ندای لرستان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
بیشترین تأثیرات مخرب متوجه طبقات کمدرآمد و متوسط است؛ برای مدیریت اقتصاد، امور اجتماعی، محیط زیست و روابط بینالملل، نیازمند تصمیمات فوری و قاطع هستیم
بازار ![]()
مریم لطفی| زندگی در شهرهای بزرگ امروز، بیش از آنکه با رفاه و آسایش همراه باشد، با مجموعهای از بحرانهای پیوسته و متداخل گره خورده است؛ بحرانهایی که نهتنها کیفیت زیستمحیطی را تحت تأثیر قرار دادهاند، بلکه روان، اقتصاد و روابط اجتماعی شهروندان را نیز درگیر کردهاند. از کمبود منابع آب و انرژی گرفته تا آلودگی شدید هوا، تورم و ناپایداری اقتصادی، شهروندان روزمره با مسائلی مواجهاند که برنامهریزی زندگی را دشوار، اضطراب را مزمن و احساس کنترل بر شرایط را از میان میبرند. براساس دادههای سازمان هواشناسی، از ابتدای سال آبی امسال تا هفتم آذرماه، میانگین بارش کشور فقط 3.9 میلیمتر ثبت شده است؛ عددی که در مقایسه با میانگین بلندمدت 33.5 میلیمتری، کاهش 88.3درصدی را نشان میدهد. بررسی استانها نیز حاکی از آن است که تمام مناطق با کمبارشی مواجه بودهاند و چهار استان بوشهر، خراسان جنوبی، قم و یزد بدترین وضعیت را تجربه کردهاند؛ بهطوری که طی این بازه هیچ بارشی ثبت نشده است. استان تهران نیز از این قاعده مستثنا نبوده و میانگین بارش آن از 46.9 میلیمتر در بلندمدت، به فقط 1.2 میلیمتر در سال آبی جاری رسیده است؛ کاهش 97.4درصدی که نشاندهنده خشکسالی بیسابقهای است.
اضطراب روزمره
در شرایطی که مشکلات زیرساختی و کمبود منابع، زندگی شهری را تحت فشار قرار داده است، تجربه شهروندان نشان میدهد بحرانهای روزمره چطور میتواند روان و برنامههای معمول زندگی را مختل کند. «احسان»، شهروندی از شمال تهران، تجربه خود از بحران آب را شرح میدهد: «جمعهها، روز تعطیل و فرصت استراحت و رسیدگی به کارهای خانه است. آماده میشوی برای هفته بعد و ناگهان ساعت 10:30 صبح میبینی که آب نیست. همه برنامهها متوقف میشود و باید صبر کنیم. ابتدا فکر میکنی دو ساعت صبر میکنم، اما مشکل ادامه پیدا میکند. تماس با اداره یا سازمان آب هیچ راهنمایی مشخصی ندارد و تازه متوجه میشوی برای دسترسی به آب باید با همسایهها هماهنگ شوی، پمپ و منبع بخری و شرایط را مدیریت کنی». او توضیح میدهد کمبود آب نهتنها زندگی روزمره، بلکه سلامت روان را تحت تأثیر قرار میدهد: «بدن وارد حالت اضطراب میشود و حتی در انجام کارهای طبیعی مثل دفع نیز تردید ایجاد میشود. فکر میکنی باید تا صبح شنبه صبر کنی تا آب بازگردد و طی این مدت خواب و استراحت نیز مختل میشود». احسان اشاره میکند که وضعیت اضطراری آب با دیگر مشکلات ترکیب میشود: «آلودگی هوا، گرانی، تورم و تهدید جنگ همگی روی روان مردم تأثیر میگذارد. این اضطرابها روی یکدیگر انباشته میشوند و زندگی روزمره را سخت و غیرقابل پیشبینی میکنند». به گفته