ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
آرمین منتظری| خاورمیانه، بیثباتترین منطقه در نظم فعلی بینالملل است. این بینظمی بزرگترین مانع در مقابل آمریکا برای عملی کردن استراتژی واگذارکردن بار امنیت منطقه به دوش قدرتهای منطقهای است. آمریکا برای انجام این استراتژی به مشارکت بازیگران اصلی منطقه نیاز دارد. ایران که اساساً در بازی آمریکا مشارکت نمیکند و بلکه به دنبال برهم زدن این بازی است. عربستان سعودی برای مشارکت در این بازی مردد است. (اپیزود ژئوپلیتیک عربستان را بشنوید) و ترکیه و اسرائیل نیز خودشان در سوریه درگیر هستند.
معضل واشنگتن این است که عربستان هنوز هم به دنبال دریافت تضمینهای امنیتی محکم از ایالات متحده است. درحالیکه آمریکا میخواهد خودش را از خاورمیانه رها کند. آمریکا چارهای ندارد که پای عربستان را به نظم منطقهای باز کند تا عربستان مسئولیت بپذیرد. طرح 20 مادهای ترامپ برای تثبیت امنیت غزه، اولین گام آمریکا برای این کار است. ترامپ میخواهد پای عربستان را به غزه باز کند.
در جریان ضیافت شام 18 نوامبر به افتخار محمد بنسلمان، ترامپ اعلام کرد که قصد دارد عربستان سعودی را بهعنوان یک متحد اصلی غیرناتو تعیین کند و مشارکت امنیتی دیرینه دو کشور را ارتقا دهد. او همچنین موافقت خود را با فروش حداکثر 48 فروند جنگنده اف-35 به پادشاهی سعودی و خرید همزمان 300 تانک آمریکایی توسط ریاض اعلام کرد. همه این وعدهها برای این است که عربستان مسئولیت بپذیرد.
در واقع ترامپ با این وعدهها سعی میکند تقاضای عربستان برای دریافت تضمینهای امنیتی صریح ایالات متحده را با انتظار واشنگتن مبنی بر اینکه عربستان باید سهم بسیار بیشتری از بار امنیتی منطقهای را بر عهده بگیرد، بالانس کند. دولت ترامپ میداند که تواناییهای عربستان همچنان محدود است و این توان اندک میزان مسئولیتی را که میتوان بهطور واقعبینانه به عربستان منتقل کرد، محدود میکند.
با این حال، ادامه وضعیت موجود دیگر برای سیاستگذاران استراتژیک در ایالات متحده قابل قبول نیست. در نتیجه، دو طرف یک میانهروی خلاقانه و پیچیده ایجاد کردهاند که بین بازدارندگی، تقسیم بار مسئولیت و نیاز سیاسی به نشان دادن تعهد متقابل بدون الزام ایالات متحده به تعهدات دفاعی نامحدود به عربستان، تعادل برقرار میکند.
اینجاست که پای پاکستان نیز به میان میآید. اقدام عربستان سعودی در ماه سپتامبر برای ایجاد یک توافق دفاعی استراتژیک با متحد دیرینهاش پاکستان، بخش جداییناپذیر این ترتیبات امنیتی نوظهور است که آمریکا دنبال میکند. اساساً، این پیمان یعنی عربستان پول میدهد و پاکستان - که خودش متحد اصلی غیرناتوی ایالات متحده است - نیرو را تأمین میکند. این ترتیبات به نفع ایالات متحده است زیرا نقشی را که نیروهای آمریکایی باید ایفا کنند را کاهش میدهد. به این ترتیب، واشنگتن میتواند نقش خود را کاهش دهد و ریاض مجبور نیست مسئولیتی را بپذیرد که فراتر از توانش باشد؛ در واقع قرار است کار گِل را پاکستان انجام دهد.
