پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۴
سیاسی

مخترع اسنپ‌بک

مخترع اسنپ‌بک
ندای لرستان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست روس‌ها می‌گویند: اسنپ‌بک دامی بود که غربی‌ها برای “محمدجواد ظریف” ...
  بزرگنمايي:

ندای لرستان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
روس‌ها می‌گویند: اسنپ‌بک دامی بود که غربی‌ها برای “محمدجواد ظریف” گذاشتند
آمریکایی‌ها می‌‌گویند: اسنپ‌بک به پیشنهاد “لاوروف”، وزیر خارجه روسیه در برجام گنجانده شد
”سازندگی” به این موضوع پرداخته است
سرگئی لاوروف به تازگی در مصاحبه‌ای روایت پرجنجال اسنپ‌بک را زنده کرد و درباره چگونگی ورود آن به برجام گفت: «اگر شرکای ایرانی ما با چنین فرمولی موافقت کردند، صادقانه بگویم یک دام حقوقی بود و ما دلیلی برای مخالفت نداشتیم». این جمله کوتاه، نه‌تنها خاک روی یکی از مبهم‌ترین بخش‌های برجام را کنار زد بلکه معمایی قدیمی را دوباره زنده کرد: چه کسی واقعا سازوکار «مکانیسم ماشه» را طراحی کرد؟
لاوروف در توضیح بیشتر گفت، او درک می‌کند چرا محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران از آن فرمول حمایت کرد؛ چون ایران باور داشت هیچ‌گاه تعهداتش را نقض نخواهد کرد و دلیلی برای نگرانی از فعال شدن ماشه وجود ندارد. اما داستان همان‌طور که تاریخ نشان داد به مسیر دیگری رفت: ایران توافق را نقض نکرد اما آمریکا از آن خارج شد و اروپایی‌ها هم، در سکوتی طولانی، از ایفای نقش خود بازماندند. لاوروف ادامه داد:«اروپایی‌ها که باید برای حفظ توافق تلاش می‌کردند به جای آن شروع کردند به متقاعد کردن ایران که عقب‌نشینی کند. گفتند «آمریکایی‌ها کنار کشیدند، ناراحت نباشید، بیایید موضوع دیگری پیشنهاد دهیم، اینجا تسلیم شوید».درست در نقطه‌ای که لاوروف این اظهارات را بیان کرد، بررسی روایت فرد دیگری که در اتاق‌های بسته هتل کوبورگ وین حضور داشت، جالب به نظر می‌رسد.
وندی شرمن در کتاب خاطراتش با عنوان «ترس یعنی شکست» از همان «دام حقوقی» سخن می‌گوید اما با زاویه‌ای کاملاً متفاوت. او می‌نویسد:«گنجاندن اسنپ‌بک یا همان بازگشت خودکار تحریم‌های سازمان ملل، یکی از آخرین و دشوارترین بخش‌های مذاکرات بود. این لاوروف بود که با طرحی خلاقانه، بن‌بست را شکست». به روایت او، کشورهای 1+5 نمی‌خواستند دوباره مسیر طاقت‌فرسای تصویب قطعنامه‌های جدید در شورای امنیت را طی کنند اما در عین حال باید راهی برای برخورد با تخطی احتمالی ایران می‌یافتند. در همان حال روسیه نمی‌خواست اختیار «حق وتو» از دستش خارج شود. راه‌حل، به سبک روسی، دقیق و پیچیده بود: اگر یکی از اعضای گروه معتقد می‌شد ایران توافق را نقض کرده، می‌توانست از شورای امنیت بخواهد قطعنامه‌ای را به رأی بگذارد، قطعنامه‌ای که در ظاهر خواستار ادامه لغو تحریم‌ها بود. اگر یکی از اعضا، مثلاً آمریکا، این قطعنامه را وتو می‌کرد، تحریم‌ها به‌طور خودکار بازمی‌گشتند. به بیان دیگر تحریم‌ها هرگز لغو نشدند بلکه تنها در حالت تعلیق قرار گرفتند؛ معادله‌ای که امروز 10 سال پس از امضای برجام، معنای تلخ خود را نشان داده است.
