ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محسن صالحیخواه| صحن مجلس دیروز محل دعوا بر سر حضور مجدد بازرسهای آژانس در ایران بود. یک نفر شاکی بود که چرا قرار است اطلاعات مواد و سایتهای هستهای به آژانس داده شود و دیگری میگفت حضور بازرسهای آژانس در ایران خلاف مصوبه مجلس است و اگر شرایط به همین منوال ادامه پیدا کند، علیه رئیس شورایعالی امنیت ملی – مسعود پزشکیان – اعلام جرم خواهد شد.
در نهایت عباس عراقچی در مصاحبهای با خبرگزاری مجلس به امیرحسین ثابتی پاسخ داد که متنی بین ایران و آژانس نهایی نشده و بازرسها نیز به خاطر تعویض سوخت نیروگاه بوشهر به ایران آمدند. در خصوص غضنفری نماینده تهران هم باید گفت تشخیص اینکه چه باید کرد و چه نباید کرد، در همان مصوبه مورد اشاره به عهده شورایعالی امنیت ملی گذاشته شده و مسئولیت تصمیمها نیز با آنهاست نه مجلس.
وقتی این اظهارنظرها را میبینیم، دقیقاً نمیدانیم چه واکنشی باید نشان دهیم. چون مشخص نیست این صحبتها و فریاد زدن غریبه بودن با بدیهیترین اصول سیاست خارجی و چارچوب نظام بینالملل از سر ناآگاهی است یا اغراض سیاسی پشت آن پنهان شده. در این شرایط باید دو واقعیت تلخ را مرور کنیم.
الزام ایران به همکاری با آژانس و ارائه اطلاعات به این نهاد است. ایران عضو انپیتی است و نمیتواند با آژانس همکاری نکند. در نهایت باید این چارچوب به دست بیاید و طبیعتاً اطلاعات به آژانس ارائه میشود. آژانس و مدیرکل آن بازیگران نقش منفی در جریان جنگ 12 روزه بودند؟ قطعاً. اما ایران میتواند با آنها همکاری نکند؟ خیر. مگر اینکه تصمیم حاکمیت این باشد که از معاهده عدم اشاعه خارج شود که آن خود بحرانی دیگر است. امروز که ایران عضو آژانس، انپیتی است و تاسیسات و برنامه آن قبل از جنگ زیر نظر بازرسان بود، کار به اینجا رسید.
وای به حال روزی که عملاً بخواهیم تعهدی به آژانس نداشته باشیم. حسابرسی از مواد هستهای، وظیفه ذاتی آژانس است. نکته جالب این که بخشی از نقاط کور پرونده ایران در آژانس، به یافت شدن «ذرات اورانیوم» در مکانهای اعلامنشده مربوط میشد. موضوعی که ایران میگوید حاصل خرابکاری اسرائیل است اما در هر صورت حل نشد.
حال تصور کنید با این میزان حساسیت، 408 کیلوگرم اورانیوم 60 درصد و حدود 10 تن اورانیوم با غنای پایینتر (طبق گزارش آژانس) چه وضعیتی ایجاد میکند. موضوع هستهای و ارتباط با آژانس باید طی سالها مدیریت میشد. پرونده ایران سیاسی است و آژانس نیز در نهایت یک نهاد سیاسی است. موضع هم فقط هستهای نیست اما این نقطه فشار خیلی راحت در اختیار آنها گذاشته شد. در دو دهه گذشته، عدهای ترجیح دادند همان بازی انفرادی خود را با فلسفهبافیها پیش ببرند. آن دستفرمان، مقصدی جز این نقطه نداشت. چارچوبهایی وجود دارد که باید در دل آنها پیش برویم. به این دقت کنید که روسها هم بدون حضور بازرسان آژانس، عملیات تعویض سوخت را انجام نمیدهند.
امکان دارد که دیپلماسی جوابگوی این شرایط نباشد و ایران بار دیگر تحت تحریمهای بینالمللی قرار بگیرد. ایران نباید در این شرایط قرار میگرفت. گذر زمان نشان داد که قطعنامهها کاغذپاره نبودند. برجام بهترین و بیشترین چیزی بود که ایران میتوانست به دست بیاورد اما خیلی زود میان سه ضلع تندروهای داخلی، اسرائیل و آمریکا لِه شد. مشخص نیست که جریان ضددیپلماسی تصور میکند که ایران چقدر میتوانست شرایط تحریمی بینالملل را ادامه دهد. اما این مشخص است که این مثلث تمام تلاش خود را به کار بست تا راه تنفس ایجاد شده با توافق هستهای را مسدود کند.
ضلع داخلی این سهگانه هم امروز در جایگاه مدعی و نه متهم ایستاده. در صورتی که برعکس، آنها باید بدانند یادگاری از خود به جا گذاشتند که مبرزترین متخصصین هم نهایتاً توانستند 10 سال ما را از شر آن نجات دهند. ایران با مرگ توافق هستهای برنامه هستهای خود را از سر گرفت و چند پله آن را ارتقاء داد و به قول معروف از اسنپبک استفاده کرد. طرف مقابل هم میخواهد ما را به وضعیت قبل از توافق هستهای برگرداند. از دیروز این خبر آمده که احتمالاً اسنپبک از طرف کشورهای اروپایی فعال شود. اسنپبک انتخاب بین بد و بدتر بود.
انتخاب بین ادامه انزوای بینالمللی و قرار داشتن ذیل فصل هفت منشور به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت بینالملل، یا ایجاد روندی که میتوانست به خروج از این وضعیت منتهی شود. در هر صورت، آنهایی که این روزها مدعی تسلط بر سیاست خارجی با نگاه به مکتب واقعگرایی هستند، باید در خلوت خود این جمله را تکرار کنند که اگر قطعنامهای نبود، اسنپبکی هم نبود. اینها طعم تلخ واقعیتهایی است که برخی آن را کتمان میکنند. چراکه معتقدند نظم جهانی در حال فروپاشی است و اهمیتی ندارد در این نظم چه رخ میدهد.
بازار ![]()