ندارند، نگاه‌شان به جنگ و تحریم است. در مقابل، آن بخش ملی‌گرا یا مدنی و انسان‌گرا، حتی اگر مخالف نظام هم باشد، همچنان چارچوبی دارد که برای ایران و مردمش اولویت قائل است. رادیکالیسم کور و قدرت‌طلبی محض و فقدان چارچوب‌های اخلاقی و ملی و انسانی، دو دسته تندروهای داخلی و اپوزیسیون را به هم رسانده است.
*‌واکنش‌‎ها نسبت به این جریان داخلی با توجه به اینکه از عواقب فعال شدن مکانیزم ماشه بد شدن وضعیت اقتصادی است و طبیعتا ضدمنافع ملی است، از سوی فعالان سیاسی، رسانه‌‎ها و حاکمیت چگونه باید باشد؟
صادقانه بگویم، از حاکمیت انتظار واکنش واحدی نمی‌توان داشت. اساساً یک رویکرد مشترک در درون حاکمیت وجود ندارد. فعلاً هم به نظر می‌رسد بخش قهریه نظام بیش از آنکه متوجه نفوذ یا کسانی باشد که با سیاست‌های ماجراجویانه کشور را به این وضعیت کشاندند، دوباره حواسش را متوجه ما اصلاح‌طلبان کرده است؛ همان‌ها که سال‌ها پیش هشدار داده بودند و امروز زمان اثبات آن هشدارهاست. ما هم جز راه کلام، گفت‌وگو و تذکر، ابزار دیگری نداریم و همچنان بر همان مسیر حرکت می‌کنیم.
در سوی دیگر، جامعه مدنی، رسانه‌ها و فعالان سیاسی تنها راه‌شان همین روشنگری است: گفتن، تاباندن نور بر این رویکردها و نشان دادن پیامدهای خطرناک آن. به میزان اثرگذاری این تلاش‌ها هم نباید فکر کرد؛ وگرنه ناامیدی غلبه می‌کند. چراکه این جریان‌ها و چهره‌ها عملاً در این ساختار مورد حمایت‌اند و از مصونیت تقریباً مطلق برخوردارند. تنها به اثربخشی اجتماعی و اعتباری این روشنگری‌ها باید امید بست که خود چیز کمی نیست.
بازار


نظرات شما