دوشنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۴
سیاسی

چابهار؛ نماد دوراهی پیشِ‌روی ایران

چابهار؛ نماد دوراهی پیشِ‌روی ایران
ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست عبداله باباخانی| بندر چابهار در جنوب‌شرق ایران یکی از مهم‌ترین پروژه‌های ...
  بزرگنمايي:

ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عبداله باباخانی| بندر چابهار در جنوب‌شرق ایران یکی از مهم‌ترین پروژه‌های راهبردی کشور به‌شمار می‌آید که می‌تواند نقش کلیدی در اتصال ایران به اقتصاد منطقه‌ای و جهانی ایفا کند. این بندر با موقعیت منحصربه‌فرد خود در سواحل اقیانوس هند، امکان دسترسی کشورهای محصور در خشکی (مانند افغانستان و برخی جمهوری‌های آسیای مرکزی) به آب‌های آزاد را فراهم می‌سازد و همچنین برای کشورهایی نظیر هند مسیر تجاری جایگزینی برای دور زدن رقبایی چون پاکستان ایجاد می‌کند.
بُعد ژئوپلیتیک: قدرت مانور ایران در کریدورها و نظم منطقه‌ای
سناریوی توسعه کامل: بندر چابهار در صورت توسعه کامل می‌توانست وزنه ژئوپلیتیکی ایران در منطقه را به شکل محسوسی سنگین‌تر کند. این بندر تنها مسیر اقیانوسی ایران در خارج از تنگه هرمز است و از منظر راهبردی، برتری مهمی در مواقع بحران خلیج‌فارس به‌شمار می‌آید. حضور فعال تجارت در چابهار به ایران اجازه می‌داد که در رقابت کریدورهای منطقه‌ای نقش ‌اثرگذاری ایفا کند. به طور مشخص، ایران با داشتن چابهارِ پویا می‌توانست بخش مهمی از کریدور شمال–جنوب باشد و کالاهای آسیای جنوبی را به سمت روسیه و اروپا هدایت کند.
این امر نه‌تنها وابستگی ایران به تنگه هرمز و مسیرهای محدود جنوب خلیج فارس را کاهش می‌داد، بلکه در بازی بزرگ چین و آمریکا نیز برای تهران ایجاد فرصت می‌کرد. در سناریوی رفع تحریم، ایران توان بالاتری برای موازنه‌سازی بین قدرت‌ها داشت: از یک سو با شراکت هند در چابهار، ابتکار عمل در برابر طرح «یک کمربند یک راه» چین (که از طریق پاکستان و بندر گوادر به آب‌های آزاد می‌رسد) تقویت می‌شد و ایران می‌توانست به‌عنوان مسیر جایگزین در طرح‌های ترانزیتی مطرح شود.
از سوی دیگر، برخورداری ایران از روابط خوب با هر دو قدرت آسیایی (هند و چین) امکان جذب سرمایه‌گذاری‌های موازی را به‌وجود می‌آورد و وابستگی کشور به یک طرف را می‌کاست. برای مثال، مشارکت فعال هند در چابهار شاید چین را نیز ترغیب می‌کرد تا برای حفظ نفوذ خود، در پروژه‌های تکمیلی (مثل توسعه پایانه‌های دیگر چابهار یا زیرساخت ریلی) سرمایه‌گذاری کند. در مجموع، یک چابهار توسعه‌یافته برگ برنده مهمی برای ایران در معادلات ژئوپلیتیک منطقه‌ای بود؛ تهران می‌توانست با اتکا بر این بندر، قدرت چانه‌زنی خود را در مذاکرات تجاری و امنیتی ارتقا دهد و نشان دهد که در نظم جدید آسیایی نقش غیرقابل‌چشم‌پوشی دارد.
همچنین از منظر رقابت منطقه‌ای، مقایسه چابهار و گوادر قابل توجه است. گوادر در پاکستان با سرمایه‌گذاری عظیم چین (تعهد 62 میلیارد دلاری) در حال توسعه است، درحالی‌که ابعاد سرمایه‌گذاری هند در چابهار بسیار محدودتر بوده (کمتر از 500 میلیون دلار) . با این حال، اگر تحریم‌ها نبود و پروژه چابهار طبق برنامه پیش می‌رفت، ایران و هند می‌توانستند بخشی از شکاف را پر کنند.
