ندای لرستان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
“محسن هاشمی”، “فاطمه هاشمی”، “صادق زیباکلام”، “جهانبخش خانجانی”، “فیاض زاهد”، “محمد مهاجری” و “غلامعلی رجایی”، به سخنان “یحیی رحیمصفوی” درباره مرگ “آیتالله هاشمیرفسنجانی” که به طعنه گفته بود؛ “من خودم دلم نمیخواهد در رختخواب و در استخر و این چیزها بمیرم؛ از خدا میخواهم یک شهادت خیلی خوب و آنی داشته باشم”، پاسخ دادند
یحیی رحیمصفوی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران در حاشیه مراسم تشییع پیکر سردار علیرضا افشار گفته که دلش نمیخواهد در رختخواب یا استخر بمیرد و آرزو کرده، مرگش هم یک مرگ خوب و آنی مثل حاج قاسم سلیمانی یا سیدحسن نصرالله یا شهدای اخیر سردار رشید و محمد باقری داشته باشد». سخنانی که اغلب تحلیلگران آن را طعنهای به نحوه درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی دانستند و واکنش فرزندان ایشان را نیز در پی داشت. برخی از فعالان سیاسی از جمله غلامعلی رجایی، از مشاورین آیتالله هاشمیرفسنجانی، فیاض زاهد، فعال سیاسی، محمد مهاجری، فعال رسانهای اصولگرا، صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه و جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران هم در گفتوگو با سازندگی نسبت به این اظهارات واکنش نشان دادند.
در استخر هم میتوان شهید شد
فاطمه هاشمی، فرزند آیتالله هاشمیرفسنجانی خطاب به رحیمصفوی نوشت: «مگر در استخر هم نمیشود توسط دشمن شهید شد؟ این دشمن است که جای شهادت را انتخاب میکند. حضرتعالی بهتر از همه میدانید، انتخابِ «استخر» برای چه بوده است! در ضمن، آیا شمر بن ذیالجوشن، قاتلِ امام حسین (ع) که در میدانِ جنگ بهدستِ مختار کشته شد، شهید نام دارد؟ وی خاطرنشان کرد: اگرچه بهتر میدانید که معمولاً محل و شیوه شهادت را دشمن انتخاب میکند و در استخر هم میتوان شهید شد، همانگونه که غواصان در جنگ تحمیلی در اروند شهید شدند.
محسن هاشمی دیگر فرزند آیتالله هاشمی نیز در واکنش به اظهارات رحیمصفوی نوشت: انتشار مصاحبه جنابعالی در حاشیه تشییع جنازه مرحوم افشار که بنده نیز توفیق حضور داشتم، موجب آزردگی علاقهمندان آیتالله هاشمیرفسنجانی شده است و آن را کنایه به شیوه رحلت ایشان و حتی مرحوم افشار میدانند.
وی در بخشی از واکنش خود به اظهارات رحیمصفوی یادآور شد: همانگونه که مستحضرید، آیتالله هاشمیرفسنجانی که روستایی زادهای از دل کویر بود به آب و آبادانی ایران عشق میورزید و عمر خویش را صرف تحقق این هدف و تامین رفاه و امنیت و صلح برای ایرانیان کرد. گرچه پس از دوران ایشان، سیاستهای دیگری حاکم شد و بسیاری از دغدغههای ایشان در اولویت دیگران قرار نگرفت و امروز ایران عزیز با چالشهایی نظیر خشکسالی، فقر، جنگ و… تهدید میشود. فرزند ارشد آیتالله هاشمیرفسنجانی همچنین مدعی شد: خود خوب میدانید، نتیجه بررسی چگونگی رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی بهرغم رسیدگی در شورای امنیت، نتوانست استحکام لازم را پیدا و خانواده و حتی رئیسجمهور وقت را راضی نماید و همچنان در ابهام میباشد. ولی بدانید خانواده هاشمی و مردم، سرفرازانه به چگونگی زندگی و فوت پدر افتخار میکنند. همچنین در آموزههای دینی، شهادت امری باطنی و براساس نیات شهید است. او همچنین در برنامه تلویزیونی «ای کاش» گفت: «ما آیتالله هاشمی را شهید میدانیم اما نمیتوانیم ترور شدن ایشان را ثابت کنیم». او با اشاره به ابهامات درباره نحوه درگذشت پدرش افزود: «در این باره نه میتوانیم فکتهایی ارائه دهیم و ثابت کنیم که ایشان را ترور کردهاند، نه میتوانیم قانع شویم که ترور نشدهاند؛ در واقع میان هوا و زمین ماندهایم». محسن هاشمیرفسنجانی همچنین از روند رسیدگی به پرونده در شورای امنیت ملی سخن گفت و توضیح داد: «پرونده در شورای امنیت بررسی و گزارشی به آقای روحانی، که در آن زمان رئیس شورا بودند، ارائه شد اما ایشان آن را نپذیرفتند و نوشتند که رسیدگی استحکام لازم را ندارد. به همین دلیل، پرونده با همان دستور رئیسجمهور وقت همچنان ناقص باقی مانده است».