او، قطعی آب بر تمام امور روزمره اثر میگذارد: «ماشین لباسشویی و ظرفشویی که باید بعد از 10 شب استفاده شود، دیگر قابل استفاده نیست. برنامه دوشگرفتن، آرایشگاه و کارهای روتین مختل میشود و مدام در ذهن پردازش اضطرابها ادامه دارد. ما برای دسترسی به آب مجبور شدیم منبع خریداری و نصب کنیم. حتی پس از این اقدام، با خاموششدن پمپ و قطع برق، آب دوباره قطع میشود و برای ادامه زندگی مجبوریم پیچها و شیرها را باز و بسته کنیم تا جریان آب برقرار شود. همه اینها هزینه و زمان اضافه تحمیل میکند». او تأکید میکند این مشکلات جزء نیازهای اولیه زندگی است و عدم دسترسی به آب و مدیریت ناکارآمد زیرساختها، زندگی مردم را مختل و سطح اضطراب و نگرانی را بهشدت افزایش میدهد. احد وظیفه، رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران سازمان هواشناسی، وضعیت پاییز امسال را «بیمانند» توصیف کرده و به ایسنا گفته است: «از نظر بارندگی واقعا پاییز بیمانندی است. هیچوقت چنین پاییز کمبارشی را در دورههای آماری ندیدهایم. اکنون حدود 70 روز از پاییز گذشته و بسیاری از نقاط کشور هیچگونه بارشی نداشتهاند. این خشکسالی بسیار کمسابقه فقط مختص ایران نیست و کشورهای مجاور نیز با چنین وضعیتی روبهرو هستند». او همچنین درباره چشمانداز بارشهای زمستانی پیشبینی کرده بارشها در بیشتر مناطق در محدوده نرمال و در جنوب غرب کشور فراتر از نرمال خواهند بود و با ورود سامانههای بارشی از هفته جاری، انتظار میرود بارش مؤثر و حتی برف در ارتفاعات استان تهران و دیگر مناطق کشور آغاز شود.
کمبود منابع، اختلال روزمره
براساس گزارشهای اخیر، وضعیت منابع حیاتی و زیرساختهای شهری در ایران با بحران جدی مواجه است. ذخیره سدهای اصلی تغذیهکننده شهرهایی مانند مشهد به زیر سه درصد رسیده و پنج مخزن اصلی تهران نیز فقط حدود 10 درصد ظرفیت دارند؛ امری که نزدیکشدن به «نقطه بحرانی» تأمین آب شهری را نشان میدهد. از بد ماجرا، بحران آب با ناپایداری برق و گاز همزمان شده است. در تابستان امسال، خاموشیهای برنامهریزیشده برای کنترل فشار شبکه اعلام شد، اما قطعیهای ناگهانی نیز گزارش شد و زندگی شهری را مختل کرد. موضوعی که کارشناسان آن را ناشی از کاهش ظرفیت عملی تولید، کمبود گاز، فرسودگی نیروگاهها و مدیریت ناکافی میدانند. همزمان، نوسانات در جریان گاز داخلی و کاهش صادرات، موجب استفاده از سوختهای سنگین در نیروگاهها و افت تولید برق شده و پیامدهای زیستمحیطی و سلامتی برای شهروندان داشته است. این مجموعه عوامل در یک چرخه معیوب با هم تعامل دارند: کمبود آب، افزایش تقاضای گاز برای برق، فشار بر شبکه گاز، قطعی برق و انگیزه بیشتر شهروندان برای ذخیرهسازی که خود به اختلال بیشتر منابع منجر میشود. نتیجه این وضعیت، اختلال در برنامهریزی روزمره، افزایش اضطراب و فشار روانی شهروندان و تهدید مستقیم رفاه و سلامت خانوارهاست.