دو روایت، یک تناقض
اکنون با گذشت سال‌ها از آن مذاکرات نفس‌گیر، لاوروف می‌گوید مکانیسم ماشه ابداع ظریف بود؛ و شرمن مدعی است که لاوروف خودش معمار آن بوده است. تضاد میان این دو روایت در شرایطی تازه معنا می‌یابد که چند هفته پیش، مکانیسم ماشه بار دیگر علیه ایران فعال شد و شورای امنیت سازمان ملل، با استناد به همان بند، تحریم‌های گذشته را احیا کرد. تحریم‌هایی که از منظر سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه نامشروع بوده و معتقد است:«ادعای آمریکا و سه کشور اروپایی مبنی بر بازگشت قطعنامه‌های لغو شده، باطل است و هیچ اثر حقوقی ندارد». اما آنچه عراقچی با زبان حقوقی بیان کرد، در افکار عمومی، پژواکی از همان پرسش قدیمی بود: آیا ایران از ابتدا در دام یک طراحی هوشمندانه افتاد؟
بند 36؛ قلب پنهان توافق
پاسخ این پرسش را باید در بند 36 برجام جست‌وجو کرد؛ بندی که در ظاهر، تنها سازوکاری برای حل اختلافات بود اما در عمل به کلید بازگشت تحریم‌ها تبدیل شد. این بند مقرر می‌کند که هر یک از طرف‌ها، ایران یا اعضای 1+5 اگر معتقد باشند طرف مقابل به تعهداتش پایبند نبوده، می‌تواند موضوع را به کمیسیون مشترک ارجاع دهد. در صورت عدم توافق، پرونده به سطح وزیران خارجه می‌رسد و در نهایت هر کشور می‌تواند، موضوع را به شورای امنیت ببرد. همان‌ جا که یک «وتو» کافی است تا همه چیز از نو آغاز شود. ایران پس از خروج آمریکا از توافق در سال 2018 یک سال صبر کرد. سپس در اردیبهشت 1398 در واکنش به عدم پایبندی اروپا 5 گام کاهش تعهدات برجامی را آغاز کرد. گام‌هایی که هر کدام نشانه‌ای از بازگشت تدریجی تهران به همان نقطه آغازین بود. در آن زمان، شورای عالی امنیت ملی اعلام کرد این اقدام‌ها در چارچوب برجام و بر اساس همان بند 36 انجام می‌شود. اما امروز، غرب همان بند را علیه ایران به کار گرفته است.
مسیر پرپیچ تصمیم‌ها
برجام در تابستان 2015 در وین امضا شد. هوای گرم و خسته‌کننده آن روزها در حافظه دیپلمات‌های ایرانی و غربی مانده است؛ روزهایی که ساعت‌ها گفت‌وگو گاهی به یک جمله ختم می‌شد. وقتی قلم‌ها بر کاغذ نشست و عکس تاریخی گرفته شد، ظریف لبخند می‌زد. جان کری، شرمن، لاوروف و موگرینی هر یک با نگاه‌هایی آمیخته به رضایت و تردید به هم می‌نگریستند. کسی نمی‌دانست 7 سال بعد همان بندهای ظاهراً خشک و حقوقی به تیغه‌ای دو لبه تبدیل خواهند شد. در آن روزها، کمتر کسی به پیچیدگی واژه‌ها در ضمایم حقوقی توجه می‌کرد. اما حالا همان کلمات، سرنوشت سیاست خارجی کشورها را تعیین می‌کنند.
بازگشت سایه‌ها
در ماه‌های اخیر با فعال شدن مکانیسم ماشه، دوباره قطعنامه‌های پیش از برجام به صحنه بازگشته‌اند. در سازمان ملل، نمایندگان آمریکا و اروپا از «لزوم واکنش به رفتار ایران» سخن می‌گویند و روسیه و چین طبق انتظار، خواستار گفت‌وگو و خویشتنداری هستند. در تهران، رسانه‌ها میان دو روایت در نوسان‌اند: روایت لاوروف از «دام حقوقی غرب» و روایت شرمن از «طرح روسی مکانیسم ماشه». تحلیلگران می‌گویند این دو روایت هر دو بخشی از واقعیت را بیان می‌کنند. برجام، محصول مصالحه‌ای بود که همه می‌خواستند در آن چیزی به‌دست آورند و در عین حال از دست ندهند. برای غرب، مکانیسم ماشه اطمینان‌بخشی‌ای بود که ایران نمی‌تواند از کنترل خارج شود؛ و برای ایران، تضمینی بود که اگر دیگران عهدشکنی کنند، مسیر قانونی برای پاسخ وجود دارد. اما تاریخ نشان داد که این بند، مانند شمشیری دولبه، به ‌سوی هر دو طرف برگشت.
