ندای لرستان - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در پی جنگ ویرانگر غزه، دیگر بحث اصلی نه بر سر آتشبس یا بازسازی، بلکه دربارهی پرسشی بنیادی است: چه کسی بر غزه حکومت خواهد کرد؟ نبردی که در پیش است، نه صرفاً سیاسی، بلکه جدالی بر سر معنا، مشروعیت و حاکمیت است. آیا آیندهی غزه به دست مردم آن شکل خواهد گرفت یا همان قدرتهای خارجی که زیر پرچم «رهایی» در ویرانیاش سهیم بودند؟ هر بار که درهای «بازسازی» و «کمک» گشوده میشود، پنجرههای حاکمیت بسته میگردد و آنچه پیشروست، تکرار نمایش استعماریای است که در آن نظم سیاسی فلسطین زیر نظارت خارجی بازسازی میشود؛ جایی که «واقعگرایی سیاسی» جای عدالت را میگیرد و «تکنوکراسی» به عنوان جایگزینی بیروح برای مقاومت عرضه میگردد.
کرادل| در پی جنگ ویرانگر در غزه، فوریترین پرسش دیگر دربارهی آتشبس یا بازسازی نیست، بلکه این است که چه کسی بر این منطقه حکومت خواهد کرد. این، نبردی است بر سر معنا، مشروعیت و حاکمیت. آیا آیندهی غزه به دست مردمش شکل خواهد گرفت، یا بهدست همان قدرتهای خارجی که زیر پرچم «رهایی»، در ویرانی آن سهیم بودند؟
هر بار که درهای «بازسازی» و «کمک» گشوده میشود، پنجرههای حاکمیت به شدت بسته میشوند. آنچه در ادامه رخ میدهد، نمایش استعماری تکرارشوندهای است: نظم سیاسی فلسطین زیر نظارت خارجی از نو ساخته میشود، جایی که «واقعگرایی سیاسی» بهعنوان جایگزینی برای عدالت تبلیغ میشود و «تکنوکراسی» بهعنوان جایگزینی بیروح برای مقاومت عرضه میگردد.
روز بعد
ایهم شنعانه، از مقامات ارشد حماس، به نشریهی The Cradle میگوید که نتیجهی جنگ را نمیتوان با معیارهای سنتی درگیریهای میاندولتی سنجید، بلکه باید آن را بهعنوان «مبارزهای وجودی میان ملتی که در پی رهایی است و اشغالی که از سوی غرب حمایت میشود» درک کرد. او میگوید: بقای حماس در عرصهی سیاسی پس از دو سال جنگ، یک پیروزی راهبردی محسوب میشود، زیرا اسرائیل حتی با حمایت بیسابقهی بینالمللی، نتوانست به اهداف اعلامشدهی خود دست یابد.
این دیدگاه توسط «هیثَم ابوالغزلان»، مقام جنبش جهاد اسلامی فلسطین، نیز تکرار میشود. او تأیید میکند که «مقاومت اکنون بیش از هر زمان دیگری ریشهدار شده است» و تأکید میکند که معیار واقعی پیروزی نه در میزان تخریب مادی، بلکه در شکست پروژهی صهیونیستی در جابهجایی جمعیت و درهم شکستن ارادهی فلسطینیهاست. شنعانه اضافه میکند که مقاومت «خود را بهعنوان بازیگری کلیدی تحمیل کرده که در هیچ گفتوگویی دربارهی آیندهی غزه نمیتوان از آن چشم پوشید» و میگوید پایداری آن موجب شد از یک بازیگر صرفاً نظامی به پروژهای ملی با چشمانداز و راهبرد تبدیل شود. او میافزاید که از همه مهمتر، «این جنگ موجب تغییری در آگاهی جهانی شد»، و به همبستگی بیسابقه با فلسطینیها، اعتراضات گسترده و بهرسمیتشناختنهای نمادین دولت فلسطین اشاره میکند که همگی نشانهی تغییری عمیق در افکار عمومی غرب نسبت به اشغال است.