واکنش رسانهها و فعالان سیاسی
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و فعال سیاسی هم در پاسخ به سازندگی معتقد است که «مهمتر از عقیده، ایدئولوژی و باور و مهمتر از اینکه جای خدا بنشینیم و نحوه مرگ افراد را مشخص کنیم، کمی ادب، احترام و تواضع نسبت به بزرگترها و کسانی است که فوت شده و دستشان از دنیا کوتاه است. ای کاش که ما آنقدر اسیر سیاست و قدرت و امثال آنها نبودیم و کمی به مسائل اولیه مثل احترام به بزرگترها و درگذشتگان را رعایت میکردیم».
بازار ![]()
جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی نیز با بیان اینکه نسبت به اظهارات رحیمصفوی دو تحلیل دارد، گفت: «نخست اینکه ممکن است آقای رحیمصفوی از نحوه ارتحال یا شهادت آقای هاشمی اطلاع داشته و میخواسته از حقیقتی پردهبرداری کند اما برداشت نادرستی از صحبتهای ایشان شده است. چه بسا ایشان معتقد بوده که کسی مثل آقای هاشمی که عمری در خدمت این ملت و نظام جمهوری اسلامی بوده چرا باید اینگونه از صحنه حذف شود. برداشتم این است که ایشان اطلاعاتی دارد و میخواهد، پیامی را منتقل کند تا مبادا خود او هم به آن شیوه از دنیا برود. اما اگر آن موردی که دیگران هم برداشت کردند و دیدم که سرکار خانم فاطمه هاشمی هم درباره آن اظهارنظر کرده، باشد یک مقدار نامروتی در آن دیده میشود. به نظر من آقای رحیمصفوی و خیلی از فرماندهانی که در جنگ بودند، نقش بیبدیل حضرت آیتالله مرحوم هاشمی را میدانند که چه نقش بزرگ و تاثیرگذاری داشتند و خود ایشان هم از جمله کسانی هستند که اگر آقای هاشمی نبودند چه بسا باید به واسطه خطاها و نقصانهایی که در مدیریت جنگ داشتند، پاسخگو میشدند؛ اگرچه من کمتر دیدم که آقای رحیمصفوی از ادبیات نامربوط که بعضی از فرماندهان متاسفانه استفاده میکنند تا به حال استفاده کرده باشد و تعجب هم کردم که به هر حال به لحاظ اخلاقی ما بچههای جنگ ایشان را واجد صلاحیتهای مناسب میدانستیم چنین ادبیات و یا لفظی را به کار برده باشد. همچنان فکر میکنم، سهو کلام بوده و معتقدم که ایشان احتمالا اطلاعاتی از نحوه درگذشت مرحوم آیتالله هاشمی داشته که خواسته به نوعی آن را برای جامعه رمزگشایی کند».