ظرفیت هدف‌گذاری‌شده برای چابهار (حدود 12 میلیون تن در سال تا 2030) هرچند کماکان بسیار کمتر از چشم‌انداز 400 میلیون تنی گوادر است، اما حضور پررنگ هند در چابهار موازنه‌ای ژئواکونومیک ایجاد می‌کرد که مانع تسلط بی‌چون‌وچرای چین-پاکستان بر ترانزیت منطقه می‌شد. به بیان دیگر، چابهار توسعه‌یافته ابزار ژئوپلیتیک مهمی برای ایران بود تا در رقابت کریدورها، نقش فعالی داشته باشد و اجازه ندهد ابتکار عمل تماماً در اختیار محورهای رقیب (مانند محور چین-پاکستان) قرار گیرد.
وضعیت کنونی: ادامه تحریم‌ها و توسعه‌نیافتگی چابهار ضربه‌ای مستقیم به موقعیت ژئوپلیتیک ایران وارد کرده است. با خروج تدریجی هند و عدم حضور جدی سایر سرمایه‌گذاران، عملاً ایران فرصت طلایی پیوند خوردن با زنجیره‌های حمل‌ونقل منطقه‌ای را از دست داده است. یکی از پیامدهای این وضعیت، شکل‌گیری یا تقویت کریدورهای موازی و جایگزینی است که ایران را دور می‌زنند.
برای مثال، در غیاب یک مسیر امن و کارآمد از طریق ایران، ابتکارهایی مانند کریدور هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) با حمایت آمریکا و شریک شدن کشورهای عربی شکل گرفته‌اند تا ارتباطات تجاری بدون عبور از خاک ایران برقرار کنند. همچنین چین با فراغ بال بیشتری بر توسعه مسیر پاکستان (گوادر-کاشغر) متمرکز شده و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز برای ترانزیت، گزینه‌های شمالی یا شرقی (مانند مسیر دریای خزر یا خاک چین) را پیگیری می‌کنند. این تحولات به معنای حاشیه‌نشینی ژئوپلیتیکی ایران است؛ یعنی در نقشه جدید اتصال اوراسیا، ایران بر خلاف ظرفیت ژئوگرافیک خود، نقش کمرنگی یافته است.
حتی در طرح بزرگ چینی کمربند-راه، ایران می‌توانست یکی از حلقه‌های مهم باشد، اما سرمایه‌گذاری واقعی چین در ایران طی سال‌های 2018 تا 2022 فقط حدود 618 میلیون دلار بوده که بسیار ناچیزتر از سرمایه‌گذاری چین در کشورهایی چون پاکستان، عربستان و امارات است. این نشان می‌دهد که به دلیل فضای پرریسک تحریمی، حتی شرکای شرقی نیز ایران را در اولویت پایین‌تری قرار داده‌اند.
نباید فراموش کرد که انزوای لجستیکی ایران پیامدهای امنیتی نیز دارد. گزارش‌ها حاکی از آن است که ایران از نظر شاخص عملکرد لجستیک بانک جهانی در رتبه 123 از 139 کشور قرار دارد که پس از افغانستان، ضعیف‌ترین وضعیت در منطقه است. این رتبه‌بندی پایین نتیجه مشکلات زیرساختی و محدودیت‌های تعامل بین‌المللی است و استمرار آن می‌تواند به کاهش قدرت مانور ایران در مواقع بحران بیانجامد.
به بیان ساده، کشوری که نتواند خود را به خطوط اصلی تجارت و ترانزیت متصل کند، در صحنه ژئوپلیتیک نیز دستِ کوتاه‌تری در ائتلاف‌سازی و تأثیرگذاری خواهد داشت. در مجموع، تداوم وضعیت فعلی به معنی آن است که ایران یک برگ برنده استراتژیک را از دست داده و در رقابت کریدوری اوراسیا تماشاگر شده است، نه بازیگر اصلی.
