ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
فرهاد فخرآبادی| 20 سال از روزی که محمود احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور در ایران سوگند یاد کرد، گذشته است. فردی، متولد شده از دلِ جریان راست که در زمان رسیدن به ریاستجمهوری، دو دسته موافق و مخالفت داشت. در یک سمت، اصلاحطلبان بودند از همان ابتدا تا اکنون مخالف او بودند اما در سمت دیگر، اصولگرایانی قرار داشتند که دو نوع برخورد را با او تجربه کردند.
در سالهای اول، او را معجزه هزاره سوم نامگذاری کردند، باقیمانده لیوان آبش را در مجلس هفتم به نشانه تبرک نوشیدند، به خاطر او در انتخابات 88 هر چه از دستشان برآمد انجام دادند اما در دوره دوم ریاستجمهوری، آرام آرام فاصله گرفتن او از بدنه حامیان جدیاش آغاز شد و این فاصله به جایی رسید که برخی از وزرایش، نامه اعلام برائت از احمدینژاد را امضا کنند.
حالا بیش از بیست سال از روزی که او کارش را در رأس قوه مجریه آغاز کرد، میگذرد. به همین مناسبت، «خانه گفتارها» در بستر کلابهاوس جلسهای را با نام «محمود احمدینژاد؛ زمانه و کارنامه» برگزار کرد که در این جلسه، افرادی به ارائه بحث درباره احمدینژاد پرداختند. مجید تفرشی، به عنوان یکی از گردانندگان اصلی جلسه در ابتدا تاکید کرد که بهدنبال این بودهاند که شخص محمود احمدینژاد و یا یکی از نزدیکان او در جلسه حضور داشته باشند که این درخواست از سوی رئیس دولتهای نهم و دهم مورد قبول قرار نگرفته است.
یکی از چهره هایی که در این جلسه حضور داشت، عباس آخوندی، فعال سیاسی اصلاحطلب و وزیر راه دولت حسن روحانی بود که در این زمینه گفت:«باید دید که این پدیده توسط چه جریانی برکشیده شده است. ایشان در عمل آنچه که کرد، نهتنها در ادامه حرکت شیعی سنتی ایران نبود، بلکه علیه نهاد منبر و نهاد روحانیت بود. فکر نمیکنم افرادی که با روحانیت آشنا هستند، کسی همانند ایشان وجود داشته باشد که اندازه ایشان به نهاد روحانیت ضربه زده باشد. آنچه که در سیاست داخلی رخ داد، استحاله ساختار سیاست داخلی ایران است، چون اولین کاری که جریان احمدینژاد انجام داد این بود که جریان اصولگرایی را نابود کرد و آن اصولگرایی که یک اصولگرایی مدنی بود را از بین برد و بعد از آن شاهد اصولگرایی عمدتاً نظامی - امنیتی بودیم که عمدتاً پایگاه مردمی نداشت. نتیجه این شد که اساساً بعد از آن، اصلاحطلبی هم نابود شد چون اصلاحطلبی در رقابت با اصولگرایی مدنی میتواند کار کند و هیچ جریان اصلاحطلبی نمیتوانست با جریان امنیتی کار کند. بدین ترتیب، صحنه سیاسی را شاهد هستیم که نهادهای مرجع، یکی بعد از دیگری موقعیت خود را از دست دادند و سیاست ایران، یک نوع سیاست امنیتیزده میشود و در واقع وضعیتی است که شرکت در انتخابات به زیر 40 درصد میرسد.»
بازار ![]()
وی در ادامه افزود: «استحاله جریان سیاسی در ایران از سال 84 به بعد، موضوع مهم و خطرناکی است و ما در وضعیت آشوب قرار گرفتیم. در سیاست خارجی هم، ایران دچار تنگنای سیاست خارجی شد و هزینه مبادلات در ایران افزایش پیدا کرد و در واقع چهره ایران در سطح جهان، چهره تهدیدآفرین شد و در واقع تبدیل به مرکز تهدید کشورهای منطقه شد. هزینه مبادله، به شدت افزایش پیدا کرد، به نحوی که الان هزینه مبادلات تجاری، چیزی حدود 25درصد هزینه مبادلات تجاری ماست و چیزی بیش از 500 میلیارد دلار برای ایران هزینه داشت. فارغ از این، به دلیل طولانی شدن، منجر به شکلگیری شبکه مافیایی، حوالی اقتصاد ایران شده که خروج از این شبکه، با مشکلات بسیار عجیبی مواجه است که جای بحث بیش از این را ندارد. »