ندای لرستان - صبح نو / «نقد سازنده یا فتنه تفرقه؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه صبح نو به قلم جواد بخشی الموتی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اظهارات مهدی کروبی و حمله به حاکمیت نشان داد که رادیکالیسم با عزمی راسخ به میدان آمده است. روی دیگر این میدانداری، باز کردن سر زخمی است که 16 سال پیش امنیت و منافع ایرانیان را یکجا به لبه پرتگاه برد. در شرایطی که جهان آماده پذیرش ایران بهعنوان قدرتی قابل احترام در منطقه و جهان بود و «باراک اوباما» و کنگره آمریکا در حال آماده شدن برای پذیرش نسبی ایران قدرتمند بودند، فتنهای بزرگ ایران را چندپاره کرد و شکافهایی گسترده در ذهن دشمنان ترسیم نمود؛ فتنهای که نتیجهای جز افزایش تحریم و تهدید نداشت. اکنون، در روزگاری که تحولات منطقه و جهان با شتابی بیسابقه درهمتنیده شدهاند، تنها سرمایه پایدار یک ملت، انسجام و همبستگی درونی آن است.
اظهارات مهدی کروبی و حمله به حاکمیت نشان داد که رادیکالیسم با عزمی راسخ به میدان آمده است. روی دیگر این میدانداری، باز کردن سر زخمی است که 16 سال پیش امنیت و منافع ایرانیان را یکجا به لبه پرتگاه برد. در شرایطی که جهان آماده پذیرش ایران بهعنوان قدرتی قابل احترام در منطقه و جهان بود و «باراک اوباما» و کنگره آمریکا در حال آماده شدن برای پذیرش نسبی ایران قدرتمند بودند، فتنهای بزرگ ایران را چندپاره کرد و شکافهایی گسترده در ذهن دشمنان ترسیم نمود؛ فتنهای که نتیجهای جز افزایش تحریم و تهدید نداشت. اکنون، در روزگاری که تحولات منطقه و جهان با شتابی بیسابقه درهمتنیده شدهاند، تنها سرمایه پایدار یک ملت، انسجام و همبستگی درونی آن است. انسجام امروز ایران محصول زیست جمعی در جنگی سخت و در «دوازده روز استثنایی» است. اتحاد امروز اگرچه برای رادیکالیسم حاکم بر جبهه اصلاحات قابل تحمل نیست، اما ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند پاسداشت روح جمعی، تقویت پیوندهای اجتماعی و پیشگیری از هر اقدامی است که خطوط اتحاد را محو یا تضعیف کند.
انسجام، ضرورتی راهبردی است
بازار ![]()
تاریخ به ما آموخته است که ملتهایی که در بزنگاهها کنار یکدیگر ایستادند، توانستند از هزارتوی فشارها عبور کنند و ملتهایی که از درون پارهپاره شدند، فرصت طلایی را برای دشمنان خود فراهم آوردند. شاید «سودان امروز» نیز از همین موضوع رنج میبرد و مورد طمع امارات، اسرائیل و آمریکا قرار گرفته که به نظاره نسلکشی آن نشستهاند. انسجام ملی نه شعاری تزئینی، بلکه ضرورتی راهبردی است. انسجام یعنی مواسات سیاسی و اجتماعی؛ یعنی توان مشترک برای مدیریت بحرانهای اقتصادی، امنیتی و فرهنگی؛ یعنی ظرفیت گفتوگو و مهار اختلافات در چارچوب قوانینی که منافع عمومی را تضمین میکند. هر گسست در این پیوند، هزینهای سنگین بر دوش مردم میگذارد؛ هزینهای که دشمنان منطقهای و فرامنطقهای بیدرنگ از آن بهرهبرداری میکنند.
