چهارشنبه ۷ آبان ۱۴۰۴
سیاسی

انتقاد «صبح نو» از منتقدان نطق قالیباف: «غرب دوستی» در لباس «شرق ستیزی»

انتقاد «صبح نو» از منتقدان نطق قالیباف: «غرب دوستی» در لباس «شرق ستیزی»
ندای لرستان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست جنجال تازه‌ای که پیرامون اظهارات محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی ...
  بزرگنمايي:

ندای لرستان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
جنجال تازه‌ای که پیرامون اظهارات محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی درباره روابط ایران با روسیه از سوی جریانات اصلاح‌طلب شکل گرفت، بار دیگر نشان داد که بخشی از جریان سیاسی کشور هنوز حاضر نیست منطق سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در چارچوب «منافع ملی» و نه «جناحی» درک کند. قالیباف در نطق پیش از دستور خود، از مواضع اخیر حسن روحانی و محمدجواد ظریف که نسبت به روابط ایران و روسیه اظهارات انتقادی مطرح کرده بودند، انتقاد کرد و گفت این سخنان در شرایطی بیان می‌شود که همکاری‌های راهبردی ایران با شرق در حال گسترش است.
اما به فاصله کوتاهی از این اظهارات، برخی رسانه‌های نزدیک به جریان اصلاح‌طلب، سخنان رئیس مجلس را تحریف و از آن «حمایت از کرملین» برداشت کردند. تحریفی که نه فقط یک مغالطه سیاسی، بلکه نشانه‌ای از استمرار همان رویکرد قدیمی غرب‌گرایانه در سیاست خارجی است؛ رویکردی که بارها کشور را در میدان وعده‌های توخالی غرب معطل گذاشت و امروز نیز با همان ذهنیت، هر نوع همکاری مستقل ایران با کشورهای غیرغربی را به بدبینی و اتهام آلوده می‌کند.
در همین بستر، واکنش‌ها به توئیت اخیر آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت و دبیرکل جبهه اصلاحات نیز قابل درک است.
بسیاری معتقد بودند که توئیت آذر منصوری بار دیگر چهره رادیکال و رویکرد تحریف‌گرای جریان اصلاح‌طلب تندرو را آشکار کرد.
درحالی‌که محور انتقاد منصوری سخن قالیباف درباره پرهیز از حمله لفظی به محور شرق (روسیه و چین) بود، فضای رسانه‌ای اصلاح‌طلبان با بزرگ‌نمایی این موضع، آن را به دفاع از روسیه تعبیر کرد؛ تفسیری که بیش از هر چیز، ناشی از همان نگاه تک‌بعدی و غرب‌محور در تحلیل سیاست خارجی ایران است.
توئیت منصوری نشان می‌دهد که در منطق این جریان، هر نوع نقد به غرب یا تأکید بر همکاری‌های راهبردی با شرق به معنای «روس‌گرایی» است، اما توجیه رفتارهای غیرقانونی آمریکا و اروپا در برجام یا مکانیسم ماشه، «عقلانیت دیپلماتیک» تعبیر می‌شود. به بیان دیگر، همان کسانی که در دوران برجام همه تعهدات ایران را بدون تضمین اجرا کردند و در نهایت دست‌خالی ماندند، امروز نیز می‌کوشند شکست تعامل یک‌جانبه با غرب را با تهاجم رسانه‌ای علیه مجلس و جریان‌های منتقد پنهان کنند.
در این منطق وارونه، خروج ترامپ از برجام، بی‌تعهدی اروپا و فشارهای آمریکا هیچ‌گاه مقصر اصلی نیستند؛ بلکه همیشه «ایران» و سیاست‌های دفاعی و منطقه‌ای آن باید پاسخ‌گو باشند. از نگاه آنان، اگر ایران روی موشک‌هایش شعار مرگ بر اسرائیل نوشته، یا در برابر داعش ایستاده، مقصر است؛ زیرا از دستورالعمل‌های نانوشته غربی‌ها تخطی کرده است. نتیجه این رویکرد چیزی نیست جز همان نسخه شکست‌خورده «تعطیل غنی‌سازی، تعطیل موشک، تعطیل منطقه» که حتی در دوران اوج مذاکرات نیز به نتیجه نرسید.