زنجیرهای از تنشها
ناصر قاسمزاد، روانشناس که پیش از این مدیرعامل انجمن حمایت از سلامت بهداشت و روان جامعه بود، با تأکید بر اینکه «سلامت روان فقط نبود بیماری نیست»، در گفتوگو با «شرق»، توضیح میدهد بهداشت روانی شهروندان در بستری شکل میگیرد که عوامل اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی نقش تعیینکنندهای در آن دارند. به گفته او، هرآنچه آرامش و آسایش شهروندان را مختل کند، میتواند به عنوان «منبع استرسزا» عمل کند و زمینه بروز اضطراب، افسردگی و تنشهای مداوم را در جامعه افزایش دهد. قاسمزاد معتقد است در وضعیت کنونی، تعریف متعارف رفاه عملا برای بخش بزرگی از جامعه موضوعیتی ندارد. او میگوید: «در علم اقتصاد، چیزی به نام رفاه نسبی وجود ندارد؛ رفاه یا هست یا نیست. وقتی کارمند یا کارگر تا دهم ماه از پس هزینههای روزمره برنمیآید، دیگر نمیتوان از وجود رفاه سخن گفت». او یادآور میشود ساعت کار طولانی، اشتغال دوشیفته، حذف اوقات فراغت و استهلاک مداوم جسم و روان، مجموعهای از عوامل هستند که بستر شکلگیری اضطراب مزمن و نارضایتی فراگیر را تقویت میکنند. به گفته این روانشناس، زندگی روزمره شهروندان امروز به مجموعهای از تنشهای کوچک و بزرگ گره خورده است؛ مسائلی مانند قطعی آب و برق، ناترازی انرژی، افزایش مداوم قیمتها و ناپایداری اقتصادی. او اضافه میکند: «وقتی فرد بعد از یک روز کاری طولانی به خانه میرسد و با نگرانی از قطعی آب یا افزایش سرسامآور هزینهها روبهرو میشود، این شرایط میتواند بهطور مستقیم سلامت روان او را تحت تأثیر قرار دهد. مردم هر روز با دغدغهای تازه از خواب بیدار میشوند؛ از قیمت دلار و طلا گرفته تا احتمال گرانی سوخت و کالاهای اساسی». قاسمزاد تأکید میکند تأمین سلامت روان فقط یک مسئولیت فردی یا خانوادگی نیست و «دولتها باید امنیت اقتصادی، اجتماعی و درمانی لازم را فراهم کنند». او توضیح میدهد: «شهروند باید مطمئن باشد در صورت بیمارشدن، نظام سلامت از او حمایت میکند. باید بداند که قیمتها پیشبینیپذیر است و اقتصاد از ثبات نسبی برخوردار است. اگر امنیت اقتصادی وجود نداشته باشد، امنیت روانی نیز شکل نمیگیرد». او با اشاره به شرایط اقتصادی کنونی میگوید: «لجامگسیختگی اقتصادی، تقریبا تمام ابعاد معیشت را تحت تأثیر قرار داده است. ناترازی انرژی فقط یک بخش ماجراست؛ مردم نمیدانند آیا هفته آینده همین میزان انرژی و منابع آبی را خواهند داشت یا خیر و همین بیاطمینانی دائمی یکی از منابع اصلی فشار روانی است».
