چرا هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم مهم است
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - اطلاعات /متن پیش رو در اطلاعات منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در هشتاد سالگی پایان جنگ دوم جهانی، نگرشها در مورد آن جنگ، پایان و پیآمدهایش، متفاوت و رنگارنگ است. اغراق نیست اگر بیان شود که جنگ دوم جهانی، هنوز به عنوان یک بحث علمی و عملی زنده است.
سید محمد کاظم سجادپور| هشتم ماه مه (هجدهم اردیبهشت ماه) هشتادمین سالگرد پایان جنگ دوم جهانی، در سرتاسر دنیا، روزی مهم و سرنوشتساز قلمداد و آئینها و مراسم ویژهای به یاد قربانیان جنگ راهاندازی می شود . مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در پی مصوبات خود، مراسم ویژهای برگزار کرد و نمایندگان دولتهای عضو، در این اجلاس سخنرانی کردند.
در پایتخت سه کشور محوری اروپا یعنی آلمان، فرانسه و بریتانیا، آئینهایی برگزار شد که بعضاً توأم با رژههای نظامی بود. جالب آنکه در رژه نظامی در انگلستان، تعدادی از نظامیان اوکراین هم مشارکت داشتند و شاید از همه نمادینتر، رژه نظامی در مسکو بود. در این سان و رژه نظامی، پوتین، رئیس جمهور روسیه، میزبان شی، رهبر چین و لوکا، رهبر برزیل بود. حضور چنین مهمانان برجستهای در رژه نظامی مسکو، مخصوصاً در شرایط کنونی بینالمللی، حائز اهمیت قلمداد گردید.
چرا هشتادمین سالگرد پایان جنگ مهم است و چگونه میتوان این سالگرد و روایتهای پیرامون آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟ در پاسخ باید به «نمادها و اهمیت آنها در روابط بینالمللی»، «وضعیت نهادهای بینالمللی در شرایط کنونی» و «نگرشهایی که در مورد دگرگونیهای بینالمللی در این هشت دهه» توجه نمود.جنگ جهانی دوم، بیتردید، خونینترین رخداد تاریخ روابط بینالمللی در سده گذشته است.
این جنگ که در 1939 با اشغال لهستان توسط هیتلر آغاز و با تسلیم بدون قید و شرط آلمان در مه 1945 پایان یافت، به معنای دقیق کلمه، پهنایی جهانی داشت. حدود 50 میلیون انسان کشته شدند و ویرانیها و آوارگیهایی ایجاد کرد که در تاریخ بشر سابقه نداشت. قربانیان این جنگ، فراوان بودند و کشور عزیز ما نیز در این جنگ اشغال شده و آسیبهای جدی دید. این جنگ، لایههای گوناگونی دارد. یکی از لایههای آن، لایه نمادین جنگ است. این جنگ از یک طرف، نماد نژادپرستی، تجاوز و از سوی دیگر نماد اتحاد و استقامت شد. اما این جنبههای نمادین، برای هر کنشگر بینالمللی، زاویهای خاص و قرائت ویژهای را در بر دارد.
جنگ دوم، از نظر نمادین برای اتحاد شوروی و روسیه فعلی، با نظر و دیدگاه فرانسه، آلمان و انگلیس متفاوت است و جالب آنکه بین آن کشورها نیز، نمادها رنگارنگاند. از نظر روسها، جنگ دوم و مقاومت آنها، جنگ میهنی و دفاع از سرزمین است.
برای غربیها، دفاع از دمکراسی و امنیت اروپایی، جنبه نمادین دارد. آنچه جالب است کشمکش بر سر جنبههای نمادین آن جنگ در هشت دهه گذشته، وجود داشته ولی هیچگاه مانند مراسم هشتادمین سال، این بعد برجسته نبوده است. آنچه هشتادمین سالگرد را برجسته کرده، جنگ اوکراین و تداوم آن در سه سال گذشته و شکاف بین روسیه و اروپا و غرب است و باز جالبتر آنکه با به قدرت رسیدن دوباره ترامپ در کاخ سفید، شکاف درون غربی هم برجسته شده است. جنبههای نمادین این شکافها، خود از موضوع دیگری حکایت دارد و آن سرشت و سرنوشت نهادهایی است که بعد از پایان جنگ دوم، در دنیا راه اندازی شدند و نکته قابل توجه آنکه غرب و عمدتاً ایالات متحده در این روند، نقش عمدهای داشتند.
