يکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
سیاسی

صدا و سیما؛ رسانه ای در تقابل با مردم

صدا و سیما؛ رسانه ای در تقابل با مردم
ندای لرستان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست دریا وفایی| صداوسیما، به‌ عنوان قدیمی‌ترین و پرهزینه‌ترین رسانه رسمی کشور، در ...
  بزرگنمايي:

ندای لرستان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دریا وفایی| صداوسیما، به‌ عنوان قدیمی‌ترین و پرهزینه‌ترین رسانه رسمی کشور، در دهه‌های اخیر با چالش‌های متعددی روبه‌رو شده است؛ اما آنچه امروز در نگاه جامعه، نخبگان ارتباطات و حتی سیاست‌مداران دیده می‌شود، نه صرفا نقدهای عملکردی یا فنی، بلکه نوعی نگرانی جدی درباره انحراف ریشه‌ای این سازمان از رسالت «رسانه ملی» است. روندها و تصمیماتی که از نگاه کارشناسان، این سازمان را از مرجعیت رسانه‌ای خارج کرده و آن را به ابزاری برای یک جناح سیاسی یا نهاد خاص بدل کرده است.
در جدیدترین نمونه از این وضعیت، گفت‌وگویی سه‌ساعته با حضور سردار احمد وحیدی و سیدعباس عراقچی که از طریق حوزه هنری تولید شده بود، در حالی اجازه پخش بخش مربوط به وزیر امور خارجه را پیدا نکرد که هم‌زمان رسانه‌های بین‌المللی مانند فاکس‌نیوز و بی‌بی‌سی با مقامات ایرانی در حال گفت‌وگو هستند. از این منظر، نه‌تنها سؤالاتی درباره استقلال تحریریه و سیاست‌گذاری رسانه‌ای صداوسیما مطرح است، بلکه افکار عمومی نیز درباره میزان وفاداری این رسانه به مخاطبان خود دچار تردید شده است. در گفت‌وگوی «شرق» با دکتر مجید رضاییان، استاد علوم ارتباطات و پژوهشگر حوزه رسانه و سیدمحمدعلی ابطحی، چهره سیاسی، ابعاد عمیق‌تری از این مسئله واکاوی شده است.
رسانه ملی یا رسانه حزبی؟
دکتر رضاییان در ابتدا بر مفهوم «پذیرش دیگری» به‌ عنوان نخستین شرط رسانه ملی بودن تأکید می‌کند. از دیدگاه او، هیچ رسانه‌ای بدون توان بازتاب‌دادن دیدگاه‌های متفاوت، نمی‌تواند مدعی ملی‌بودن یا مرجعیت شود: «شما زمانی می‌توانید یک رسانه باشید که به نگاه مغایر وفادار باشید؛ یعنی انعکاس نگاه مغایر. رسانه‌ای که فقط دیدگاه موافق یا منتقد را مطرح کند، نمی‌تواند مدعی بی‌طرفی باشد. پذیرش دیگری، به‌ویژه در سیستمی با ساختارهای سیاسی و جناحی متفاوت، اصل حیاتی است». این استاد ارتباطات در ادامه یادآوری می‌کند که وابستگی بودجه‌ای صداوسیما به دولت یا نهادهای حاکمیتی نباید به معنی وابستگی محتوایی آن باشد: «صداوسیما نباید صرفا به نفع یک قوه یا جناح خاص عمل کند. این نقض صریح اصل بی‌طرفی رسانه‌ای است و منجر به ریزش اعتماد عمومی می‌شود. اگر جناحی نیاز به تریبون دارد، می‌تواند رسانه اختصاصی خود را داشته باشد؛ اما صداوسیما باید نماینده کل ملت باشد، نه یک بخش از آن».
ریزش مرجعیت و فروپاشی مخاطب
رضاییان با اشاره به ریزش شدید مخاطبان صداوسیما می‌گوید: «صداوسیما مرجعیت خود را کاملا از دست داده است. این ریزش نه صرفا به‌ خاطر جذابیت رسانه‌های اجتماعی، بلکه به دلیل بی‌اعتمادی عمومی به روایت‌های گزینشی و جانب‌دارانه است». او از این پدیده با تعبیر «آسیب‌پذیری مرجعیت رسانه‌ای» یاد می‌کند و آن را نه یک آسیب فنی، بلکه یک بحران بنیان‌برانداز برای نهادی می‌داند که ادعای ملی‌بودن دارد.
