سرمقاله سازندگی/ بازآفرینی جایگاه ایران
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - روزنامه سازندگی / «بازآفرینی جایگاه ایران» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم حسن موسویبجنوردی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این روزها بسیار پیرامون سبب «همبستگی ملی» گفتوگو میشود و افسوس گاهی تا مرز کشمکش و خصومت نیز پیش میرود. برخی اهل نظر عناصر فرهنگی چون زبان فارسی را عامل اتحاد میدانند و گروهی دیگر با چنین ایدهای همداستان نیستند. در واقع آنچه باید مایه وحدت شود، موجب افتراق شده است. با این حساب برای ورود به بحث نخست باید دریابیم اساسا دنیای امروز در چه وضعیتی قرار دارد و به چه سویی درحال گذار است. مجموعه تحولات جهانی را از هر جهت که بنگریم، تردیدی باقی نمیگذارد با سپهرِ دگرگون شدهای مواجه شدهایم که با گذشته به کلی متفاوت است و برای ادامه حیات در دنیای آینده، نیاز به چشماندازی نو شده، داریم. خوب است بدانیم، چالش هویتِ ملی و دولت-ملت و نسبتش با دنیای نوین، جهانی شدن و فنآوری، مسالهای است که در بطن بسیاری جوامع جاری است و فقط مختص ما نیست، گرچه در جوامع متنوعتری چون ایران، موضوع فوق، افزونتر به چشم میآید. باید درک کنیم، «پارادایمی به کلی نو» از هر حیث و در همه لایههای زیستیِ جهانِ نوظهور در مسیر تکوین است و پس از این همه چیز در نسبت با آن باید بازتعریف شود.
هر توصیفی از دولت – ملت وهویت ملی که بیتوجه به این پارادایم نوین باشد، محکوم به فناست و توان بقا ندارد. پارادایم مذکور بر شالوده مفاهیمی نو ازجهانی شدن و فن آوریهای فوق پیشرفته، هستی یافته است. ازجمله هوش مصنوعیِ فراانسانی، مدلهای زبانی پیشرفته، ربات، تراشههای مغزی، کوانتوم کامپیوتر، اقتصاد مبتنی بر فنآوری، دگردیسی مفهوم پول، خدمات جهانی شده( مثل اینترنت جهانی، ارزهای دیجیتال جهانی، حملونقلهای فوق سریع مثلا کمتر از یک ساعت بتوان به هر نقطه از جهان جابهجا شد)شهروند جهانی، جامعه مدنی جهانی، مهاجرت، مگا شرکتهای جهانی، عصرفراوانی و… بخشی از پارادایم دنیای آتی، هستند. چنانکه سالهای پیشرو، متفاوت از گذشته خواهد بود که صحبت از هر نظم سنتی پیشین یا هر سامانی بر پایه مفاهیم گذشته از بنیاد، گزارهای نامفهوم است. افزون برهمه اینها، هوش مصنوعی شبه انسانی(agi)، تراشههای مغزی و رباتها، خود فصل به غایت جدیدتری را رقم خواهند زد. هویتی دیجیتال در آستانه زایش است که ما هیچ تصوری از آن نداریم و پیشبینی میشود به تدریج حتی نقشهای پیچیده انسانی به هوش مصنوعی انتقال یابد. انقلاب بعدی، اتصال مغزانسان به کامپیوتر و تراشههاست که شاید به انقراض زبانها بینجامد. بدین صورت که مفاهیم با پهنای باند بالا، شاید میلیونها برابر سریعترازگفتوگو با واژگان میان تراشههای کاشته شده در مغز افراد منتقل میشوند. بدینگونه، راه تازهای از ارتباط و جابهجایی داده میان انسانها شکل میگیرد که هویت انسانی و خودآگاهی ما را به کل واز بیخ و بن، واژگون و ناشناخته خواهد کرد. مطلب آخر، داستان مفصلی است که باید جداگانه و مبسوط بررسی و تحلیل شود.