غلامعلی رجایی، استاد دانشگاه و از مشاورین آیتالله هاشمیرفسنجانی به سازندگی گفت که «از یک فرمانده باتجربه و باسابقه جنگ که در جریان هستم که هم به تاریخ قبل از انقلاب و هم بعد از آن و مقطع جنگ و بعد از جنگ آشناست، توقع طعنه و کنایه نمیرفت آن هم نسبت به کسی که به تعبیر عوام، دستش از دنیا کوتاه است. اولا در استخر مردن بد نیست زیرا مرگ ممکن است هر جایی به سراغ انسان بیاید، مهم این است که ایشان میتواند از جنبه شوخی این حرف را زده باشد اما تصور من این است که مساله فراتر از شوخی بود. آقای رحیمصفوی نسبت به آیتالله هاشمی موضع دارد. در 5 سالی که من خدمت ایشان بودم، ندیدم که آقای رحیمصفوی خدمت ایشان بیاید در حالی که در زمان جنگ، افراد مختلفی سر میزدند، ایشان که دیگر فرمانده آنها بود. این شاخص خوبی برای شناخت افرادی بود که با آقای هاشمی زاویه داشتند اما تصور نمیکردم بیانصافی را به جایی برسانند که به تعبیر عوام به مرده لگد بزنند. به تعبیر سردار سلیمانی «شرط شهید شدن، شهید بودن است» در جنگ هم این حرفا هم زده میشد اما به هر حال، انسان برای پیدا کردن لیاقت شهادت باید صافی شود. این سخنان تلخ و کنایهآمیز چیزی از آقای هاشمی کم نکرد و چیزی هم به آقای صفوی نیفزود. به نظرم ایشان باید هم از آقای هاشمی و هم از خانواده ایشان پوزش بخواهد و موجی که متاسفانه در دهه هفتم و هشتم عمرش علیه خود بپا کرده را بخواباند».
محمد مهاجری، فعال رسانهای اصولگرا نیز به سازندگی گفت: «به عنوان فردی که زیاد صلاحیت و اهلیت حرفهای اخلاقی و توصیه به دیگران را در خود نمیبینم و به شدت محتاج نصیحت و شنیدن حرفهای اخلاقی هستم، معتقدم اظهارات آقای رحیمصفوی دقیقا مصداق آیه «ویل لکل همزه لمزه» است به معنای «وای بر هر طعنهزن بدزبان» که خداوند رفتار چنین افرادی را به شدت نکوهش میکند. نمیدانم آقای رحیمصفوی به عنوان یک فرمانده باسابقه جنگ و کسی که واقعا سوابق مثبتی در کارنامه خود دارد چه اصراری دارد که همه آن سوابق را با گفتن یک جمله خراب کند. آقای هاشمی، خوب یا بد در استخر فوت کرده است، البته بعضیها معتقدند، توطئه بوده که البته من خیلی قائل به تئوری توطئه نیستم اما این بدزبانی و این طعنه زدن واقعا در شأن یک سرلشکر و یک فرمانده بزرگ و عالیرتبه سپاه نیست حتی در حد یک فرد سیاسی عادی هم نیست. متاسفم که آقای رحیمصفوی خود را در حد بچههای جبهه پایداری تنزل داده است».
روزنامه جمهوری اسلامی نیز در واکنش به سخنان رحیمصفوی نوشت: البته اینکه این خواسته (یک شهادت خیلی خوب و آنی) برآورده میشود یا نه، کسی خبر ندارد و در آینده معلوم خواهد شد اما جهت تسکین خاطر کسانی که احتمالا چنین آرزویی دارند، ازجمله این فرد، دو نکته را خاطرنشان میکند. یکم، به نقل جناب کلینی در روایتی کاملا معتبر از امام صادق(ع) خطاب به ابوبصیر آمده است، مرده شما که با اعتقاد راسخ شیعی بمیرد «شهید» است. وی پرسید: هرچند در بستر خود بمیرد؟ امام(ع) فرمود: «آری به خدا سوگند، گرچه در بستر خود بمیرد، او زنده و پیش خدای خود روزی داده میشود». دوم، آنچه مطلوب است، شهادت در راه خداست اما تعیین اینکه شهادت کجا نصیب شود، خشکی باشد یا دریا؟ آنی باشد یا تدریجی؟ چه بسا خلاف ادب سخن گفتن در محضر خدا و ناسازگار با مقام تسلیم در برابر اوست. لذا بهتر است، دعای خود را اینگونه تکمیل کنید: خدایا! به من لیاقت و توفیق شهادت را عطا کن حتی اگر «شهادت در استخر» باشد! والسلام.
