ندای لرستان - خراسان / «سحر امامی را نسوزانید!» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم سید مصطفی صابری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
برخی لحظهها بهشدت تعیین کننده هستند؛ مثل ماجرای ایستادن سحر امامی در استودیو و جسارت ستودنیاش که تبدیل شد به نماد و غروری زیبا را به جامعه تزریق کرد. سحر امامی که تا قبل از آن بهدلایل مختلف چهرهای ملی محسوب نمیشد و بسیاری نسبت به مواضع و نوع اجرایش انتقاد داشتند با آن شهامت بینظیر ظرف چند دقیقه به چهرهای ملی تبدیل شد؛ خودجوش پروفایلها تغییر کرد؛ منتقدانش او را ستودند و تصویرش با آن ایستادگی، شد یکی از نمادهایی که جامعه در آن روزهای پرالتهاب نیاز داشت تا شجاعت ایرانی را به رخ دنیا بکشد. شاید بتوان گفت سحر امامی با این اقدام شبیه فوتبالیستی شد که گل صعود تیم ملی به جام جهانی را زده باشد؛ یعنی چهرهای فراتر از دوقطبیها و جدالهای مرسوم. اما این روزها برنامههای مختلفی برای تقدیر از سحر امامی برگزار میشود که خروجی آنها میتواند تبدیل یک اتفاق حماسی به یک سرمایهسوزی باشد. سحر امامی در لحظه واکنشی ناخودآگاه داشت که بر روان جمعی مخاطبان اثر گذاشت؛ لحظهای که ظرفیتهای بزرگی در آن بود و سحر امامی بدون هزینه و فایده، کنشمند و جسور در آن حاضر شد. لحظهای که چون نوزادی زیبا و زلال از دل روزهایی پرالتهاب متولد شد نه آنکه بهزور ساخته شود. خانم امامی تبدیل به بخش مهمی از مقاومت ما در جنگ 12 روزه شد؛ قبل از آنکه همایشی برگزار شود؛ لوحی بگیرد و... شاید بتوان گفت ناخودآگاه جمعی ایرانیان از طبقات و اقشار مختلف، بهعنوان لایهای از روان همه ما که فراتر از تجربههای فردی را در خود دارد و الگوهایی کهن از خیر و شر در آن تعریف شده، خیلی سریع درهایش را بهسوی تفسیری از آن لحظه حساس بهعنوان نمادی از مقاومت بیپیرایه ایرانیان باز کرد؛ تصویری که به درستی در خاطر ما حک شد و باید همانطور دست نخورده و بیآلایش بماند تا وقتی حافظه جمعی ما تلاش میکند آن لحظه را به اشکال مختلف برای نسلهای بعدی روایت یا به نوعی بازتولید کند، دوباره تصویر بانوی شجاعی از ایران را بهیاد بیاورد که صدای مهیب و آتش او را نترساند و ایستاد تا صدای حقیقت باشد و نگرانی جدی این است که سحر امامی را به جای آن لحظه تاریخی، جور دیگری بهیاد بیاوریم؛ یعنی با مراسمهای فرمایشی و تقدیرهایی که خرج کردن بیدلیل او برای برخی نهادها و چهرههاست. این لحظات ناب ماندگار میشوند چون میتوانند نیاز به هویت و امنیت روانی را در مخاطبان اقناع کنند و حس خوبی تزریق کنند. پروفایلها تغییر کرد چون دفاع از نمادها و قهرمانان، در واقع نوعی دفاع از هویت جمعی جامعه است. اما کارکرد مراسمها چیز دیگری است؛ بهطور مثال فدراسیون تکواندو دوست دارد بخشی از این ماجرا باشد پس دان افتخاری تکواندو به سحر امامی میدهد؛ چیزی که مرسوم نیست و حتی جنبه نمادین و معنوی هم ندارد؛ بهخصوص برای سحر امامی که تحسین اصلی را از مردم ایران گرفت. این تلاش نهادها برای مصادره یا بهرهبرداری از سرمایه عظیم نهفته در آن لحظه و فردی که کنشگر آن بوده چون در نگاه مردم مثل خود آن لحظه واقعی نیست بدون شک منجر به کاهش ارزش اتفاق و فاصلهگیری مردم از اصل ماجرا میشود. در این بین خود خانم امامی بهعنوان چهرهای رسانهای باید هوشیار باشد و بداند او در آن لحظه بخشی از تمام مردم ایران و سالها فرهنگ مقاومت بود که در یک تصمیم جلوه کرد و باید ورای همایشها و تقدیرها و دوقطبیها حفظ شود، ولو اینکه شاید حتی بتوان گفت سحر امامی صاحب آن لحظه حماسی هم نباشد که اجازه داشته باشد تبدیل به بخشی از بازی نهاد و سازمانها برای دیده شدن باشد. آن لحظه را تمام آنهایی که با شوق و نفس در سینه دیدند، تصویر پروفایل گذاشتند، استوری کردند و زندگی کردند ساختند و باید برای تمام ما حفظ شود؛ پس باید قدرش را بدانیم و درست خرجش کنیم تا خوب به یادمان بماند؛ چرا که قدرت واقعی این گونه نمادها در مردمی بودن و بیآلایشیشان است، نه تقدیرنامه و همایش رسمی که باعث میشوند نمادها تاریخ مصرف پیدا کنند و جور دیگری در حافظه جمعی ما بازتعریف شوند.