«فیلیپ جی. سرنی» نظریهپرداز سیاسی، تأثیر فنآوری و جهانی شدن بر هویت ملی را چنین بازگو میکند: «جهانی شدن فقط درباره تغییر روابط در داخل کشورها و نظام بینالمللی نیست. این امر دستهبندیهای رایج را منسوخ میکند. تقاطعهای چندلایه، زمینهای بازی همپوشان و بازیگرانی ماهر، فراتر از مرزها ایجاد میکند و افراد را همزمان ریشهدار و بیریشه میسازد. ماهیت تولیدکنندگان محلی و مصرفکنندگان جهانی، تهدید میشود اما همچنان بازسازی نیز میشوند». «سرنی» فرآیند جهانیسازی را موجب سیال شدن هویتهای ملی میداند و میگوید، فناوریهای دیجیتال این سیالیت را با اتصال افراد به شبکههای جهانی تشدید میکنند. وی معتقد است، «فناوریهای پیشرفته مانند پلتفرمهای دیجیتال، ساختارهای سنتیِ دولت-ملت را تضعیف و به سمت مدلهای شبکهای جهانی سوق میدهند. جهانی شدن، هویت ملی را از بین نمیبرد بلکه آن را بازپیکربندی وبا ادغام سنتهای محلی و جریانهای جهانی هویتهای ترکیبی ایجاد میکند».
امروز انسانها، هویتی چندلایه، چندوجهی و متکثر دارند و نمیتوان در یک جمله، هویت فرد را بیان کرد. همزمان که شهروند کشوری هستند(بعضا ممکن است تابعیت چندگانه داشته باشند) مثلا هویت شرق آسیایی، سپس آسیایی و شهروند جهانی هم دارند، ممکن است تعلقهای فرهنگی، عقیدتی و یا سبک زندگی متفاوتی داشته باشند والی آخر. مفاهیمی مانند «دولت-ملت» که در دوران گذشته با توصیفی سادهتراز انسان و جامعه معنا مییافتند، امروز با تغییر ماهیت فرد سپس جامعه در پارادایمی نو، باید بازتعریف و بازآفرینی شوند.
بازار ![]()
درارتباط با هویت منطقهای، «کیشورمحبوبانی» دیپلمات برجسته سنگاپوری میگوید: قرن بیستویکم قرن آسیایی است، آسیا درحال بازگشت به مرکز صحنه جهانی است و پتانسیل رنسانس آسیایی درعصر حاضر وجود دارد. یعنی به صورت پیشفرض علاوه بر ملیت، هویتی آسیایی قائل است و براساس آن استدلال میکند.
اگر 10 هزار سال پیش، هویت فرد فقط درارتباط با چند ده نفر، اعضای خانواده و گروهی کوچک در منطقهای محدود وغالبا منزوی تفسیرمیشد، امروز و درآینده، افراد درلایههای مختلف و به اصطلاح پوست پیازی در ارتباط با همه ساکنین زمین، هویتی گونهگون میگیرند و بعضا حتی خود اشخاص نسبت به تعلقات هویتی خود نیز دچارسردرگمی میشوند. درهر حال فنآوری و پیوستگی جهانی، نظم سابق را پارهپاره کرده و نظمی پیچیده با ویژگیهای متفاوت و درهم تنیده رخ نموده است.
مجموعا در قالب پارادایم جدید احتمالا جوامع متکثر، مزیتهای افزونتری جهت همکاریهای مؤثر جهانی داشته باشند. اتحادیههای گوناگون در سراسر دنیا، نمونههای چنین همکاریهایی هستند و توانستهاند به فرآیند توسعه جوامع یاری برسانند. همچنین در ساختارهای نوین، انگیزه وحدت ملتها بیش از آنکه ناظر به «گذشته» و تاریخ باشد، نگاه به «آینده» دارد وآنچه سبب همبستگی ملی میشود، هدف مشترک جوامع به جانب توسعه و رفاه است.