فیاض زاهد، فعال سیاسی هم در اینستاگرام خود نوشت: «در سال 94 با فشار دوستان و وسوسه شخصی تصمیم گرفتم برای انتخابات مجلس از تهران ثبتنام کنم. برادرم در پروندهای وکیل رحیمصفوی بود. پیشنهاد داد به همراه یکی از سرداران خوشنام سپاه به دیدن ایشان برویم تا برای تایید صلاحیتم کمک کند. من هم با ایشان همراه شدم. در مجموعه بیت رهبری با آقارحیم ملاقات کردیم. من با فروتنی توضیح دادم که در لیست اصلاحطلبان برای من جا هست و اگر تایید شوم، شانس زیادی برای حضور در مجلس دارم. گفتم شما منو از زمان جنگ میشناسی و میدانی چه کردهام. فکر کن کهنه سربازی به فرماندهاش مراجعه کرده و از او میخواهد از گذشته و شرافتش دفاع کند. (در دنیای سربازان این یک اصل پذیرفته شده در همه جهان است) اما در کمال تعجب؛ آقارحیم در باره عاقبت بخیری با من حرف زدند! من متوجه پیام نهان ایشان شدم. چیزی نگفتم. راستش به خودم لعنت فرستادم اصلا چرا به این آدم رجوع کردهام! این مجلس چه ارزشی داشت که تن به این خفت بدهم. در پایان کتابی به من هدیه دادند. نام ایشان و فرد دیگری پای کتاب نوشته شده بود. عنوانش بود «عاقبت بخیری بر اساس روایتهای …» من به احترام سنت همه نویسندگان گفتم، برایم امضا کنید. ایشان پاسخ داد که: بهتره امضا نکنم، ممکنه از امضای من سوءاستفاده بشه … اینجا بود که منفجر شدم. در گوشه اتاقش سطل زبالهای بود. کتاب را به طرف سطل زباله پرتاب کردم. گفتم مرد حسابی تو در باره خودت چه فکری کردهای؟ برای من از عاقبت بخیری حرف میزنی؟ یعنی میگی تو عاقبت بخیر شدهای و من مثلا پس از جنگ عاقبت بخیر نشدهام به خاطر اعتقادات سیاسیام؟ من گفتم به عنوان یک کهنهسرباز به فرماندهام، رجوع کردهام. تو اگر ذرهای معرفت داشتی میگفتی بر چشم و بعد هم کاری نمیکردی! ایشان خیلی دستپاچه شد و شروع کرد به عذرخواهی. گفت قصد توهین نداشتم. واقعا چنین قصدی نداشتم. گفتم آقارحیم! اون که باید تو خیابون با دیگری عکس بگیره، من نیستم تو باید با من عکس بگیری. با خودت چی فکر کردی؟ پرسیدم ابوغزاله رو میشناسی؟ گفت نه! گفتم معلومه نمیشناسی اگه میشناختی که نمیرفتی در باره عاقبت بخیری کتاب بنویسی. تو قائم مقام سپاه در جنگ بودی باید از جنگ و تکنیکهای جنگ ایران و عراق مینوشتی. نه ابوغزاله وزیر دفاع وقت مصر. کتابش با عنوان تحلیل استراتژیهای جنگ ایران و عراقه. آقارحیم هی عذر میخواست و میگفت اینطوری نرو، من همانطوری خارج شدم و خیلی متاسف شدم که چرا به ایشان رجوع کردم. دیروز که رفتار زشتش در باره مرحوم هاشمی را دیدم، متوجه شدم اصالت به افراد است و با درجه حاصل نمیشود. بعضی چیزها ذاتی است.