پشت صحنه یک تصمیم
در اتاق‌های مذاکرات وین هر واژه با ساعت‌ها گفت‌وگو متولد می‌شد. دیپلمات‌های ایرانی از محدود شدن حقوق کشور بیم داشتند، درحالی ‌که نمایندگان غربی به دنبال سازوکاری بودند که در صورت بروز بحران، بتوانند بدون اجماع جهانی واکنش نشان دهند. در نهایت، طرح لاوروف یا شاید همان طرح مشترک تیم‌ها، تعادلی شکننده میان این دو هدف ایجاد کرد. هیچ‌کس نمی‌دانست 10 سال بعد، همان سازوکار چگونه علیه ایران فعال خواهد شد.
طنین تصمیم‌ها
وقتی دونالد ترامپ در سال 2018 با امضای یک فرمان از برجام خارج شد، جهان بار دیگر وارد عصر جدیدی از بی‌اعتمادی شد. او بعدها در کنست اسرائیل از این تصمیم دفاع کرد و آن را «مایه افتخار» خود دانست. بنیامین نتانیاهو نیز در کنار او با لحن پیروزمندانه‌ای گفت: «از ترامپ بابت سه اقدامش تشکر می‌کنم؛ ترور قاسم سلیمانی، خروج از برجام و حمایت از عملیات چکش نیمه‌شب». عبارت «چکش نیمه‌شب» اشاره‌ای بود به حملات هوایی پنهان علیه تأسیسات هسته‌ای ایران. در پس این کلمات، سایه‌ای از واقعیت تلخ دیده می‌شد: توافقی که قرار بود، راه دیپلماسی را هموار کند حالا به ابزاری برای توجیه تقابل‌های نظامی تبدیل شده بود.
توافقی در میان آتش و امید
برجام در ذات خود، تلاشی بود برای پایان دادن به دهه‌ها بی‌اعتمادی. اما همان بی‌اعتمادی، به‌صورت خطوطی در متن آن باقی ماند؛ خطوطی که بعدها مسیر بازگشت به بحران را هموار کرد. در هر توافقی که میان دشمنان دیرینه امضا می‌شود، بندهایی وجود دارد که به‌جای اعتماد بر پایه بیم و احتیاط نوشته می‌شوند. اکنون 10 سال پس از امضای توافق، بار دیگر جهان در برابر این پرسش ایستاده است: آیا برجام هنوز زنده است یا تنها سایه‌ای از آن باقی مانده؟
پایان باز
امروز که نام مکانیسم ماشه دوباره در تیترها تکرار می‌شود، کمتر کسی به یاد دارد که ابتدا قرار بود این بند، راهی برای «حل اختلاف» باشد نه آغاز دوباره‌ تحریم‌ها. در این میان، روایت‌ها همچنان در تضادند: لاوروف از «دام غربی» سخن می‌گوید، شرمن از «ابتکار روسی» و عراقچی از «باطل بودن ادعای بازگشت تحریم‌ها». اما شاید حقیقت در میانه این خطوط پنهان باشد؛ جایی میان اطمینان و تردید، امید و واقعیت. و شاید درست در همین‌جاست که باید پرسید «دام حقوقی» برجام، ساخته ایران بود یا غرب و یا روسیه؟ شاید پاسخ به آن دشوار باشد اما برجام نه تنها توافقی میان دولت‌ها بلکه آینه‌ای از اعتماد و بی‌اعتمادی بشر بود. توافقی که در آن حتی یک بند حقوقی می‌تواند، سرنوشت ملت‌ها را تغییر دهد.
بازار


نظرات شما