پنجشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۴
سیاسی

تاسیان: خرده جنایت های تینا پاکروان!

تاسیان: خرده جنایت های تینا پاکروان!
ندای لرستان - فرارو /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست بزرگ علوی سال‌ها پیش هشدار داده بود که «برای نسل‌های آینده لازم است بدانند که ...
  بزرگنمايي:

ندای لرستان - فرارو /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
بزرگ علوی سال‌ها پیش هشدار داده بود که «برای نسل‌های آینده لازم است بدانند که در دوره سیاه پهلوی با جوانان با غیرت و آزادی‌خواهان ایران چه معاملاتی می‌کردند». حالا اما به فاصله نیم‌قرن، سریال‌هایی مانند «تاسیان» با فانتزی‌سازی از گذشته، نه‌تنها تاریخ را وارونه روایت می‌کنند، بلکه با تکیه بر قصه‌های عاشقانه و نادیده گرفتن واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی دوران پهلوی، تصویری مخدوش از آن سال‌ها به مخاطب تحمیل می‌کنند.
بامداد لاجوردی| بزرگ علوی چه آینده نگرانه نوشت، «برای نسل‌های آینده لازم است بدانند که در دوره سیاه پهلوی با جوانان با غیرت و آزادی‌خواهان ایران چه معاملاتی می‌کردند.» او به درستی پیش‌بینی کرده بود به فاصله نیم‌قرن چه نگاه فانتزی‌‌هایی به اسم فیلم و سریال و مستند از دوران پهلوی به مخاطب تحمیل می‌شود.
اینجا همه چیز برعکس می‌شود؛ تراژدی تاریخ به عشق قوام می‌دهد
 عشق همواره از مضامین سینمایی پرفروش تاریخ سینما بوده و هست؛ فراتر از سینما کشمکش‌های رسیدن به محبوب از دیرباز موضوع هزاران قصه سطحی و عمیق عاشقانه بوده، به همین خاطر مکرر در آثار سینمایی تاریخی، سیاسی یا حتی طنز کنار روایت اصلی، ماجرایی عاشقانه ضمیمه می‌شود تا مخاطب را پای فیلم بنشاند اما عجیب اینجاست که تاریخ ایران به قدری تراژیک و دراماتیک است که اینبار حوادث تاریخی عامل جذابیت یک قصه عاشقانه می‌شود. 
ترفندی که تینا پاکراون در تاسیان و خاتون به کار می‌گیرد، چنین است. او چند ایده برجسته تاریخی را انتخاب می‌کند و قصه‌اش را با اتفاقاتی که در خاطره جمعی ایرانیان ضبط شده شروع می‌کند و در ادامه بدون توجه به بستر تاریخی که با آن قصه خود را شروع کرده، یک ماجرای عاشقانه را روایت می‌کند؛ او نه در مفهوم عشق عمیق می‌شود و نه نگاه درستی به تاریخ دارد.
کاری که پاکروان در تاسیان می‌کند تکرار الگوی سریال خاتون است؛ در تاسیان او قصه‌اش را با ساواک و سال‌های منتهی به انقلاب 1357 آغاز می‌کند تا با باز کردن یک زخم کهنه و یک رویداد مهم تاریخی مخاطب را جذب کند اما بعد از چند قسمت، عناصر تاریخی رنگ می‌بازد و کشمکش‌های عاشقانه جان می‌گیرد و در طول داستان جز چند نماد سطحی و جزئی و البته نامتجانس و بی‌ربط تاریخی چیز بیشتری دستگیر مخاطب نمی‌شود و چون وجوه تاریخی لنگ می‌زند، قصه آتش شور عاشقانه را بالا می‌برد تا خلا فهم تاریخی به چشم نیاید. 
تاسیان؛ شباهت زیاد یا سرقت ادبی
پاکروان تلاش می‌کند قصه انقلاب را از زاویه دید ساواکی‌ها و خانواده‌ای شاهدوست و ثروتمند بیان کند. نحوه قصه‌گویی پاکروان بسیار شبیه بزرگ علوی است. هرچند این مساله چیزی فراتر از شباهت است اما قضاوت سرقت ادبی برای اثر اخیر تینا پاکروان کار آسانی نیست؛ هرکسی رمان «موریانه» را خوانده باشد خط اصلی داستان و تحولات شخصیتی امیر (خسرو) و خانواده او یادآور «موریانه» است. شخصیت ساواکی رمان موریانه بزرگ علوی نام اصلی خود را فاش نمی‌کند و خودش را «یارو» معرفی می‌کند.
