ندای لرستان - اعتماد / «سفر بنسلمان به امریکا و معماری امنیتی منطقهای» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم نصرتالله تاجیک است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
سفر بنسلمان به امریکا در حقیقت برای ادامه و اجرایی کردن و همینطور گسترش توافقاتی است که در سفر ششماه پیش ترامپ به ریاض در ماه مه انجام شده بود. این سفر اهداف متفاوتی دارد، اما باید آن را در پرتو استراتژی جدید سعودیها دید؛ استراتژیای که در چارچوب چشمانداز 2030 توسط مشاوران مکنزی برای عربستان ترسیم شده. سعودیها این چشمانداز را به عنوان مسیر اصلی خود قرار دادند و تمام عواملی که میتواند آن را به مخاطره بیندازد، از کشورشان دور کردند. درعربستان برای رسیدن به اهداف این چشمانداز، ابتدا محمد بن سلمان با دست گرفتن قدرت در کسوت ولیعهدی و کنار گذاشتن سایر شاهزادگان و مراکز قدرت غیر رسمی و افراد تندروی مذهبی یک الگوی سکولار معرفی و با ایجاد تمرکز، اقتدار را به حکومت بازگرداند و سیاست «تنش صفر» را اتخاذ کرد. در داخل کشورش که با چندین گسل بحران جانشینی، مطالبات تجمیع شده اقشاری همچون زنان و جوانان، مبارزه درون خاندانی و... روبهرو بود، اصلاحات اجتماعی گستردهای را اجرا نمود، از جمله ارتقای حقوق اجتماعی زنان و جوانان و مجموعهای از سرمایهگذاریها که پای غربیها را در زمینههای مختلف از سلبریتیها، ورزش و هنر به عربستان باز کرد تا فعال شدن این گسلها را به تاخیر بیندازد! این روند را میتوان نوعی «گلاسنوست سعودی» یا فضای باز در داخل کشور قلمداد کرد. در خارج از کشور نیز عربستان تلاش کرد سیاست خارجی خود را سامان دهد؛ چه از طریق حل بحران یمن به صورت مستقیم با انصارالله و چه از طریق تفاهم با ایران بر اساس موافقتنامههای امنیتی پیشین بین دو کشور. اقدامی که طی چند سال گذشته و چندین دور مذاکره محقق نشده بود و منابعی که پیشتر صرف سیاست خارجی میشد چه در جنگ یمن، چه در سایر مناطق، با هدف سرمایهگذاری داخلی و تقویت اصلاحات اجتماعی مدیریت و صرف داخل شد. لذا بخشی از این سفر چتری اقتصادی دارد، اما آثار امنیتی و سیاسی آن نیز برای منطقه قابل توجه است. هدف اصلی عربستان در دوران طلایی ترامپ که درصدد ایجاد نظم نوین با محوریت اسراییل در منطقه است، این است که سعودیها که سیاست توازن بین شرق و غرب اتخاذ کرده و با چین و روسیه روابط اقتصادی امنیتی دارند و چندان هم خوشایند ترامپ نیست! میخواهند ستون خیمه این نظم و معماری جدید امنیتی خاورمیانه باشند. به عبارتی خواست سعودیها از ترامپ این است که امریکاییها از استراتژی دو ستونی نیکسون که قبل از انقلاب برای امنیت منطقه ایجاد شده بود و الان در نظر دارند اسراییل را جایگزین ایران کنند، در شرایط آسیب جدی به سیاست خاورمیانهای ایران، عربستان تنها ستون این سیاست باشد! حال اینکه آیا چنین خواستی محقق خواهد شد یا خیر جای بحث دارد. اما سعودیها خواهان این هستند که به دلیل مشکلات اسراییل در افکار عمومی منطقه و جهان و عدم پذیرش آن توسط کشورهای منطقه مخصوصا در پرتو جنایات صهیونیستی در غزه، ستون