این نهادها، در مجموع نظمی جهانی را شکل دادند که در حال حاضر مورد مناقشه سازندگان و برپا کنندگان اولیه قرار گرفته است. توضیح آنکه نظم پسا جنگ جهانی دوم که با ترکیبی از سازمانهای بینالمللی، حقوق بینالمللی، اتحادهای نظامی و هنجارهای خاص در عرصههای داخلی، سامان یافته بود، عمدتاً توسط آمریکا، مورد چالش قرار گرفته است. یکی از محصولات این نظم، اتحاد خدشه ناپذیر نظامی و استراتژیک اروپا و آمریکا و در یک کلام تعهد به امنیت اروپایی بود.
شگفتانگیز آنکه اروپا احساس نوعی رها شدگی استراتژیک از سوی ایالات متحده را دارد. تغییر دولت در آمریکا و نگرش متفاوت ترامپ، از بایدن، در قضیه اوکراین، ترکهای جدی بر سامانه فکری و عملی امنیت اروپایی و آسیب دیدن نهادها و ارزشهایی است که بعد از جنگ دوم ساخته شدند .در یک تصویر کلان، باید بر این واقعیت تأکید کرد که نهادهای سربرآمده از جنگ جهانی دوم، از بین رفته نیستند ولی آسیب دیدهاند. اینکه هشتاد سال است، جنگ جهانی وجود ندارد، مخصوصاً اگر در نظر بگیریم که فاصله پایان جنگ اول و آغاز جنگ دوم، چندان طولانی نیست، موضوعی در خور اعتنا و توجه است.
اما در هشتاد سالگی پایان جنگ دوم جهانی، نگرشها در مورد آن جنگ، پایان و پیآمدهایش، متفاوت و رنگارنگ است. اغراق نیست اگر بیان شود که جنگ دوم جهانی، هنوز به عنوان یک بحث علمی و عملی زنده است و پژوهشهایی که در مورد آن جنگ و موضوعات مربوط به آن انجام میگیرد، در کنار پرتوافکنیهای نوین، پرسشهای بیپاسخی فراهم میآوردند و جالب آنکه، جنگ دوم جهانی، صرفاً پدیدهای نظامی نبود، پدیدهای چند وجهی و چند بعدی بود و در مورد هر بعد و جنبه آن، پژوهشها و نوشتارهایی تولید شده که جدّی هستند.
از ادبیات و رمان گرفته، تا هنر و سینما و از تکنولوژی گرفته تا اقتصاد، جنگ دوم، به معنای واقعی کلمه، نقطه عطف بود، اما آنچه که در پی جنگ، مخصوصاً در سه دهه گذشته، یعنی از زمان فروپاشی اتحاد شوروی، که یکی از کنشگران پیروز جنگ دوم بود، نگرشها در مورد سامانه نهایی قدرت در جهان متفاوتتر شده است.
پیروزمندان جنگ دوم، دیگر در همه عرصهها، نسبت به گذشته بعد از جنگ دستخوش تغییر شدهاند. آنها دیگر تنها بازیگران تعیینکننده نیستند. حضور شی، رئیس جمهور چین و لوکا رئیس جمهور برزیل در مراسم متفاوت رژه مسکو در کنار پوتین، پژواک نوعی از روابط بینالمللی را میکند که از یک سو، تداوم بنیادها و مبناهایی است که از جنگ دوم به این سو، بوجود آمدهاند و از سوی دیگر سخن از تغییراتی میگوید که در جهان سیاست رخ داده است و از اینرو، در هشتادمین سالگرد پایان جنگ دوم جهانی باید گفت که روابط بینالملل، آمیزهای از تداومها و تغییرات است.
بازار ![]()
-
سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۰:۵۶
-
۳ بازديد
-

-
ندای لرستان
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1026220/