یک‌سویگی در پوشش خبری؛ آفتی مزمن
یکی دیگر از مسائل بنیادی اشاره‌شده رضاییان، نبود توازن در پوشش موضوعات مختلف است:
«در شرایطی که تحولات سیاست خارجی کشور رو به گشایش است، رسانه‌ای مثل صداوسیما یا سکوت می‌کند یا آن را از زاویه‌ای پخش می‌کند که بیشتر به قفل‌شدن فرایند دیپلماسی کمک می‌کند تا تسهیل آن. از سوی دیگر، در مواردی مانند بحران‌های اقتصادی، بزرگ‌نمایی اتفاقات منفی برای تضعیف دولت‌ها به روشی نهادینه تبدیل شده است». رضاییان تأکید می‌کند که چنین رفتاری نه‌تنها خلاف نگاه ملی است، بلکه نشان می‌دهد رسانه مذکور با انگیزه‌های خاص سیاسی به پوشش مسائل می‌پردازد.«وقتی رسانه‌ای فقط به بخشی از اخبار با بزرگ‌نمایی توجه می‌کند و بخش‌های دیگر را نادیده می‌گیرد، مخاطب به‌سرعت متوجه این گزینش هدفمند می‌شود که نتیجه آن، بی‌اعتمادی است».
فقدان نوآوری فنی؛ از رقابت جا مانده‌ایم
در کنار مسائل محتوایی، رضاییان به ضعف‌های تکنیکی و فرمی صداوسیما نیز اشاره می‌کند. او می‌گوید: «صداوسیما در حوزه بسته‌های خبری، مجلات تصویری، پیگیری‌های خبری (فلوآپ‌نیوز) و گفت‌وگوهای چالشی شدیدا ضعیف عمل می‌کند. در نتیجه، مخاطب احساس می‌کند تلویزیون برای او چیزی بیش از یک بازپخش خبرهای کهنه و بی‌جان نیست». او معتقد است که این ضعف تکنیکی، به‌ویژه در عصر رسانه‌های دیجیتال، به‌سرعت منجر به ریزش بیشتر مخاطب خواهد شد: «کاربر امروزی ابزارهای متعددی برای دریافت اطلاعات دارد. اگر رسانه رسمی نتواند فراتر از فضای دیجیتال خلاقانه و چالشی عمل کند، از دور رقابت خارج می‌شود».
سیاست‌گذاری فردمحور
در ادامه، سیدمحمدعلی ابطحی، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز نیز در گفت‌وگویی تند و صریح، نقدهای جدی به عملکرد صداوسیما وارد کرده است. او با طعنه‌ای گزنده می‌گوید: «صداوسیما معصوم نیست که بخواهد درباره همه چیز نظر قطعی بدهد. یک نفر پشت سوئیچ نشسته و سلیقه‌اش را اعمال می‌کند. این با رسالت رسانه‌ای در تضاد کامل است». ابطحی معتقد است که تصمیم‌گیری درباره سیاست خارجی، باید به وزیر خارجه واگذار شود، نه به مدیران صداوسیما: «طبیعتا تعیین‌کنندگی سیاست در هر بخشی مربوط به وزیر مربوطه است. اگر کسی بخواهد سیاست‌گذار، اعلام‌کننده، اجراکننده و فهمیدن سیاست خارجه را بداند، طبیعتا باید وزیر امور خارجه را به‌عنوان مستندترین فردی که به این حیطه مسلط است، دنبال کند و او باید تعیین کند که چه چیزی مصلحت هست و چه چیزی مصلحت نیست. پنهان‌کردن مصاحبه او به بهانه‌هایی واهی، توهین به افکار عمومی و بی‌احترامی به مقام رسمی دولت است».
او همچنین عملکرد صداوسیما در برخورد با میهمانان برنامه‌ها را نوعی رفتار قیم‌مآبانه توصیف می‌کند: «وقتی مجری یا خبرنگار طوری رفتار می‌کند که انگار تلویزیون ملک پدری اوست، چه انتظاری از حرفه‌ای‌بودن آن رسانه داریم؟ اینکه بگوید با منت دو فرد دیگر از چهره‌های انقلاب را دعوت کرده‌اند، یعنی عملا شأن افراد را نادیده گرفته‌اند». ابطحی از سیاست‌گذاران پشت‌پرده صداوسیما نیز انتقاد می‌کند و هشدار می‌دهد که این رفتارها به پای نظام نوشته می‌شود: «متأسفم که این رفتارها به‌ نام نظام و رهبری تمام می‌شود. درحالی‌که بعید است رهبری از این تصمیمات جزئی خبر داشته باشد. اما جامعه اینها را به حساب کل نظام می‌گذارد و این خطرناک است». او همچنین گفت: «حقیقتا دلم بیشتر برای کسانی می‌سوزد که زیر آن بمباران، تلاش کردند و زحمت کشیدند و در نهایت این آنتن‌داران و آنتن‌چرخانندگان حق و حیثیت همه آنها را از بین می‌برند».