معماری امنیتی جدید خاورمیانه باشند. سعودیها معتقدند تحقق این ایده ترامپ کار را برای آنان سخت میکند و خواهان این هستند که این نقش به آنها سپرده شود! لذا این یکی از مشکلات محمد بنسلمان در این سفر است که با حمایت صد در صدی ترامپ از اسراییل و نتانیاهو، در این مقطع با امریکاییها که به دنبال این هستند که اسراییل را محور امنیتی منطقه قرار دهند همسو شوند. هرچند در این مسیر واشنگتن نیز با چالشهای زیادی روبه رو است. زیرا تحولات اخیر خاورمیانه، از جمله آسیبهایی که ایران متحمل شده، صحنه را پیچیده کرده است. اکنون بازیگرانی چون مصر، ترکیه، عربستان، اسراییل و تا حدی امارات نقشآفرینی میکنند! این میدان باز رقابت منطقهای هم توازن منطقهای را تحت تاثیر قرار داده و هم چهره ژئوپلیتیکی منطقه را بهم زده و نظم و توازن جدید هنوز شکل نگرفته است و بر حالت ژلهای و بیثبات خاورمیانه تاثیر مستقیم و فزاینده دارد! مصر یک موضع سنتی دفاع از فلسطینیها و جلوگیری از سر ریز مشکلاتشان به داخل مصر دارد. با عربستان همنوا نیست و رقابت دارد. ترکیه بعد از دوران عثمانی برای مطامع اقتصادی و سرزمینی، نقش منطقهای پیدا کرده! اما با عربستان رقابت دارد و اسراییل هم نظر خوبی به ترکیه ندارد! و از دفاع از امنیت خود به نابودی کامل فلسطینیها و حامیانشان و گروههای مقاومت تغییر استراتژی داده! اما تلاش میکند در این مسیر عربستان را عصبانی نکند!
زیرا عربستان که جایگاه مهمی نزد اسراییل دارد همچنان با تلاش و هزینه در لبنان، سوریه و عراق، اهرمهای قدرت منطقهای خود را حفظ میکند ولی با رقبای قدری همچون ایران، مصر، ترکیه و حتی امارت روبهرو است! امارات نیز برای نقش پیدا کردن به سرزمینهای جدید همچون یمن و سودان و حتی عراق و سوریه رفته تا به سهمی از کیک قدرت منطقهای دست پیدا کند. حتی ایران نیز با وجود آسیبها، همچنان کارتهای بازی و ظرفیتهای تخریبی و نقشآفرینی بازی بههم زن دارد، اگرچه در سوریه و تا حدی در لبنان نیز آسیب دیده است. اما همچنان دارای قدرت نقشآفرینی است و باید از کارتهای خود استفاده بهینه کند تا منافع منطقهای و امنیت ملیاش حفظ شود.
به نظر من، بحث غزه برای نقشآفرینی سعودیها در خاورمیانه موضوعی محوری نیست. سعودیها بیشتر بر منافع ملی خود متمرکز هستند و راهکارهای مشخص خود را برای آن دارند. مقامات سعودی و از جمله منال رضوان از مسوولان وزارت خارجه عربستان، اعلام کردهاند که در صورتی که برنامه و بازه زمانی مشخصی برای خروج اسراییل از غزه ارایه شود، و این امر منجر به پیوند غزه با کرانه باختری و فراهم شدن بستر برای تشکیل کشور فلسطین شود، عربستان حتی حاضر به پذیرش آن در چارچوب روند عادیسازی روابط با اسراییل خواهد بود. اما تا زمانیکه نتانیاهو نخستوزیر اسراییل باشد هم تشکیل کشور فلسطین در هاله ابهام است و هم تداوم آتشبس در غزه و ترک اینباریکه توسط ارتش صهیونیستی. بنابراین، به عقیده من غزه و مساله فلسطین برای روابط عربستان و امریکا موضوعی فرعی و تبعی است و نمیتوان آن را مقوله تعیینکننده دانست و سعودیها به دنبال تحقق سند 20مادهای ترامپ هستند!