منصوری و هم‌فکرانش امروز حمایت روسیه و چین از ایران را «ننگ» می‌دانند، اما تمکین به زورگویی‌های آمریکا و اروپا را «واقع‌گرایی». این همان ذهنیت تاریخی جریان اصلاح‌طلبی است که در مقاطع مختلف، از نامه‌های جام زهر مجلس ششم تا تحصن‌های بی‌ثمر و استعفاهای نمایشی، با شعار آزادی و مشروطه‌خواهی، عملا در زمین تضعیف اقتدار ملی بازی کرده است. اگر بنا به مشابهت تاریخی باشد، «مجلس به توپ بسته‌شده» نه در دوره قالیباف، بلکه در رفتار مجلس ششمی‌ها و عملکرد دولت اعتدال تجلی یافته است.
همان‌گونه که حسین مرعشی به درستی گفت، جبهه اصلاحات امروز بیش از هر چیز «جبهه آرزوها»ست؛ آرزوهایی که از واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی ایران فاصله گرفته‌اند. آرزو برای بازگشت به دوران خوش سازش، برای حضور بی‌قید در محافل غربی و برای تعریف وطن‌دوستی در چارچوب تأیید قدرت‌های بیگانه. این جریان با اتکا به تخیل سیاسی و رسانه‌ای خود، می‌کوشد مدافعان استقلال ملی را به‌عنوان «دل‌بسته شرق» معرفی کند و وابستگی به غرب را «نشانه عقلانیت»
سیاست اصولی ایران؛ نه شرقی، نه غربی، بلکه مستقل و متوازن
درک درست از جایگاه کنونی ایران در نظم جهانی، بدون بازگشت به اصول انقلاب اسلامی ممکن نیست. سیاست «نه شرقی، نه غربی» که از نخستین شعارهای جمهوری اسلامی بود، به معنای نفی وابستگی و پذیرش روابط برابر با همه کشورهاست. ایران نه به دنبال دنباله‌روی از شرق است و نه پذیرای سلطه غرب؛ بلکه هدف آن، برقراری روابط متوازن، برابر و بر پایه منافع ملی است.
بر این اساس، همکاری با چین و روسیه در امتداد منافع جمهوری اسلامی است. این کشورها در سال‌های اخیر، برخلاف اروپا و آمریکا، در حوزه‌های حیاتی مانند انرژی، فناوری، تجارت و امنیت، در کنار ایران ایستاده‌اند و از مواضع ضدایرانی واشنگتن حمایت نکرده‌اند. طبیعی است که توسعه این روابط، بخشی از راهبرد کلان تهران برای مقابله با فشارهای غرب و تقویت جایگاه کشور در نظم چندقطبی جهان باشد.
بااین‌حال، جریان غرب‌گرا در داخل کشور همچنان درکی خطی و تک‌بعدی از سیاست خارجی دارد. از نگاه آنان، تعامل با غرب مترادف پیشرفت است و هرگونه همکاری با شرق، به معنای انزوا و عقب‌ماندگی. این دوگانه‌سازی ساده‌انگارانه، در عمل کشور را از ظرفیت‌های متنوع بین‌المللی محروم کرده و موجب شده بسیاری از فرصت‌های اقتصادی و فناورانه، به دلیل تردید در تصمیم‌گیری یا ترس از واکنش غرب، از دست برود.
 از برجام تا تحریف امروز؛ استمرار یک ذهنیت ناکارآمد
نگاهی به کارنامه یک دهه اخیر نشان می‌دهد که جریان اصلاح‌طلب در سیاست خارجی، همواره بر محور «رضایت غرب» حرکت کرده است. در دولت یازدهم و دوازدهم، سیاست خارجی عملا حول برجام و تعامل با آمریکا و اروپا متمرکز شد. همه امید دولت به گشایش از مسیر مذاکرات بسته بود و کشور سال‌ها در انتظار وعده‌های غرب معطل ماند. خروج ترامپ از برجام و ناتوانی اروپا در عمل به تعهدات خود، نشان داد که تصور اصلاح‌طلبان از «اعتمادسازی با غرب» بیش از آنکه واقع‌بینانه باشد، ساده‌دلانه و از سر وابستگی ذهنی است.
در همان سال‌ها، هرگونه هشدار نسبت به رفتار آمریکا با برچسب «تندروی» یا «افراط‌گرایی» رد می‌شد. رسانه‌های نزدیک به این جریان حتی از نوشتن شعار «مرگ بر اسرائیل» روی موشک‌ها انتقاد می‌کردند و می‌گفتند چنین اقداماتی موجب حساسیت غرب می‌شود. این در حالی است که همان کشورهایی که اصلاح‌طلبان برای رضایتشان از اصول خود عدول می‌کردند، نه‌تنها تحریم‌ها را لغو نکردند، بلکه دامنه فشارها را گسترش دادند.