علوی در آن اثرش بسیار هنرمندانه قصه پسری آسمان جل (یارو) را روایت می‌کند که از سر بیکاری و علافی و از طریق همسایه‌شان جذب ساواک می‌شود. پسر قصه علوی مانند امیر در تاسیان در یک خانواده و محله مذهبی رشد کرده و مادرِ ساده‌دل و زود باوری دارد که بی خبر از شغل پسر، در مشاجره‌های خانه، جانب پسر ساواکی را می‌گیرد. او هم مانند امیر، تا دیر وقت در خانه پرسه می‌زند و نسبت به ارزش‌های خانوادگی بی‌اعتناست.
البته در این میان تفاوت نه چندان مهمی هم وجود دارد مثلا در قصه بزرگ علوی، خواهرِ شخصیت اصلی (رقیه) جذب مجاهدین و گروه‌های اسلام‌گرا می‌شود ولی در تاسیان برای برادرِ امیر این اتفاق می‌افتد. جالب اینجاست که در موریانه هم شخصیت ساواکی داستان تلاش می‌کند ذهن سازمان امنیت را از اقدامات خواهرش منحرف کند که هر دو تاحدی موفق هم می‌‎شوند. در موریانه، رقیه به برادرش مشکوک است ولی در تاسیان، امید به امیر شک دارد.
به همین ترتیب یارو در قصه علوی هم مثل امیر با مجیزگویی و رفیق‌بازی در ساواک مراتب ترقی را به سرعت طی می‌کند. امیر و یارو سواد بالایی ندارند اما با چند جمله‌ای که از کتاب‌ها حفظ کرده‌اند، فرستاده ساواک در محافل دانشگاهی و روشنفکری می‌شوند. یارو خودش را دانشجوی اقتصاد جا می‌زند درست مثل امیر که می‌گوید دانشجوی ادبیات است. هر دو با جوانان روشنفکر بحث و جدل می‌کند. یاروی علوی هم از رقیه بازجویی نرم می‌کند، درست مثل امیر که امید را شکنجه نرم می‌دهد. 
اگر فرض کنیم همه این تشابهات اتفاقی است، شاهد یک وجه تشابه اتفاقی دیگری هم هستیم؛ دختر دایی شیرین مشابه شخصیت مرضیه در قصه موریانه است که بزرگ علوی او را «دختر ثروتمند، بزک کرده اما مبارز» توصیف می‌کند.
من امیدوارم همه این تشابهات اتفاقی باشد، چرا که به نظرم اگر پاکروان قصه موریانه را عمیق خوانده بود، حتما انسجام قصه بیش از آن چیزی بود که در تاسیان دیدیم.
زندگی و زمانه‌ی تاسیان
ریشه‌های انقلاب 1357 بسیار پیچیده‌تر از اعتراض چند دانشجوی چپ و کارگر ساده انگار بوده است. ناکارامدی نظام پهلوی را هم چپ‌ها فهمیدند، هم ملاها و هم لیبرال‌ها. حتی زمزمه‌های تضاد حاکمیت سیاسی وقت با نگرش‌های عمومی جامعه در گزارش‌ها منعکس می‌شد اما سیاستگذاران وقت میلی به شنیدن این تضادها نداشتند.
اعتباری که تاسیان به چپ‌ها و دانشگاه می‌دهد بسیار بیشتر از قدرت آنها در زمانه انقلاب است. از سویی دیگر خفیف کردن قدرت جامعه مذهبی در آن دوران، تاثیری در واقعیت تاریخ ندارد. 
بزرگ علوی که خود در زندگی واقعی مبارز سیاسی کهنه‌کاری و چپ اندیش بوده، تحولات دوران انقلاب 57 را از منظر یک ساواکی و کارشناس سازمان امنیت دوران پلهوی و با لحنی اعتراف گونه اینطور بیان می‌کند:«ساواکی‌ها، ملاها را جدی نمی‌گرفتند و همه تمرکز آنها روی روشنفکران بود در حالیکه به زعم او، ملاها در جامعه نفوذ بیشتری داشتند و آخر سر نیز آنها کار را دست گرفتند.» 
به گمان علوی، ساواکی‌ها چه چیزی را جدی نگرفته بودند؟ و چرا او باید در دورانی که گذشته خود را بازخوانی می‌کند، چنین تعبیری را از زبان یک سازمان امنیتی شکست خورده بیان کند؟ واقعیت این است که قدرت شبکه مذهبی و قدرت مساجد در دهه پنجاه بسیار بیشتر از چپ‌هاست؛ این قسمت از تاریخ کمتر گفته شده است. من برای پرهیز از قضاوت شخصی، به نتایج اولین موج سنجش و نگرش ایرانیان رجوع می‌کنم که تصویری واضحی از نگرش ایرانیان دهه پنجاه شمشسی می‌دهد.