پیشتر گفته شد که این سفر با چتر اقتصادی انجام میشود، اما تبعات سیاسی و امنیتی مهمی نیز برای منطقه دارد. در این چارچوب، بحث خواستههای طرفین مطرح میشود. تلاش امریکا و شخص ترامپ جذب سرمایه سعودیهاست؛ به یاد داریم که در ماه مه، توافقاتی به ارزش یک تریلیون دلار مطرح شد که بعدا به 600 میلیارد دلار کاهش یافت. ترامپ در پی جذب سرمایه و منابع مالی سعودیهاست تا اقتصاد امریکا را رونق دهد. طبیعتا سعودیها با اندوخته ارزی و تجربهشان در سرمایهگذاری خارجی میتوانند بخشی از امنیت خود را نیز از این طریق تأمین کنند، کاری که برای آنها دشوار نیست. در این زمینه بحث میزان تولید نفت عربستان پایین نگه داشتن قیمت ان نیز خواست ترامپ است که باعث ضرر عربستان و بهبود اقتصاد امریکا و وضع داخلی ترامپ خواهد شد! نکته دوم، درخواست ترامپ در مورد پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم است. به نظر من، همانطور که پیشتر توضیح دادم، سعودیها در تلاشند راهی بیابند که این پیمان شکل و شمایل مناسبی داشته باشد، اما حتی اگر اجرای آن در کوتاهمدت محقق نشود، اهداف بلندمدت آنها برای تبدیل شدن به ستون اصلی معماری امنیتی منطقه، لطمه نخورد. با این همه سعودیها برای تقویت، تحکیم و تسهیل همکاریهای امنیتی، نظامی خود با امریکا، چند خواسته مشخص دارند تا سوگلی امریکا در منطقه شوند! و نه تنها قطب اقتصادی بلکه ستون اصلی سیاست خارجی امریکا در منطقه را تصاحب کنند! یکی از آنها پیمان نظامی و امنیتی محکم با امریکا از طریق فرمان اجرایی ترامپ است، مشابه آنچه که پس از حمله اسراییل به قطر میان دوحه و واشنگتن شکل گرفت. البته این خواسته بستگی به ارزیابی سعودیها از تحولات آینده منطقه دارد. آنها با توجه به حمله انصارالله به آرامکو در سپتامبر 2019 که موشکهای پاتریوت نتوانست جلوگیری کند، به دنبال سامانههای دفاعی و موشکی قوی مانند «تاد» و جنگندههای اف-35 هستند. این تجهیزات بهاحتمال زیاد برای دفاع در مقابل اسراییل نیست! بلکه بیشتر کاربرد ضدایرانی دارد. به عنوان نمونه، در هفتههای اخیر برخی مطالب در اجلاس امنیتی منامه در بحرین توسط «ترکی فیصل» مطرح شد که بازتاب رسانهای در ایران نیز داشت. و لذا ایران نیز این سفر را از نزدیک و با حساسیت دنبال میکند. به نظر میرسد عربستان تصور میکند منطقه به سمت تنشهای بیشتر حرکت میکند و بنابراین نیازمند تقویت توان خوددفاعی است. این امر لزوما به درگیری مستقیم بین ایران و عربستان مربوط نمیشود، بلکه ممکن است درگیری بین ایران و اسراییل یا ایران و امریکا صورت گیرد و پیامدهایی برای عربستان یا سایر کشورهای منطقه داشته باشد.
بازار ![]()
بنابراین لازم است تصویر کلان منطقه بررسی شود تا بتوان فهمید سعودیها چگونه برای تحقق اهداف خود با این چشمانداز آینده برنامهریزی میکنند. انتظارات دیگر سعودیها همچنین شامل حوزه تجهیزات نظامی و دفاعی، تراشههای هوش مصنوعی و فناوریهای نوین است که در تفاهمات ماه مه نیز مطرح شد، اما به نظر میرسد امریکا در اجرای آنها تا حدی تحفظ دارد. زیرا در سفر ماه مه ترامپ به ریاض، دو کشور از همکاریهای جدیدشان در حوزه هوش مصنوعی رونمایی کردند، ولی با گذشت ششماه از این سفر، امریکا مجوزهای صادراتی لازم را اعطا نکرده؛ که سعودیها را ناامید کرده است. از همین رو دوطرف در تلاشند تا شرایط امنیتی برای ارسال این محمولهها را بازتعریف کنند. این در حالی است که امارات متحده عربی اخیرا اولین مجوز صادراتی خود را در دوران ترامپ برای پروژههایی که توسط شرکتهای امریکایی در این کشور اداره میشوند را دریافت کرده است.