انزوای ایران در صورت تداوم تحریم و رکود چابهار
بررسی سناریوی‌های یادشده نشان می‌دهد که توسعه یا رکود بندر چابهار می‌تواند تفاوت فاحشی در جایگاه اقتصادی و ژئوپلیتیکی ایران ایجاد کند. در سناریوی ایده‌آل (بدون تحریم و با اجرای کامل سرمایه‌گذاری‌ها)، چابهار یک بازیگر تغییردهنده قواعد بود: رشد تجارت ترانزیتی، اشتغال‌زایی و توسعه منطقه‌ای چشمگیر، افزایش درآمدهای ارزی، ارتقای توان چانه‌زنی ایران در طرح‌های اتصال منطقه‌ای و ایجاد توازن در رقابت قدرت‌ها. ایران می‌توانست به‌جای موقعیت کنونی که عمدتاً حاشیه‌نشین ابتکارات بین‌المللی است، به یک هاب ترانزیتی و پل ارتباطی شرق و غرب بدل شود. چنین جایگاهی نه‌تنها اقتصاد کشور را در برابر تکانه‌ها مقاوم‌تر می‌کرد، بلکه در حوزه ژئوپلیتیک نیز به ایران امکان می‌داد که با برقراری روابط متوازن با بلوک‌های مختلف، از انزوای استراتژیک بگریزد.
در مقابل، وضعیت فعلی ادامه تحریم‌ها و توسعه‌نیافتگی چابهار، ایران را در مسیر انزوای فزاینده قرار داده است. از منظر اقتصادی، کشور از یک کریدور درآمدزا محروم شده و فرصت جذب سرمایه خارجی را از دست داده است. جریان‌های تجاری منطقه بدون ایران سازمان‌دهی می‌شوند و ابتکار عمل به دست رقبای ایران افتاده است. از منظر ژئوپلیتیک، تهران عملاً از رقابت ترانزیتی بزرگ در اوراسیا کنار گذاشته شده و در نظم نوظهور منطقه‌ای نقش کمرنگی دارد.
وابستگی به تعداد محدودی شریک (که آنها نیز اولویت‌های خود را دارند) قدرت مانور ایران را کاهش داده و آن را در موقعیت ضعف در برابر فشارهای بین‌المللی قرار داده است. در حوزه روابط منطقه‌ای نیز، شکاف میان ایران و برخی کشورهای کلیدی (مانند هند) عمیق‌تر شده و تعاملات ایران به حلقه کوچکتری محدود گشته است.
با تداوم این روند، چشم‌انداز پیش‌روی ایران چیزی جز انزوای شدیدتر ژئوپلیتیکی و اقتصادی نخواهد بود. ایران خود را نسبت به همسایگان در وضعیتی می‌یابد که نه گره‌گاه بااهمیت مسیرهای تجاری است و نه شریک درجه‌اول در طرح‌های توسعه‌ای منطقه. چنین انزوایی می‌تواند هزینه‌های استراتژیک قابل ملاحظه‌ای داشته باشد: از دست رفتن فرصت‌های رشد بلندمدت، تضعیف امنیت ملی به خاطر کاهش وابستگی متقابل با دیگر کشورها، و کاهش نفوذ ایران در ترتیبات سیاسی-اقتصادی پیرامون خود.
بنابراین، سرنوشت بندر چابهار را شاید بتوان نمادی از دوراهی بزرگ‌تر پیشِ‌روی ایران دانست؛ اینکه آیا با حل‌وفصل مسئله تحریم‌ها و بازگشت به تعامل سازنده با جهان، به گره‌گاه ارتباطی منطقه تبدیل شود یا در صورت ادامه وضعیت کنونی، به حاشیه رانده شده و بیش از پیش در تنهایی ژئوپولیتیک و اقتصادی فرو رود. منابع معتبر حاکی از آن‌اند که انتخاب هر یک از این دو مسیر، آینده‌ای کاملاً متفاوت برای ایران رقم خواهد زد.
بازار


نظرات شما