بازار ![]()
بازسازی بهعنوان اهرم فشار: چهرهی جدید اشغال
پیشنهادهای بینالمللی برای ادارهی غزه – چه در قالب دولت تکنوکراتیک و چه بهصورت مرجع موقت انتقالی – بهعنوان ضرورتهای انسانی فروخته میشوند، اما در حقیقت چیزی جز بازسازی ظاهری همان سازوکارهای کنترل قدیمی نیستند. در این زمینه، ابوالغزلان تأکید میکند که هرگونه پیشنهاد از این نوع «باید نتیجهی گفتوگوی ملی فراگیر فلسطینی باشد، نه حاصل توافقات خارجی یا قیمومت بینالمللی.» او تصریح میکند که «بازسازی یک حق انسانی است، نه ابزار چانهزنی سیاسی» و هر تلاشی برای پیوند زدن آن با خلع سلاح یا محدودسازی مقاومت را رد میکند.
سیاست حکومتداری: آیا مقاومت میتواند به تکنوکراسی تن دهد؟
یکی از بحثهای اصلی که اکنون گروههای فلسطینی با آن مواجهاند، این است که آیا اقتدار مقاومت میتواند به حکومت تکنوکراتیک تبدیل شود – و آیا تفکیک تصمیمگیری امنیتی از تصمیمگیری سیاسی ممکن یا حتی مطلوب است؟
شنعانه با قاطعیت میگوید: «تا زمانی که اشغال وجود دارد، سلاحهای مقاومت خط قرمز هستند.» در حالیکه حماس با وجود ادارهای مدنی برای ادارهی امور روزمرهی غزه مخالفتی ندارد، او تأکید میکند که جنبش بر سر هستهی امنیتی خود مصالحه نخواهد کرد.
ابوالغزلان نیز از دیدگاه جهاد اسلامی – که برخلاف حماس، دستورکار سیاسی ندارد – همین خط قرمز را تأیید میکند و میگوید: «تمام روندهای صلحی که مقاومت را از سلاحش خلع کردند، به تجاوز و گسترش شهرکسازی بیشتر انجامیدند.»
آنچه پدیدار میشود، فرمولی مشترک است: دولت مدنی ممکن است، اما حاکمیت – بهویژه حاکمیت امنیتی – قابل مذاکره نیست.
ایدهی «ادارهی موقت مدنی» ممکن است میانهرو بهنظر برسد، اما در واقع، حکومتی است بدون قدرت – پوستهای مدیریتی تهی از ارادهی سیاسی. این مدل میکوشد غزه را اداره کند، نه آزاد سازد؛ آن را مدیریت کند، نه رهایی بخشد. آنچه واشنگتن و تلآویو در پی ساخت آن هستند، مدلی توخالی از «خودگردانی» است که در زیر سقف اشغال عمل میکند.
شنعانه و ابوالغزلان هر دو تأکید میکنند که هرگونه ترتیبات آینده «باید بر پایهی حفاظت از حقوق مردم بنا شود، نه بر فشارهای خارجی.»
اصطلاح «اجماع ملی» ممکن است در سخنرانیها جذاب بهنظر برسد، اما اغلب نقابی بر چهرهی توهم سیاسی است. اجماع واقعی نیازمند حاکمیت واقعی و ارادهی مستقل فلسطینی است، در حالیکه اجماع تحمیلی از بیرون چیزی جز قیمومیت تازهای در لباس جدید نیست.
معادله بقا: حماس، مشروعیت و خیابانِ مقاومت
در حالیکه تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) مشروعیت ازدسترفتهی خود را از طریق کانالهای کمککنندگان دنبال میکند، حماس مشروعیت خود را از بقا در میان ویرانهها میگیرد. مردم غزه – هرچند خسته – در حماس نه کمال، بلکه ایستادگی را میبینند؛ نوعی امتناع از تسلیم شدن در برابر نابودی.
در مورد مسئلهی دولت وحدت ملی که شامل غزه و کرانهی باختری اشغالی باشد، شنعانه میگوید این پیشنهاد تازهای نیست. او توضیح میدهد که حماس مدتهاست خواستار شراکت واقعی ملی بوده و به تلاشهای مکرر برای آشتی با فتح در قاهره، الجزیره، مسکو و بهویژه پکن اشاره میکند.