اما آنچه اوضاع را پیچیدهتر میکند، چشمانداز منطقهای تحت سلطه سه بازیگر قدرتمند غیرعرب است.اول ترکیه که عضو ناتو است. دوم اسرائیل که نزدیکترین متحد آمریکا است و سوم ایران که جایگاهش در منطقه به شکل بیسابقهای تغییر کرده و تضعیف شده است. هر کدام از این بازیگران چالشهای متمایزی را برای ریاض ایجاد میکنند. خصوصاً اینکه تضعیف ایران به دست اسرائیل خلأیی امنیتی در منطقه ایجاد کرده که ترکیه، به سرعت برای پر کردن آن در تلاش است.
رویکرد عربستان به چشمانداز منطقهای، اجتناب از ایفای نقش رهبری مستقیم است. این کار برای عربستان دردسرهای زیادی دارد. در عوض، عربستان به دنبال شکلدهی به نتایج و مدیریت رقابت بر سر منافع با همه ذینفعان اصلی است. با توجه به اینکه عربستان سعودی ضعیفترین بازیگر از بین چهار بازیگر اصلی است، ایجاد بالانس برایش دشوار است.
عربستان مجبور بوده برای جبران محدودیتهای استراتژیک خود به منابع مالی خود تکیه کند. آمریکا میداند که نمیتواند دقیقاً مشخص کند که هر بازیگر منطقهای یک مسئولیتی را باید برعهده بگیرند. آنچه ترامپ میخواهد این است که آنها صرفاً وارد گود شوند تا دست آمریکا آزادتر شود.
اینجاست که عربستان با یک مسیر پرخطر روبهرو میشود. عربستان باید این احتمال را در نظر بگیرد که تلاشهای ایالات متحده برای دستیابی به توافق با ایران ممکن است به مرور زمان، جایگاه منطقهای سابق ایران را احیا کند. ضمن اینکه بعد از ویرانیهای جنگ اسرائیل و حماس، عربستان سعودی نمیتواند خیلی راحت مذاکرات عادیسازی روابط با اسرائیل را از سر بگیرد. در واقع، عربستان نمیتواند بدون بهدست آمدن پیشرفت ملموس در مورد حق تعیین سرنوشت فلسطینیان، عادیسازی روابط با اسرائیل را پیش ببرد.
از قضا، همین موضوع، ظرفیت عربستان را برای هماهنگی بین بازیگران متعدد و در عین حال، رهبری معنادار در منطقه، به چالش خواهد کشید. سعودیها میدانند که واگذاری مسئولیتهای امنیتی در غزه به شرکای عرب و مسلمان ریسکهایی به دنبال دارد. دقیقاً همینجاست که پیمان دفاعی با پاکستان برای عربستان از نظر استراتژیک ضروری میشود.
پاکستانیها یک بازیگر فرامنطقهای هستند که ثبات اقتصادشان عمیقاً به حمایت عربستان سعودی گره خورده است. آنها با شرکت در مأموریت غزه، امیدوارند از فرصتی که توسط دولت دوم ترامپ برای احیای روابط با واشنگتن ایجاد شده، استفاده کنند. از نظر عربستان، این امر پاکستان را به یک شریک منحصربهفرد قابل اعتماد تبدیل میکند. در عوض، مشارکت پاکستان، موقعیت استراتژیک پادشاهی عربستان را در برههای که مدیریت داینامیکهای منطقهای بسیار دشوار شده، تقویت میکند.
از بین تمام کشورهای عربی یا مسلمانی که با اعزام نیرو به غزه موافقت کردهاند، ترکیه و پاکستان بزرگترین و باتجربهترین تشکیلات نظامی را دارند و با فرض اینکه واشنگتن نتواند بر مخالفتهای اسرائیل با ایفای نقش ترکیه در غزه غلبه کند، نیروهای پاکستانی احتمالاً بسیار تأثیرگذار خواهند بود.
پیمان امضا شده با عربستان سعودی به این معنی است که نیروهای پاکستانی نهتنها نماینده کشور خود خواهند بود، بلکه جای عربستان را نیز پر خواهند کرد. اینکه آیا پاکستان با توجه به وضعیت امنیتی شکننده در مرزهای غربی و شرقی خود، قادر به ایفای این نقش بزرگ خواهد بود یا خیر، هنوز مشخص نیست.
بازار ![]()