اکنون نیز همین جریان، وقتی ایران تصمیم گرفته در مسیر همکاری‌های راهبردی با شرق گام بردارد، همان ترس و بی‌اعتمادی را تکرار می‌کند. سخنان روحانی درباره «غیرقابل اعتماد بودن روسیه و چین» و اظهارات ظریف درباره «نقش مانع‌آفرین لاوروف» در برجام، بازتاب همان ذهنیت قدیمی است که منافع ملی را از زاویه تأیید یا نارضایتی غرب می‌سنجد.
جریان رسانه‌ای اصلاح‌طلب در مواجهه با انتقاد قالیباف نیز همان روش گذشته را به کار گرفت. رئیس مجلس در نطق خود تأکید کرده بود که در شرایط حساس کنونی، نباید با اظهارات غیرمسئولانه به روابط کشور با شرکای مهم آسیبی وارد کرد، اما این سخن که دعوت به انسجام ملی و پرهیز از رفتار جناحی بود، بلافاصله در رسانه‌های غرب‌گرا به‌عنوان «دفاع از روسیه» و «تبعیت از کرملین» ترجمه شد.
این نوع برخورد رسانه‌ای، در حقیقت تلاشی برای تحریف پیام اصلی بود. هدف قالیباف نه دفاع از یک کشور خاص، بلکه تأکید بر ضرورت حفظ منافع ملی و جلوگیری از ارسال پیام‌های متناقض به بیرون بود، اما جریان اصلاح‌طلب که همواره سیاست خارجی را میدان رقابت سیاسی داخلی می‌بیند، سعی کرد از این سخنرانی، یک دوگانه سیاسی بسازد تا همچنان خود را در موضع «منتقد شرق» و «مدافع تعامل با غرب» نگه دارد.
سیاست خارجی؛ عرصه هم‌افزایی ملی نه رقابت جناحی
یکی از آسیب‌های جدی سیاست خارجی در سال‌های گذشته، همین جناحی شدن تصمیمات کلان بوده است. درحالی‌که سیاست خارجی باید بر پایه اجماع ملی، منافع راهبردی و هماهنگی میان قوا پیش برود، برخی جریان‌ها آن را به ابزاری برای امتیازگیری داخلی تبدیل کرده‌اند. نتیجه این رویکرد، چیزی جز تضعیف قدرت چانه‌زنی ایران در سطح جهانی نیست.
در چنین شرایطی، هرگونه سخن یا رفتار ناهماهنگ، بلافاصله در خارج از کشور مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد. هنگامی که یک مقام سابق در رسانه داخلی، شریک راهبردی ایران را زیر سوال می‌برد، این پیام به مخاطبان بین‌المللی منتقل می‌شود که در داخل کشور اجماع وجود ندارد. این همان نقطه‌ای است که دشمنان از آن بهره‌برداری می‌کنند تا سیاست فشار را توجیه کنند.
ازاین‌رو، نقدهای روحانی و ظریف اگرچه ممکن است در ظاهر جنبه تحلیلی داشته باشد، اما در بستر سیاسی امروز، عملا به تضعیف انسجام ملی و بی‌اعتمادسازی نسبت به سیاست خارجی کشور منجر می‌شود.
یکی از تناقض‌های دیرینه در رفتار جریان غرب‌گرا، نگاهی دوگانه به شرق و غرب است. هرگونه همکاری با شرق را «وابستگی» می‌خوانند، اما وابستگی اقتصادی، فناورانه و بانکی به غرب را «عادی‌سازی روابط» از منظر آنان، اگر ایران با روسیه قرارداد انرژی امضا کند، «وابستگی» است، اما اگر با شرکت‌های غربی برای واردات کالا یا فناوری مذاکره کند، «پیشرفت»
این نگاه تبعیض‌آمیز، حاصل سال‌ها ذهنیت نئولیبرال و غرب‌محور در بخشی از نخبگان سیاسی است که هنوز نظم جهانی را تک‌قطبی می‌بینند و جایگاه قدرت‌های نوظهور را نمی‌پذیرند. درحالی‌که واقعیت امروز جهان، حرکت به ‌سوی چندقطبی شدن و افزایش وزن کشورهایی چون چین، روسیه، هند و ایران است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی دقیقا بر مبنای همین درک جدید از توازن جهانی شکل گرفته است. همکاری با شرق، به معنای خروج از وابستگی تاریخی به غرب و استفاده از ظرفیت‌های متنوع قدرت در نظام بین‌الملل است. این همان چیزی است که جریان غرب‌گرا، به دلیل وابستگی فکری و منافع سیاسی، حاضر به پذیرش آن نیست.