با این حال، هیچیک از این تلاشها اجرا نشدند، زیرا «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان از تقسیم قدرت یا پذیرش چارچوبی متوازن خودداری کرد. او توضیح میدهد: «حماس با ایفای نقش نظارتی یا مالی تشکیلات خودگردان فلسطین در ترتیبات بازسازی مخالفتی ندارد، بهشرطی که این کار در چارچوب توافقات روشن انجام شود که سلاح مقاومت را حفظ کرده و از هرگونه مداخلهی خارجی در تصمیمات امنیتی جلوگیری کند.»
ابوالغزلان اضافه میکند که اعتماد میان تشکیلات خودگردان و مقاومت «با کلمات ساخته نمیشود، بلکه با مواضع ساخته میشود. زمانی که مردم احساس کنند تصمیم سیاسی از مقاومت محافظت میکند و آن را محدود نمیسازد، آنگاه میتوان گفت مسیر بازسازی اعتماد ملی آغاز شده است.»
آیندهی غزه بهنظر میرسد به سه سناریوی ممکن محدود میشود که بر اساس موازنههای قدرت شکلگرفته در جریان جنگ و دامنهی مداخلات بینالمللی و منطقهای در تعیین آنچه «روز بعد» نامیده میشود، ترسیم شدهاند.
سناریوی اول: حکومت به رهبری مقاومت – حماس خلأ را پر میکند
این محتملترین نتیجه است، با احتمال حدود 60 درصد. این سناریو بر اصل «واقعیت تحمیلی» استوار است؛ جایی که حماس در خلأ ناشی از عقبنشینی نظامی اسرائیل از مناطق «خط زرد» کنترل خود بر غزه را دوباره برقرار میکند. از نخستین روز آتشبس، نیروهای امنیت ملی حماس در خیابانها، چهارراهها و مناطق آزادشده مستقر شدند و بهطور آشکار ساختار امنیتیای را که در طول جنگ تا حدی فروپاشیده بود، از نو بنا کردند.
شنعانه با تأکید بر این واقعیت میگوید: «حدود 70 درصد از نوار غزه تحت کنترل نیروهای امنیتی فلسطینی تشکیلشده توسط حماس است»، که بازتابدهندهی واقعیت میدانیای است که بهراحتی قابل تغییر نیست.
این سناریو نشان میدهد که نوار غزه دستکم بهمدت یک تا دو سال دیگر تحت ادارهی سیاسی و امنیتی حماس باقی خواهد ماند، تا زمانی که تفاهمات داخلی و خارجی به اندازهی کافی برای تشکیل دولت وحدت ملی تکنوکراتیک که مورد پذیرش بازیگران فلسطینی و بینالمللی باشد، شکل گیرد. این مرحله در عمل به معنای «حکومت انتقالی با زور» خواهد بود – ترکیبی از اقتدار مقاومت و ادارهی مدنی موقت، تا زمان صدور بیانیهی سیاسی گستردهتر.
سناریوی دوم: بازگشت به پیش از 2005 – هماهنگی امنیتی و نظارت خارجی
این سناریو که از سوی ایالات متحده و برخی قدرتهای منطقهای ترجیح داده میشود (با احتمال برآوردی حدود 25 درصد)، بازگشت به ترتیبات پیش از سال 2005 را پیشبینی میکند: هماهنگی سهجانبه میان اشغالگر اسرائیلی، تشکیلات خودگردان و یک نهاد نظارتی تحت رهبری آمریکا – احتمالاً با پشتیبانی مصر و قطر. در این چارچوب، نیروهای فلسطینی «مورد پذیرش بینالمللی» ادارهی غزه، امنیت مرزی، روند خلع سلاح و توزیع کمکها را تحت نظارت یک کمیتهی مرکزی بینالمللی بر عهده خواهند گرفت.
اما این چشمانداز زیر دو تناقض اساسی فرو میپاشد:
نخست آنکه حماس هیچ قصدی برای واگذاری موقعیت سیاسی یا نظامی خود پس از بقا در جنگ و تحمیل آتشبس ندارد.
دوم، سالها همکاری امنیتی با اشغالگر موجب شده تشکیلات خودگردان از هرگونه اعتماد عمومی محروم شود.
