پنجشنبه ۸ آبان ۱۴۰۴
سیاسی

ژنرال بازنشسته صهیونیست: تسلیم ایران توهم است

ژنرال بازنشسته صهیونیست: تسلیم ایران توهم است
ندای لرستان - کیهان /متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست رئیس مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) گفت: ایرانی‌ها در برابر فشار خارجی ...
  بزرگنمايي:

ندای لرستان - کیهان /متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
رئیس مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) گفت: ایرانی‌ها در برابر فشار خارجی هرگز تسلیم نمی‌شوند و سر فرود نمی‌آورند. آنها خود را بازیگر جهانی مشروعی می‌دانند با تاریخی طولانی و وارث یک امپراتوری‌ بزرگ می‌دانند که بر اثر مداخلات غرب، شکوه گذشته‌شان ربوده شده است. ایرانیان در پی احیای نقش رهبری جهانی خود هستند.
بازار
ژنرال تامیر‌ هایمن (رئیس سابق اداره اطلاعات نظامی ارتش- امان) در میزگرد بررسی فعالیت‌های ایران در آفریقا گفت: در میان همهٔ رویدادهای مهم پرداختن به آفریقا، برای INSS ارزش افزوده دارد، یعنی تلاش برای فراتر رفتن از رخدادهای روزمره و دیدن تهدیدها و روندهای بلندمدت که بر ژئوپولیتیک منطقه‌ و جهان اثر می‌گذارند. ما معمولاً ایران را از منظر بسیارِ بسیارِ باریکی، از دیدگاه اسرائیل می‌بینیم؛ و این دیدگاه معمولاً تصویر می‌کند که ایران همهٔ توجهش معطوف به اسرائیل است که البته تا اندازه‌ای درست است؛ اما ایران، داستانی پیچیده‌تر و متفاوت‌تر است. ایران خود را یک بازیگر جهانی مشروع می‌داند؛ کشوری با تاریخ طولانی و وارثِ یک امپراتوری‌ که باید شکوه سابقش را بازپس گیرد؛ شکوهی که بر اثر مداخلات خارجی غربی از آنها ربوده شده بود و دولتی دست‌نشانده و پادشاهی گذاشته شده بود.
اکنون دورهٔ تازه‌ای از احیای ایران است: احیای نقش جهانی و بازپس‌گیری رهبری، نه فقط در جهان عرب و خاورمیانه، بلکه در سطح جهانی. اگر به این تصویر بیندیشید، ایران، جهان را به چهارربع تقسیم می‌کند: بخشی از کشورهای هند- اقیانوسیه، بخشی در آفریقا، بخشی در آمریکای لاتین و الباقی در اروپا و آمریکای شمالی. بنابراین اگر شما رهبری «جهان جنوب» را به‌دست بگیرید و نفوذتان را در هند- اقیانوسیه، آفریقا و آمریکای لاتین گسترش دهید، عملاً قادر خواهید بود در مجمع عمومی سازمان ملل جایگاه فشارآورنده را کسب کنید و هر آنچه را که بخواهید، ازجمله روایت‌هایی علیه اسرائیل و غربِ امپریالیستِ فاسد، ترویج کنید تا جایگاه سوابق گذشته‌تان را به‌عنوان رهبری جهانی بازپس گیرید.
ایران اکنون ناشی از دو سال جنگ، با یک بازنگری‌ در سیاست امنیت ملی‌ روبه‌رو است. تا آنجا که من اطلاع دارم، ایرانی‌ها هرگز تسلیم نمی‌شوند، در برابر فشار خارجی سرِ فرود نمی‌آورند؛ اینکه کنار بکشند و رها ‌کنند را ندیده‌ام. مدام خود را بازآفرینی می‌کنند و ستون‌های پیشین امنیت ملی‌ را بازتعریف و شکل می‌دهند. اگر یکی از ستون‌های پیشین، یعنی ظرفیت هسته‌ای از بین برود یا تضعیف شود، آنها راهی برای رسیدن به ظرفیت‌سازی هسته‌ایِ جایگزین پیدا خواهند کرد. 