حال نظربه همه مطالبی که گفته شد وظهور پارادایم بنیانافکنی که همه چیز را تغییر داده و بسیار بیش ازاین متحول خواهد ساخت، چه باید کرد. چه مفهومی از ایران به کار آینده میآید؟ اینجاست که برخلاف بسیاری تصورات پیشین نه تنها برای ایجاد همبستگی نیازی به یکسانسازی و انکار دیگری نیست بلکه تنوع فرهنگی، زبانی، قومی و… ایران در پارادایم جدید میتواند بدل به نقطه قوتش شود. تکثرقومی و فرهنگی ایران، بازتابی از کل خاورمیانه است. هیچ کشوری درمنطقه به اندازه ایران متنوع نیست. جالب آنکه تنوع مزبور فقط درساکنینش نیست بلکه اقلیم و جغرافیای ایران نیز گوناگون است و بر جذابیتهای سرزمینی ما میافزاید. تنوع ایران موجب میشود تقریبا با همه کشورهای منطقه، پیوندی ارگانیک داشته باشیم و این مزیت کوچکی نیست. ایران میتواند بسان چهارراهی پررفتوآمد، محل تلاقی منافع همگان باشد. خاورمیانه آینده دو بال خواهد داشت یکی حوزه خلیج فارس با هدایت عربستان سپس امارات و دیگری قلمرو شامات و مدیترانه که توسط ترکیه رهبری میشود. ایران میتواند، نقطه ثقل و پلی میان دو حوزه یاد شده باشد چراکه هم با ترکیه منافع مشترک استراتژیک دارد و هم با کشورهای حوزه خلیجفارس در پیوندی با دلایل بسیار است. تنوع ایران، تحقق چنین هدفی را میسرتر میکند. «بازآفرینی مفهوم ایران» شامل دو بخش است، نخست در داخل، بازتوصیفی منصفانه که منتج به شهروندانی آزاد و بهرهمند از فرصتهای برابر شود. دوم بازآفرینی ایران درچارچوب نقش و مزیتی که در جهان آینده مییابد. هر دو اینها باید به توسعه پایدار و رفاه ساکنان ایران بینجامد. هویت ما در ارتباط با نقشی که در دنیا ایفا می کنیم، شکل میگیرد. باید بدانیم ازاین پس، ارزش و ثروت بر مزیتهای فنآورانه، نوآوری و ایده و روایتهای ممتاز پدید میآید. مواد اولیه و شیوههای کهنه، روزبهروز کماثرتر میشوند. همه اینها از نتایج پارادایم دنیای آینده است. جهانِ پیشرو بیش از آنکه اصالت را به نژاد، فرهنگ، تاریخ و امثالهم بدهد، نوآوری و روایتهای بدیع برای حل مسائل مشترک بشریت را اعتبار میبخشد. اینجا هم تکثرایران به کار میآید. تنوع فرهنگی، زبانی و قومی سبب پیدایی ایدههای جوراجوری میشود و اگر مجال یابند، میتوانند جامعهای خلاق پدید آورند. امروز ایرانیان با روایتی متکثر ازهویت خود میتوانند به توسعه و رفاه دست یابند. کوشش مشترک همه ما ذیل نام ایران در تحقق توسعهیافتگی، میتواند مهمترین عامل همبستگی ملی باشد. جامعهای که رواداری، همزیستی، صلح، فرصتهای برابر، احترام به حقوق اساسی و حفظ محیط زیست را «فضیلت» میداند، دچار گسست نمیشود. ایران را میتوانیم چون «منشوری» که زیبایی و کاراییاش درایجاد رنگهای متفاوت است، تصور کنیم. دست بر قضا ایرانِ تاریخی، منحصردر یک زبان و فرهنگ خاص نبوده و ایران آینده هم نباید چنین باز فهم شود. این همه موجب میشود در دنیای جدید و هر چه بیشتر، جهانی شده، قادر باشد به عنوان فرهنگی کهن عمل کند و چون سرشتی گونهگون دارد با جهان نو سازگار شود. آنچه ایران را حقیقتا تهدید و تحدید میکند ، تنوع و چند فرهنگی و زبانی نیست بلکه انحصار و سوگیری فرهنگی و البته عدم توسعهیافتگی است. تأکید بر یک روایت رسمی از امری چنین متنوع موجب شکنندگی و تضعیف آن میشود . هر چه افزونتر در مسیر مفهوم ایرانِ متکثر قرار گیریم، مردمان سرزمینمان در فضایی امنتر و مرفهتر زندگی خواهند یافت. آنچه در دنیای امروز و فردا، این ملت تاریخی را همبسته و همدل میسازد، آزادی برای شکوفایی، فرصتهای یکسان و توسعه پایدار است. امروز گفتوگو در باب مفهوم ایران نه سخنی فانتزی بلکه گشودن مسیری ضروری و نو به سوی بازآفرینی ایران است. ایرانی که چون مادری مهربان به همه ساکنیناش به یک چشم مینگرد و «فرصتهای منصفانه» زیست اجتماعی را به جانب شهروندان میسر میسازد. بدینسان دولت کوچکِ کارآمد، نقشی خنثی و میاندارانه ایفا میکند و صرفا زیرساختهای توسعه را گسترش میدهد. چنین سرزمینی همیشه متحد خواهد ماند.
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1029777/