ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
فرهاد فخرآبادی| یکی از نقاط اساسی اختلاف نظر در فضای سیاسی ایران و بین دو قطب سیاسی و اصلی فعال در ایران پیرامون محوری مهم در زندگی بشر با نام «گفتوگو» است؛ موضوعی که یک طرف همیشه از آن حرف زده است اما طرف دیگر، موضع یکسانی درباره آن ندارد. طی همین چند وقت اخیر هم بحث پیرامون این موضوع وجود داشته و پس از جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل و ورود به دوره آتشبس هم یکبار دیگر موضوع گفتوگو و مذاکره به میان آمده است؛ ماجرایی که پس از اعلام تلاش اروپا برای فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل، پررنگتر از قبل شده است.
در یک سمت، اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و بخشی از اصولگرایان قرار دارند که مدافع گفتوگو و حل مسائل کشور با مذاکره به شمار میروند و در مورد اخیر و پس از جنگ، باز هم «گفتوگو» را بهترین ابزار میدانند. برای مثال میتوان به جملهای اشاره کرد که اخیراً اسحاق جهانگیری در یکی از سخنرانیهای خود بیان کرد و گفته بود: «الان هم سایه جنگ باید از پیش روی کشور برداشته شود. این وظیفه حاکمیت است. ما دیپلماتهای قوی داریم، راهی جز مذاکره وجود ندارد. کسانی که مذاکره را رد میکنند چه چیزی جایگزین دارند؟!» و یا علی لاریجانی که گفته بود: «ما در مسئله هستهای نیز مذاکره را مسیر حل و فصل میدانیم. مذاکرهای عاقلانه و واقعی.»
اما در سمت مقابل، جریان تندرو اصولگرا و حامیان سابق محمود احمدینژاد قرار گرفتهاند که درباره مذاکره و گفتوگو با جهان، دو نوع برخورد میکنند. آنها یا میگویند به صورت کلی نباید دنبال مذاکره رفت که نمونه آن را میتوان به دو جمله قبل و بعد از جنگ ایران و اسرائیل مشاهده کرد. بهمنماه سال گذشته، مرتضی آقاتهرانی یکی از لیدرهای اصلی جبهه پایداری اینگونه میگوید: «دولت میداند که مذاکره راهحل مشکلات نیست و نباید این مسیر تجربهشده را دوباره رفت. تجربه خسارت مذاکره یک بار صورت گرفته است و معطل کردن کشور به مذاکره فرصتها را از بین میبرد و جلوی فعالیتها را میگیرد.»
اخیراً و بعد از جنگ هم روزنامه کیهان به عنوان یکی از تریبونهای اصلی جریان تندرو، مینویسد: «بعد از جنگ تحمیلی دوازدهروزه، اهمیت توان نظامی و اتحاد بیش از هر زمانی برای همه ما اثبات و معلوم شد با مذاکره، بسیاری از این مشکلات را نمیتوان حل کرد؛ چراکه دشمن وسط همین مذاکره حمله و 1100 تن از هموطنانمان را به شهادت رساند.»
اما نکته جالب توجه درباره این جریان، به جایی برمیگردد که آنها استثنایی هم برای مذاکره قائل میشوند و جهان را به دو نیمکره شرقی و غربی تقسیم میکنند. کیهان اخیراً نوشته بود: «اکنون پرسش اصلی این است. آیا وقت آن نرسیده که جریان غربگرا از خواب بیدار شود و بهجای نسخه فرسوده «ارتباط با غرب» به هر قیمت، نگاه خود را متوجه فرصتهای بینظیر در جهان غیرغربی کند؟»
در کنار این دیدگاهها درباره مذاکره، ذکر یک نکته درباره فضای داخلی تندروهای اصولگرا و مخالفان مذاکره مهم است. بخشی از آنها که به صورت مشخص نزدیکان گذشته محمود احمدینژاد محسوب میشوند و در دولت حسن روحانی با عنوان «دلواپسان» مشغول به کار بودند، پس از اقدام اروپا برای فعال کردن مکانیسم ماشه، فریاد زدن را شروع کردهاند و میگویند اقدام احتمالی اروپا برای فعال کردن مکانیسم ماشه، به علت اشتباهی بوده است که در دولت حسن روحانی در برجام صورت گرفته است.
اما هیچیک از آنها به این پرسش پاسخ نمیدهند که تحریمهایی که قرار است برگردد محصول عملکرد چه دورهای است؟ بدهکارانِ طلبکار، ظاهراً یا خودشان را به فراموشی مصلحتی زدهاند یا تصور میکنند که جامعه آلزایمر گرفته و یادش رفته که آنچه قرار است با مکانیسم ماشه برگردد، حاصل دورهای است که مدیریت دولت در اختیار محمود احمدینژاد بود و سعید جلیلی در رأس تیم مذاکرهکننده هستهای قرار داشت و حالا آنها دلواپس بازگشت تحریمهایی شدهاند که ماحصل مدیریت نورچشمیهای خودشان است.
بازار ![]()