سلامت روان در معرض فرسایش
او به آمارهای نگرانکننده در تهران اشاره میکند: «طبق دادههای موجود، حدود 30 تا 40 درصد شهروندان تهرانی از اختلالات عصبی خفیف مانند اضطراب و افسردگی رنج میبرند. این آمار کم نیست و نشاندهنده فشارهای گستردهای است که زندگی روزمره بر مردم تحمیل میکند». او یکی از مشکلات جدی را «نبود پوشش بیمهای برای خدمات روانشناختی» میداند: «درحالحاضر تنها کسانی که توان مالی کافی دارند، میتوانند از خدمات روانشناسی و روانپزشکی بهرهمند شوند. بسیاری از کسانی که نیاز به درمان دارند، به دلیل هزینههای بالا امکان مراجعه ندارند». به گفته قاسمزاد، فشارهای اقتصادی و ناتوانی در تأمین نیازهای پایهای، فقط به اضطراب مزمن منجر نمیشود، بلکه احساس ارزشمندی و رضایت از زندگی را نیز تنزل میدهد: «شهروندی که مدام دچار نگرانیهای معیشتی است، نمیتواند احساس کند برای نظام سیاسی و اجتماعی کشورش ارزشمند است. این نارضایتی در طول زمان به شکلگیری بیاعتمادی و احساس بیعدالتی میانجامد. بسیاری از مردم در سالهای اخیر این سؤال را با خود حمل میکنند که «دولت برای سلامت روح و روان من چه کرده است؟» و ادامه میدهد: «سلامت روان و سلامت جسم لازم و ملزوم یکدیگرند. فردی که از اضطراب مزمن رنج میبرد، دیر یا زود با مشکلات جسمی نیز مواجه میشود. این چرخه فرساینده تا زمانی که سیاستهای کلان اقتصادی و اجتماعی اصلاح نشود، متوقف نخواهد شد». قاسمزاد تأکید میکند تیم اقتصادی دولت باید در کوتاهمدت «نسخه معیشتی» مشخصی ارائه کند تا مردم احساس کنند روند نابسامانیهای اقتصادی رو به کنترل است: «اگر شهروند احساس خشنودی اولیه و رضایتمندی حداقلی از زندگی نداشته باشد، این نارضایتی به همه عرصههای زندگی او سرایت میکند؛ از روابط زناشویی و خانوادگی گرفته تا محیط کار و مشارکت اجتماعی».
اضطراب دائمی
در امتداد سلسله بحرانهایی که طی ماههای اخیر زندگی شهروندان را تحت فشار قرار داده، آلودگی شدید هوا جدیدترین حلقه از زنجیره ناترازیهایی است که پیشتر با کمبود ذخایر آب، خشکسالی و قطعیهای مکرر برق و گاز تجربه شده بود. مجموعهای از بحرانهایی که بر یکدیگر اثر میگذارند، پیامد خطاهای انباشته مدیریتی در سالهای طولانیاند و اکنون به نقطهای رسیدهاند که نه راهحل کوتاهمدت برای آنها وجود دارد و نه امکان بازگرداندن شرایط به وضعیت پایدار گذشته. در چنین زمینهای، «فؤاد» از تجربه زیسته خود به عنوان پدری که باید میان فشارهای اقتصادی و دغدغههای سلامت خانواده تعادل برقرار کند، تصویری روشن از تأثیر این بحرانها بر کیفیت زندگی روزمره ارائه میکند. به نظر او، آنچه امروز شهروندان را نگران کرده، فقط کمبود آب یا آلودگی هوا نیست، بلکه فقدان امکان برنامهریزی، پیشبینیناپذیری شرایط و ناتوانی نهادها در ارائه راهحل عملی است. از نگاه او، این مشکلات فارغ از پیامدهای فنی و زیرساختی، به طور مستقیم بر زیست خانوادگی اثر میگذارند. ناپایداری در تصمیمگیریها، از تعطیلی مدارس تا اعلامهای ناگهانی محدودیتها، هماهنگی میان مسئولیتهای کاری و زندگی خانگی را دشوار کرده است. به گفته او، بیثباتی در زمانبندی فعالیتها عملا امکان برنامهریزی را از خانوادهها میگیرد؛ مسئلهای که برای والدینی با فرزندِ در سن مدرسه، فشار روانی مضاعفی ایجاد میکند. زمانی که کودک ناچار است روزهای