بر اساس اطلاعات این نظرسنجی 83 درصد جامعه اظهار داشته که همیشه نماز می‌خوانند و 79 درصد روزه‌های واجب خود را می‌گیرند. به همین ترتیب 36 درصد گفته‌اند «هر روز» مسجد می‌روند و 23 درصد حداقل دو بار در هفته به مسجد می‌روند. اگر در این گویه به درصد تجمعی رجوع کنیم 78 درصد هفته‌ای حداقل یکبار به مسجد می‌رفته‌اند. حال در چنین جامعه‌ای با این نظام ارزشی و شبکه مساجد طبیعی است قدرت مذهب بیشتر باشد.
فانتزی تهران زیبا
برخلاف تهران خلوت، تمیز و فانتزی‌ای که تاسیان از سال 1356 پایتخت به تصویر می‌کشد، بر اساس گزارشی که در اسفند 1356 توسط دبیرخانه شورای نظارت بر شهر تهران منتشر می‌شود به کلی با آن تهران متفاوت است، پایتخت در آن سال‌ها به گواه همان پژوهش آلوده، پرترافیک، بدقواره، جنوب شهر مهاجرنشین و آلونک نشین و... بوده است؛ برای مثال در این گزارش آمده:
1. الودگی هوا | تهران با جمعیت 4.5 میلیون نفر و بیش از یک میلیون وسایط نقلیه در عداد بیست شهر پرجمعیت بسیار آلوده جهان قرار دارد. آلودگی تهران سالیانه حدود ده الی دوازده درصد افزایش می‌یابد. سهم خودروهای بنزینی از آلودگی تهران 78 درصد است. به علت افزایش تعرفه گمرکی عمده وسایل نقلیه بنزینی قدیمی و فرسوده هستند.
2. ترافیک | مسافت متوسط بین منزل تا محل کار در تهران 8.5 کیلومتر است که طی آن با اتومبیل حدود 50 دقیقه طول می‌کشد. فقدان نقطه اوج حاد روزانه در ترافیک نمایانگر آن است که در وضعیت کنونی ظرفیت شبکه خیابان‌ها اشباع شده است.
استبداد سیاه پهلوی و ساواک
تاسیان اهمیت و آینده نگری بزرگ علوی را ثابت کرد که به درستی گفته بود: « برای نسل‌های آینده لازم است بدانند که در این دوره سیاه با جوانان با غیرت و آزادی‌خواهان ایران چه معاملاتی می‌کردند.»
رمان «ورق پاره‌های زندان» اثر دیگری از بزرگ علوی است که دهه 1320 و پهلوی اول را روایت می‌کند؛ دورانی که علوی خود مبارزی جوان بوده و به زندان می‌افتد. علوی در اوایل این رمان فضای استبداد و خفقان دوران پهلوی را اینگونه ثبت و ضبط می‌کند: «ورق‌پاره‌های زندان اسم بی‌مسمایی برای این یادداشت‌هایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آن‌ها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو و یا پاکت‌هایی که در آن برای ما میوه و شیرینی می‌آوردند، نوشته شده است، و این کار بدون مخاطره نبوده است. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی، مأمورین زندان، در دست ما می‌دیدند جنایت بزرگی بشمار می‌رفت. 
امان از آن‌وقت که اولیای زندان پی می‌بردند که کسی یادداشت‌هایی برای تشریح اوضاع ایران در آن دوره تهیه می‌کند.
خانباباخان اسعد در زندان به سخت‌ترین و وقیح‌ترین وجهی مُرد، فقط برای آنکه یادداشت‌های او به دست مأمورین افتاد، راجع به این خانباباخان اسعد رئیس زندان به یکی از دوستان من گفته بود:«تصور کنید که یک نفر زندانی، آن هم سیاسی وقایع روزانۀ زندان را یادداشت کند؛ تصورش را بکنید چه چیزی بالاخره از آب درمی‌آید.»
اما چرا بزرگ علوی چنین خطری را به جان می‌خرد؟ خودش در مقدمه ورق پاره‌های زندان اینطور پاسخ می‌دهد: «من با علم به این مخاطرات یادداشت می‌کردم. چون ایمان قطعی داشتم به اینکه ملت ایران از این جریانات اطلاع کافی ندارد و برای نسل‌های آینده لازم است بدانند که در این دوره سیاه با جوانان با غیرت و آزادی‌خواهان ایران چه معاملاتی می‌کردند.
بازار


نظرات شما