بهبیان ساده، این سناریو همچنان یک خیالپردازی غربی است، نه نقشهی راهی واقعگرایانه.
سناریوی سوم: هرجومرج مهندسیشده – سقوط کنترلشده بهسوی درگیری
این سناریو، کماحتمالترین (حدود 15 درصد) اما خطرناکترین گزینه است و شامل بازگشت درگیریهای مسلحانه میان گروههای فلسطینی – یا میان نیروهای مقاومت و شبهنظامیان مورد حمایت اسرائیل، یا ارتش اشغالگر – در صورت فروپاشی آتشبس یا شکست مذاکرات سیاسی است. این سناریو گزینهی مطلوب تلآویو است، زیرا موجب فرسایش مداوم مقاومت شده و غزه را در وضعیت آشوب نگه میدارد و از شکلگیری هرگونه نظم سیاسی باثبات یا متحد جلوگیری میکند.
با این حال، علیرغم خطر آن، این سناریو در کوتاهمدت بعید به نظر میرسد، زیرا بازیگران منطقهای – بهویژه مصر و قطر – بهشدت در تلاشاند تا از وقوع انفجار تازهای جلوگیری کنند که میتواند باقیماندهی روند سیاسی را از هم بپاشد.
فروپاشی سیاسی تلآویو: سقوط نتانیاهو و بحران صهیونیسم
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، میخواست نام خود را بهعنوان مردی که حماس را در هم شکست، در تاریخ ثبت کند. اما ممکن است در نهایت بهعنوان معمار سقوط خود بهیاد آورده شود – برداشتی که حتی در میان محافل سیاسی اسرائیل، از یائیر لاپید تا بتسلئل اسموتریچ و ایتامار بنگویر، نیز تکرار میشود.
توافق آتشبس در واقع اعترافی بود به شکست صهیونیسم. اهداف جنگ – نابودی حماس و آزادسازی اسرا از طریق زور – در برابر مقاومت محو شدند. حتی اگر نتانیاهو کنار برود، دستگاه امنیتی و سیاسی اسرائیل همچنان در پی حفظ کنترل بر غزه خواهد بود، اما دیگر بدون آن روایت یکپارچهای که زمانی کشتار را به نام بقا توجیه میکرد.
شنعانه میگوید توافق آتشبس بحران داخلی اسرائیل را عمیقتر کرده و انسجام ائتلاف راست افراطی را تضعیف نموده است، و دولت نتانیاهو را چنین توصیف میکند: «دولتی فاشیستی و افراطی که حتی در درون جامعهی اسرائیلی نیز مشروعیت خود را از دست داده است.»
او میافزاید: «بیش از یکونیم میلیون اسرائیلی علیه جنگ تظاهرات کردند و مخالفت روزبهروز در حال افزایش است. حمایت آمریکا تنها چیزی است که نتانیاهو را از نظر سیاسی زنده نگه داشته، اما سقوط او فقط مسئلهی زمان است.»
اهداف جنگ از «نابودی حماس» به «بقای شکست» تغییر یافت. این، سقوطی بود از چشمانداز راهبردی به واکنش تاکتیکی؛ از دولتی که تاریخ میساخت به دولتی که برای بقا در زمان حال خود میجنگد.
در نهایت، پرسشِ «چه کسی پس از جنگ بر غزه حکومت خواهد کرد؟» پرسشی وجودی است نه اداری: چه کسی مشروعیت واقعی دارد؟ چه کسی آینده را تعریف میکند؟ و چه کسی تصمیم میگیرد که جنگ چه زمانی پایان مییابد؟
شنعانه پاسخ را روشن بیان میکند: «هیچ قدرتی بالاتر از مقاومت نیست، و هیچ بازسازیای بدون حاکمیت وجود نخواهد داشت.»
مشروعیت نه از سوی کمککنندگان اعطا میشود و نه از طریق چارچوبها تحمیل. مشروعیت در دل آتش ساخته میشود، از میان ویرانهها بهدست میآید. و «روز بعد» نه با امضاها، بلکه با فروپاشی اشغال آغاز خواهد شد.