طولانی را در خانه بگذراند، علاوه بر اضطراب والدین درباره آینده تحصیلی او، مسئولیت مراقبت از کودک نیز بر فشارهای روزمره افزوده میشود. او معتقد است بحرانها فقط بر روان خانوادهها اثر نمیگذارند، بلکه نظام کاری را هم مختل کردهاند: «هر بار که به دلیل آلودگی یا کمبود انرژی تعطیلی اعلام میشود، حجم کارهای معوقه افزایش مییابد و پس از بازگشایی، فشار بیشتری بر کارکنان تحمیل میشود». به تعبیر او، شرایط شبیه جریانی است که در مسیر خود به مانعی برخورد کرده و حجم مشکلات پشت سر آن انباشته میشود؛ انباشتی که مدیریت آن بسیار دشوارتر از وضعیت عادی است و در نهایت به فرسایش نیروها میانجامد. «فؤاد» بخش مهمی از این فشار را روانی توصیف میکند؛ فشاری ناشی از مواجهه مستمر با بحرانی که ابعاد آن فراتر از توان یک فرد است. به گفته او، هر بار که خانواده راهحلی برای یکی از مشکلات پیدا میکند، مثل خرید تجهیزات کاهشدهنده اثر آلودگی، تلاش برای مدیریت کمبود آب، تأمین برق اضطراری و... بحران دیگری سر بر میآورد و برنامهریزی انجامشده را بیاثر میکند. این چرخه بیپایان، به احساس ناتوانی و ساییدگی روانی دامن میزند؛ احساسی که بهتدریج زندگی روزمره را تحتالشعاع قرار میدهد. در نهایت، او بزرگترین آسیب را در همین «انباشت تدریجی فرسودگی» میبیند.
بحران منابع و زیرساختها
براساس گزارشهای خبری از جمله خبرآنلاین، در تهران سال 1404، فقط برای تجهیز یک ساختمان چهارطبقه تکواحدی به سیستم ذخیره و پمپاژ آب، شامل منبع ذخیره و پمپ، خانوارها مجبور به صرف هزینهای بین 38.5 تا 61.5 میلیون تومان هستند. این رقم چشمگیر، صرفا برای تضمین دسترسی به یکی از نیازهای ابتدایی زندگی شهری است و نشاندهنده فشار مالی درخورتوجهی است که بحران آب بر زندگی خانوارهای شهری تحمیل میکند. در همین زمینه و با ادامه بررسی چالشهای زندگی شهری و تأثیر آن بر کیفیت زندگی مردم، حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس، در گفتوگو با «شرق» به تحلیل وضعیت منابع حیاتی و ناترازی زیرساختها میپردازد. او شرایط موجود را از منظر اجتماعی، اقتصادی و حکمرانی بررسی میکند و پیامدهای آن بر اقشار مختلف جامعه را تشریح میکند. ایمانیجاجرمی با تمرکز روی ناترازی انرژی و تأمین آب توضیح میدهد: «در تابستان با کمبود برق مواجه بودیم و حالا در زمستان، تهدید بیآبی در برخی مناطق واقعیت دارد. مردم در طول روز چندین ساعت دسترسی به آب ندارند و این مسئله میتواند تبعات اجتماعی درخورتوجهی ایجاد کند. بیتوجهی به زیرساختها، زندگی باکیفیت را غیرممکن میکند». به گفته او، بیشترین صدمات متوجه کودکان، سالمندان و افراد تنهاست. ایمانیجاجرمی یادآوری میکند اختلال در تأمین آب و آلودگی هوا، علاوه بر محدودکردن تحرک روزانه، بر نظام آموزشی و روابط اجتماعی نیز تأثیرگذار است. او اشاره میکند در ایران، با دولتیبودن تمام این زیرساختها، «هرگونه نارضایتی اجتماعی مستقیما به دولت برمیگردد و مسائل ساده اجتماعی میتوانند بهسرعت به بحرانهای سیاسی تبدیل شوند». این جامعهشناس هشدار میدهد شرایط موجود، پتانسیل ایجاد خشم اجتماعی گسترده را دارد و توضیح میدهد این مسائل همراه با گرانی، تورم و تهدید جنگ، روح و روان مردم را تحت فشار قرار میدهد: «بیشترین تأثیرات مخرب متوجه طبقات کمدرآمد و متوسط است».