رقابت سازنده با اقدامات شکننده متفاوت است
از همین رو باید با قاطعیت اعلام کرد: هرگونه سخن، رفتار یا سیاستی که هدفش تضعیف وحدت ملی باشد، به شدت مردود است. از این منظر میتوان کنشهای «روحانی»، «ظریف»، «کروبی»، «فائزه هاشمی»، «آذر منصوری»، «کرباسچی» و دیگران را ناپسند دانست. در مقاطع حساس، برخی اظهارات و کنشها - خواه از حوزه رسمی قدرت یا از طیفهای سیاسی دیگر - میتواند به بازتولید شکافها دامن بزند. درست است که فضای سیاسی کشور نیازمند نقد و رقابت است، اما رقابتی سازنده که هدفش اصلاح و تکامل باشد، با اقداماتی که انسجام را نشانه میگیرند متفاوت است. آنچه در این لحظه تاریخی مایه نگرانی است، تکرار سخنانی است که به جای پل زدن میان مردم، دیوار میسازد. بیانیهها و اظهارات مسئولان و چهرههای سیاسی باید همواره این معیار را رعایت کنند که آیا به تحکیم اعتماد عمومی کمک میکند یا بر آتش دودستگی میدمد. هرگونه لحن و زبانی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم شکافهای هویتی، منطقهای یا صنفی را تعمیق کند، باید نقد و از آن پرهیز شود. این نکته درباره تمامی طرفها صادق است؛ چه آنانی که به «اصلاحطلبی» شناخته میشوند و چه آنان که خود را با نامهای دیگر معرفی میکنند. اولویت نخست، منافع ملی و حفظ انسجام اجتماعی است.
ساختار پیچیده منازعات معاصر
در بعد منطقهای، باید با نگاهی تحلیلی و نه سادهانگارانه، وضعیت را قرائت کرد. تراکم فجایع انسانی در «غزه»، «سودان»، «سوریه» و دیگر نقاط جهان عرب و آفریقا، نشاندهنده ساختار پیچیده منازعات معاصر است.
هرگاه جنایتی رخ میدهد یا خشونتی بروز میکند، پرسش از علتها و بازیگران آن ضروری است. در این میان، نقش بازیگران فرامنطقهای - بهویژه رژیم اسرائیل و قدرتهای همپوشان با آن - در تشدید رنجها و عملیات نظامی، موضوعی است که باید با اسناد و شواهد و با زبان حقوقی و اخلاقی محک زده شود.
نمیتوان خطرات ژئوپلیتیکی را نادیده گرفت. باید در برابر هرگونه نسلکشی یا نابودی جمعی بشری، هم صدای عدالتخواهی بود و هم شواهد را به قضاوت افکار عمومی گذاشت.
واکنشهای خارجی به مسائل منطقهای نیز آموزهای دیگر دارد: همواره تلاشهایی برای مداخله، مهندسی بحران یا بهرهبرداری ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک وجود دارد. این همان نکتهای است که ما را به محور اصلی بازمیگرداند؛ یعنی ضرورت حفظ استقلال محاسبات ملی و جلوگیری از آنکه کشورمان به میدان تاختوتاز رقابت قدرتهای بزرگ بدل شود.
در این خوانش، تفاوتی میان کشورها نیست؛ تنها اقدامات آنان باید معیار قرار گیرد، نه نیتخوانی. هر تحلیلی که ایران را در گوشهای منفعل یا تابع بیقیدوشرط قدرتهای خارجی نشان دهد، به زیان منافع ملی خواهد بود.
اولویت گفتوگو و پایداری ملی
سیاست داخلی و گفتار عمومی باید در خدمت تقویت پایداری ملی باشد:
1- گفتوگوی ملی فراگیر باید محور قرار گیرد؛ جایی که اختلافات در چارچوبهای قانونی و اخلاقی بررسی شوند.
2- از ظرفیت نخبگان، دانشگاهها و رسانهها برای تولید روایتهای همبسته و مستدل بهره گرفته شود؛ روایتهایی که منافع جمعی را بر منافع جزئی و جناحی ترجیح دهند.
3- از هر اقدامی که افکار عمومی را به سوی تفرقه و تشکیک در وفاداری اجتماعی سوق میدهد، باید قاطعانه پرهیز شود.
انسجام، شرط بقا
در برابر طوفانهای منطقهای و فشارهای بینالمللی، جز انسجام و اعتماد متقابل میان مردم و دولت قدرتمند درونزا، راه دیگری نیست. حفظ وحدت، به معنای سکوت در برابر نقد نیست؛ بلکه آگاهانه ساختن مسیر تفاهم است.
محافظت از انسجام ملی، هم مسئولیت حاکمیت است و هم وظیفه هر شهروندی که ایران را خانه مشترک خود میداند. در این راه، هوشیاری، پرهیز از بیانهایی که شکاف میآفرینند و ایستادگی در برابر هرگونه بهرهبرداری خارجی، نقطه اتکایی است که ما را به ساحل امن میرساند.