لذا طبیعتا بخشی از تلاش بنسلمان صرف خواهد شد تا این فناوریها را با محوریت تقویت امنیت عربستان در این کشور راهاندازی کند و در صنایع دفاعی داخلی خود به کار گیرد. همچنین بخش دیگری از این سفر مربوط به تاسیسات هستهای غیرنظامی است. به عقیده من، مذاکرات اصلی این موضوع در دوران بایدن انجام شد، اما بر اساس برخی اطلاعات رسانهای، سعودیها طی چند سال گذشته با شرکتها و کشورهای خارجی در زمینه احداث تاسیسات هستهای همکاری کرده و اقدامات مشخصی در این حوزه انجام دادهاند. اما چالش دیگر این سفر، چگونگی تدوین یک توافق اساسی درباره انرژی هستهای غیر نظامی عربستان است. زیرا هرگونه توافق دوجانبهای که به عربستان سعودی اجازه ساخت راکتورهای هستهای را بدهد، ممکن است نیاز به تایید کنگره داشته باشد. و از سوی دیگر عربستان سعودی مدتهاست علیرغم نگرانیهای امنیتی در واشنگتن در مورد تمایلش به غنیسازی اورانیوم به دنبال دسترسی به قابلیتهای هستهای با کمک امریکا است. در دوران ریاست بایدن، مذاکرات پیشرفته با سعودیها بر سر یک پیمان دفاعی الزامآور و توافقنامه همکاری هستهای غیرنظامی در ازای موافقت ریاض با عادیسازی روابط با اسراییل آغاز شد که با حمله 7 اکتبر 2023 حماس به اسراییل متوقف شد.
سعودیها بارها در قضیه برجام با وجود کارشکنیهایی که انجام میدادند موضع علنیشان اینگونه بود و ابایی از علنی کردن آن نیز نداشتند و به امریکا نیز فشارهایی وارد میآوردند که اگر ایران، چه در قالب برجام و چه هر قراردادی دیگر، حقوق هستهای مانند غنیسازی داشته باشد، سعودیها هم بتوانند همان حقوق را از امریکا دریافت کنند؛ یعنی اگر ایران غنیسازی با درصد مشخصی داشته باشد، آنها هم بتوانند در همان سطح غنیسازی کنند. هماکنون نیز سعودیها برنامههایی دارند که بعضا علنی است و در برخی گزارشها فعالیتهای مخفی در زمینه غنیسازی یا تاسیسات هستهای غیرنظامی دیده میشود. عربستان درصدد احداث دو نیروگاه هستهای تا 2020 و 16 نیروگاه تا 2030 در دست اقدام دارد. اگر چه درموضع رسمی عربستان برنامه توسعه جنگافزار هستهای ندارد و پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کرده است، و همچون صلحخواهان خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای است با این حال در این زمینه شاخص تعیینکننده ظرفیت هستهای ایران است و اخبار غیر رسمی حاکی از فعالیت عربستان در این زمینه میباشد! و طبیعی است که در صورت تحقق این اقدامات، رقابت هستهای منطقهای شکل خواهد گرفت.
نقش ایران و اقداماتی که پیش از این انجام داده، یا حمله اخیر امریکا و اسراییل به سه تاسیسات هستهای ایران، فضای این تحولات را تا حدودی در هالهای از ابهام نگه داشته است و نیاز است زمان بگذرد تا شرایط روشنتر شود. در چنین فضایی، دست ترامپ تا حدی بسته است؛ زیرا اگر بخواهد در چارچوب استراتژی «غنیسازی صفر» ایران به عربستان امتیازی بدهد، با محدودیتهای جدی مواجه خواهد شد. بنابراین میتوان گفت که این سفر با خواستهای متضاد و متناقض بین دو طرف روبهرو است و نتیجه آن بستگی دارد به میزان انعطاف طرفین برای اعطا و کسب امتیازات. البته این سفر هنوز انجام نشده دارای حواشیهای زیادی در رسانههای عربی است! تا آنجا که هم موضوع سلاخی خاشقچی توسط عوامل محمد بن سلمان زنده شد، هم بعضا در تحقق سفر نیز تشکیک میکنند و هم معتقدند ترامپ برای تحت پوش قرار دادن تناقضات خواستهای دوطرف در افزایش سطح تشریفات سنگ تمام بگذارد تا شاهزاده را خوش آید و به رقبای خود و مخصوصا دنیای عرب و اسلام و نیروهای داخلی و رقبا برای تثبیت موقعیت خویش بفروشد!