اگر شبکهٔ نیابتی و گسترش حضور جهانی‌شان دچار چالش شود، در آنجا هم خود را بازآفرینی خواهند کرد. در این چارچوب، آفریقا حیاتی است. آفریقا در سال‌های 2011-2012 مجرای اصلی پشتیبانی از غزه برای انتقال سلاح بوده است. آفریقا راهِ پشتی برای رسیدن به غزه، به اسرائیل و به شبه‌جزیرهٔ سینا است. آفریقا مهم است چون در مجمع عمومی سازمان ملل 50 کشور مهم را دارد و جمعیت‌های شیعه‌ هم هستند؛ اینجا محل تصادف منافع و دخالت‌های متعددِ روسیه و اروپا و غیره است؛ یک دیگ همیشه جوشنده که ایرانی‌ها در آن بهترین بهره‌برداری را می‌کنند. آفریقا عملاً «جهان جنوب» است، و اگر شما ادعای رهبری جهان جنوب را دارید، طبیعتاً آفریقا اهمیت پیدا می‌کند.
سوم این‌که آنها برای بازسازی توان موشکی و سایر قابلیت‌ها به راه‌هایی برای دورزدن تحریم‌ها نیاز دارند؛ آفریقا، جهان جنوب و حوزهٔ هند- اقیانوسیه بهترین حوزه‌ها برای این کارند. پس، ایران خود را بازیگری جهانی می‌بیند، نه صرفاً بازیگری منطقه‌ای متمرکز بر اسرائیل. ایران می‌خواهد رهبری جهان جنوب را به‌دست بیاورد و به همین خاطر آمریکای لاتین، آفریقا و هند- اقیانوسیه، تمرکزهای آینده‌اش هستند. آفریقا می‌تواند به بازسازی ستون‌های کلیدی سیاست امنیت ملی ایران کمک کند.
در همین میزگرد، رَز زیمت کارشناس صهیونیست امور ایران گفت: نمی‌توان امنیت ملی ایران را فهمید، بدون آن‌که بدانیم ایران فقط در سوریه یا لبنان چه می‌کند؛ باید بدانیم در قفقاز و آمریکای لاتین چه می‌کند، و حتی حزب‌الله در آمریکای لاتین چه فعالیت‌هایی دارد. من می‌خواهم درباره‌ برداشت اشتباهی حرف بزنم که متأسفانه زیاد تکرار می‌شود: اینکه ایران و محور شیعی تضعیف شده‌اند. وقتی می‌گوییم «تضعیف»، بعضی‌ها برداشت می‌کنند که دیگر از کارافتاده‌اند. این، اشتباه و خطرناک است. ایران و محور مقاومت از پا نیفتاده‌اند. در کنار فشارها و محدودیت‌ها، ایران همچنان فرصت‌های فراوانی دارد. به‌عنوان مثال، در کشورهای خلیج‌فارس و حتی در آفریقا، اکنون ترس فزاینده‌ای از اسرائیل و نه ایران وجود دارد. این برای ایران، ابزار کار و امکان مانور ایجاد می‌کند. کسی گفته بود تفاوت میان ایران و اسرائیل این است که ایران هر تهدیدی را به فرصت تبدیل می‌کند، و اسرائیل هر فرصت را به تهدید.
موضوع دوم ایدئولوژی است. هرکس با انقلاب اسلامی ایران آشنا باشد، می‌داند که آن فقط اسلام نبود. اگر آثار علی شریعتی را بخوانیم (یکی از نظریه‌پردازان انقلاب ایران) می‌بینیم که او از ستایشگران فرانتس فانون و گفتمان ضد‌استعماری و ضد‌امپریالیستی بود. این تفکر، بخش جدایی‌ناپذیر از جهان‌بینی انقلابی ایران است. بنابراین، تعجبی ندارد که در دوره‌ رؤسای‌جمهور «انقلابی‌تر» و «رادیکال‌تر» مانند احمدی‌نژاد یا رئیسی، شاهد افزایش گفتارهایی درباره‌ هم‌پیمانی ایران با آفریقا و جهان جنوب بودیم، چیزی که پیش‌تر «جهان سوم» نامیده می‌شد.
برداشت سوم، قدرت نرم ایران است که دیگر مثل گذشته نیست. دیگر فقط در قالب روحانیونی که در نیجریه قرآن پخش می‌کردند یا شاگردانی که در دانشگاه «مصطفی» قم درس می‌خواندند، خلاصه نمی‌شود. امروز رسانه ملی ایران به زبان سواحیلی فعالیت می‌کند، سازمان «جهاد سازندگی» ایران در پروژه‌های توسعه کشاورزی در آفریقا فعال است، و فعالیت گسترده تبلیغاتی ایران در شبکه‌های اجتماعی جریان دارد. قدرت نرم ایران امروز به دیپلماسی فرهنگی، آموزشی و تکنولوژیک گسترش یافته است، نه صرفاً آموزش زبان فارسی. در ذهن تصمیم‌گیران ایران، مرز میان «قدرت نرم» و «قدرت سخت» در حال از بین رفتن است. در حال حاضر، در تهران به‌طور فزاینده‌ای از استراتژی هیبریدی سخن گفته می‌شود، ترکیب ابزارهای نرم و سخت در یک راهبرد واحد.


نظرات شما