رسانه‌ای در تقابل با مردم
در جمع‌بندی دیدگاه‌ها، یک حقیقت روشن می‌شود، آن اینکه صداوسیما، امروز از مرجعیت اجتماعی و رسانه‌ای فاصله گرفته است. نه‌فقط به دلیل آنکه رسانه‌های خارجی به مراتب حرفه‌ای‌تر و سریع‌تر عمل می‌کنند، بلکه چون رسانه ملی به‌ جای نمایندگی جامعه، در حال ایفای نقش نماینده بخشی خاص از حاکمیت است. چه از نگاه استادان علوم ارتباطات مانند رضاییان و چه از دید سیاست‌ورزان اصلاح‌طلبی مانند ابطحی، صداوسیما به‌ جای بازتاب دیدگاه‌های گوناگون، در خدمت تثبیت یک روایت رسمی و گزینشی قرار گرفته است؛ روایتی که هر روز بیش‌ازپیش از مردم فاصله می‌گیرد.
پایان راه یا آغاز یک بازسازی ضروری؟
این پرسش امروز در فضای عمومی و دانشگاهی مطرح است که آیا اصلاح صداوسیما ممکن است؟ آیا می‌توان با بازنگری در ساختار مدیریتی، سیاست‌گذاری محتوایی و تکنیک‌های رسانه‌ای، این نهاد را دوباره به رسانه ملی تبدیل کرد؟
پاسخ رضاییان روشن است: «اگر صداوسیما بتواند به «پذیرش دیگری» برگردد؛ رویکرد بی‌طرفی و فراگیری را رعایت کند و ضعف‌های فنی را جبران کند، امکان بازسازی و بازگشت به مرجعیت وجود دارد. اما اگر این روند فعلی ادامه یابد، سقوط بیشتر و فاصله‌گرفتن مخاطب اجتناب‌ناپذیر خواهد بود».
ابطحی نیز با نوعی ناامیدی هشدار می‌دهد: «اگر نهادهای بیرونی که سیاست‌گذاری می‌کنند، به این واقعیت توجه نکنند، صداوسیما به نهادی تبدیل می‌شود که نه اعتبار دارد و نه مخاطب. و این برای کشور و نظام هزینه‌بر خواهد بود».
صداوسیما در دوراهی تاریخی
صداوسیمای ایران در مقایسه با نمونه‌های موفق جهانی مانند BBC یا ZDF که رسانه‌هایی با حفظ استقلال کامل سیاسی، تنوع دیدگاه‌ها و پوشش متوازن موضوعات هستند و اعتماد عمومی را به دست آورده‌اند، با چالش‌هایی جدی نظیر نفوذ سیاسی، کمبود تنوع دیدگاه‌ها و ضعف‌های تکنولوژیکی مواجه است. این مشکلات باعث شده بخش درخورتوجهی از مخاطبان، به‌ویژه نسل جوان، به سوی رسانه‌های جایگزین به‌ویژه در فضای دیجیتال گرایش پیدا کنند.
با این حال، راه بازسازی و اصلاح رسانه ملی ایران همچنان باز است و کارشناسان معتقدند با اجرای چند گام کلیدی می‌توان اعتماد و مرجعیت از دست رفته را دوباره به دست آورد: «تشکیل ساختار مدیریتی مستقل و شفاف، شامل هیئت امنایی متشکل از دانشگاهیان و نمایندگان مردم، به منظور کاهش نفوذ سیاسی در تصمیم‌گیری‌ها؛ اصلاح خط‌مشی محتوایی با تأکید بر بی‌طرفی، پذیرش تنوع دیدگاه‌ها و پوشش متوازن موضوعات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی؛ تقویت بخش‌های فنی و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین برای جذب مخاطبان جوان و تولید محتوای جذاب و تعاملی؛ شفاف‌سازی منابع مالی و کاهش وابستگی صرف به بودجه دولتی به گونه‌ای که استقلال رسانه حفظ شود؛ گسترش مشارکت مخاطبان و پاسخ‌گویی مستمر به خواسته‌ها و بازخوردهای آنها». صداوسیما امروز در یک دوراهی تاریخی قرار گرفته است؛ یا باید به رسالت خود که انعکاس صدای ملت با همه تنوع فکری و سیاسی است بازگردد یا به ابزار بی‌اعتمادی بدل شود.
سهم اصلی این بازگشت در گرو تغییر در نگاه سیاسی و مدیریتی است؛ نگاه به رسانه به‌عنوان نهادی مستقل، پاسخ‌گو و متعهد به مخاطب ملی، نه به‌عنوان دستگاه تبلیغاتی یک جناح یا ارگان خاص.
در نهایت، بحران کنونی صداوسیما را می‌توان فرصتی برای بازنگری و اصلاح بنیادین دانست. اگر مدیران و سیاست‌گذاران رسانه‌ای با اراده و صداقت گام‌های لازم را بردارند، رسانه ملی ایران قادر خواهد بود جایگاه مرجعیت و اعتماد سابق را بازسازی کند و به‌عنوان صدای واقعی و فراگیر ملت، نقش مؤثری در تحولات اجتماعی و فرهنگی کشور ایفا کند.
بازار


نظرات شما