نقد درون‌گفتمانی یا تفرقه‌افکنی سیاسی؟
اختلاف نظر در سیاست خارجی، اگر در چارچوب درون‌گفتمانی و مبتنی بر منافع ملی باشد، می‌تواند به غنای تصمیم‌گیری کمک کند. اما زمانی که نقدها در رسانه‌ها و تریبون‌های عمومی، آن هم با لحنی طعنه‌آمیز و غیرمسئولانه مطرح شود، دیگر نقد سازنده نیست، بلکه تفرقه‌افکنی است.
در ماجرای اخیر، سخنان روحانی و ظریف نه‌تنها در سطح کارشناسی باقی نماند، بلکه در رسانه‌های خارجی بازتاب یافت و دستاویز تحلیل‌هایی شد که هدفشان تخریب روابط تهران با شرکای شرقی بود. در چنین شرایطی، سکوت جریان اصلاح‌طلب در برابر این سخنان و در مقابل، واکنش شدید به نطق قالیباف، نشان داد که دغدغه اصلی آنان نه انسجام ملی، بلکه بهره‌برداری سیاسی از هر موضوعی است.
جامعه ایران، برخلاف تصور برخی سیاست‌ورزان، حافظه تاریخی دارد. مردم به خوبی به یاد دارند که چگونه در دوران برجام، بخش عمده‌ای از ظرفیت‌های کشور به امید وعده‌های غربی‌ها بلااستفاده ماند. آنچه امروز از سوی اصلاح‌طلبان به‌عنوان «تعامل منطقی» تبلیغ می‌شود، در عمل به تأخیر در پیشرفت و فرصت‌سوزی انجامید.
اکنون که کشور در مسیر متوازن‌سازی روابط خود با شرق و غرب قرار گرفته است، بازگشت به همان نگاه یک‌سویه گذشته، تکرار خطاهای تجربه ‌شده است. ملت ایران به‌ درستی می‌پرسد: چگونه کسانی که روزی می‌گفتند برای رضایت آمریکا نباید بر موشک شعار بنویسیم، امروز از استقلال در تصمیم‌گیری و همکاری برابر با شرق ناراحت‌اند؟
نتیجه‌گیری
در نهایت، آنچه امروز بیش از هر چیز اهمیت دارد، حفظ انسجام و هم‌صدایی در عرصه سیاست خارجی است. جهان در حال تغییر است، نظم جدیدی در حال شکل‌گیری است و قدرت‌های مستقل در حال افزایش وزن سیاسی خود هستند. ایران نیز به‌عنوان یکی از بازیگران مؤثر منطقه‌ای، باید از این فرصت برای تثبیت موقعیت خود بهره ببرد.
این مسیر، نیازمند هم‌افزایی میان نهادها، قوا و جریان‌های سیاسی است. هرگونه تضعیف وحدت در داخل، پیام ضعف به بیرون مخابره می‌کند و دست مخالفان ایران را برای فشار بیشتر باز می‌گذارد. همان‌گونه که قالیباف در نطق خود تأکید کرد، در چنین شرایطی هیچ‌کس حق ندارد قاعده بازی را برهم بزند یا با سخنان نسنجیده، سیاست خارجی کشور را ابزار رقابت جناحی کند.
تحریف سخنان رئیس مجلس، بیش از آنکه خطای رسانه‌ای باشد، نشانه‌ای از استمرار نوعی تفکر سیاسی است که هنوز مرز میان نقد و تضعیف را نمی‌شناسد. جریان غرب‌گرا به جای پذیرش واقعیت‌های جدید جهان و همکاری با قدرت‌های نوظهور، همچنان با معیارهای قدیمی به سیاست خارجی می‌نگرد و در نتیجه، هر تلاشی برای استقلال و توازن را برنمی‌تابد.
بااین‌حال، مسیر آینده ایران روشن است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر پایه استقلال، عزت و حکمت ادامه خواهد یافت. تعامل سازنده با همه کشورها در چارچوب منافع ملی و پرهیز از هرگونه وابستگی یا دنباله‌روی، همچنان راهبرد ثابت نظام خواهد بود.
در چنین چارچوبی، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، هم‌صدایی در دفاع از منافع ملی و پرهیز از بازتولید اختلافات گذشته است. ایران امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند دیپلماسی مقتدر و اجماع داخلی است؛ اجماعی که با تحریف و جناح‌گرایی به دست نمی‌آید، بلکه در سایه صداقت، عقلانیت و مسئولیت‌پذیری سیاسی شکل می‌گیرد.
بازار


نظرات شما