پرتره فساد و جنون
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
گلاویژ نادری| «پیرپسر» فیلمی متفاوت در سینمای ایران است. از آن فیلمهایی که نمیتوان مشابهش را در این سینما پیدا کرد. دلایل تفاوت و تمایزش بسیار است اما مهمتر از همه آنها این است که اکتای براهنی در مقام کارگردان از ابتدا چه در داستان و چه در کارگردانی و ساختار، شمایلی متفاوتی از این فیلم برای خود ترسیم کرده، در ساخت آن چشمش را بر روی الگوهای وطنی بسته و نگاهی به فیلمهای کلاسیک اروپایی داشته است. او با اینکه کاراکترهایش، ایرانی هستند و داستان را در این اقلیم طراحی و پردازش کرده اما از همان ابتدا با نشان دادن و تاکید بر رمان «برادران کارامازوف» آن هم در یک کتابفروشی منبع داستان خود را به نمایش میگذارد. براهنی در همین دو فیلمی که ساخته، نشان داده که شیفته داستانهای داستایفسکی است و آنها را منبع غنی برای الهام آثار سینمایی میداند. «پل خواب»ش را با الهام از «جنایت و مکافات» نویسنده روس ساخت و دومی را با نگاهی به «برادران کارامازوف». اما لازمه اینکه بتواند داستان داستایفسکی را در سینمای ایران به تصویر درآورد، این بود که قصه و کاراکترهایش را ایرانی کرده، لایههای مختلفی به آنها اضافه کرده تا آن قصه روسی در تصویر سینمای ایران به خوبی جا خوش کند. دقیقا از همینجاست که تبحر و توانایی براهنی در الهام و داستانپردازی از یک قصه خارجی آشکار میشود. او به خوبی توانسته شخصیتهایی بسازد که به طور کامل ایرانی هستند و آنقدر برای تماشاگر مولفههای آشنایی را از آنها به نمایش میگذارد که او به خوبی آنها را باور کرده و با این کاراکترها همراه میشود. اضافه کردن مکانهای مردانهای مانند شیرهکشخانه یا عتیقهفروشی به ایرانیزه کردن شخصیت اصلی داستان کمک بسیاری کرده و او را به عنوان یک مرد لاابالی و فاسد به خوبی بازشناسی میکند.
بازار ![]()
اما دو چیز دیگر در فیلم هست که باعث تفاوت «پیرپسر» با غالب فیلمهای سینمای ایران میشود. طراحی صحنه و فیلمبرداری همراه با نورپردازی غریب، تمامی آنچه براهنی برای ساخت فیلمی متفاوت لازم داشته را در اختیار او میگذارد. طراحی صحنه مملو از جزییاتی است که میتوان به جرات گفت در بیشتر فیلمهای سینمای ایران نادیده گرفته میشود. رنگ دیوارها، وسایل خانه، تابلوهای نقاشی، خودرویی که به پدر خانواده تعلق دارد، تفاوت طراحی صحنه و رنگآمیزی آناهیتا تیموریان در دو طبقه بالا و پایین خانه، لباسهایی که شخصیتهای به خصوص مردان فیلم به تن دارند همگی آنقدر حساب شده و درست انتخاب شده که نمیتوان کمتر ایرادی به آن گرفت. خانه، شیرهکشخانه، عتیقهفروشی با چنان جزییات و رنگآمیزی به تصویر کشیده شدند که تماشاگری که به تماشای فیلم نشسته حتی با تخیل خود میتواند، بویی هم که در این مکانها به مشام میرسد را به خوبی حس کند. فیلم چنان خود را بر تماشاگر غالب میکند که راه گریزی برای او باقی نمیماند و تا پایان در تسخیر تصاویر قرار میگیرد اما برای این غلبه تصویر بر ذهن و روح تماشاگر حضور یک فیلمبردار کاربلد که او هم به جزییات اهمیت زیادی میدهد و قدر نور و تاریکی را به خوبی درک میکند، لازمه کار است. فضایی که ادیب سبحانی با تلفیق نورهای مختلف ساخته و خانهای که به تصویر کشیده آنقدر غریب و تازه است که به جرات میتوان گفت، مشابهش را در فیلمهای ایرانی حداقل دو دهه اخیر سینمای ایران ندیدیم. تصاویر نشان از تسلط او بر فضاسازی با استفاده از نورپردازی و تاریکی دارد. در طبقه پایین، فضا بیشتر تاریک و کمنور است و در طبقه بالای همین خانه، نور بیمحبا به همه جا راه پیدا میکند. سبحانی از فضا و رنگهایی که تیموریان در اختیارش قرار داده حداکثر استفاده را برده و کار او هم کمک مهمی به شخصیتپردازی براهنی میکند. به یاد بیاورید، اتاق غلام را که مانند غاری متروک در این خانه طراحی شده و تنها در ساعتی از روز، اشعهای از نور و آفتاب روی صورتش پهن میشود. اگر فیلم براهنی از این شکل طراحی صحنه و فیلمبرداری بیبهره بود، «پیرپسر» اینطور ساخته نمیشد و حالا چنین محصولی به بار نمینشست.
اما در کنار همه اینها فیلم یک حسن پورشیرازی دارد که نمیتوان آن را نه تنها در «پیرپسر» که حتی پس از این در حافظه سینمای ایران نادیده گرفت. پورشیرازی با بازی ناب و بیمانندش در این فیلم چیزی را به سینمای ایران اضافه کرد. یک کاراکتر عجیبالخلقه که به خوبی از فیزیکش بهره میبرد تا شخصیتی چرکین و فاسد را به تصویر بگذارد. او از این پس یکی از شخصیتهای منفی به یادماندنی در سینمای ایران خواهد بود که تبدیل به شاهد مثالی برای منتقدها، فیلمسازها، بازیگران و… خواهد شد. بازیاش بینقص است اما با همه امتیازاتی که این کاراکتر دارد شاید بتوان گفت رابطهای که او ابتدا با رعنا برقرار میکند کمی با تعریفی که براهنی از او ارائه میدهد، دور است. ما در ابتدای فیلم شاهد چانه زدن او با زنی هستیم که به خانه آورده و بعد او را در خیابان در حالی میبینیم که در یک دعوای لفظی با چماق به پای پسر جوانی میکوبد و ابایی از اینکه به او آسیب بزند، ندارد اما در برابر رعنا چنان از خود انعطاف نشان میدهد و با دستودلبازی برای او خرجهای آنچنانی میکند که از چنین شخصیتی بعید به نظر میرسد. چنین افرادی عادت دارند با زور و خودخواهی به سرعت به آنچه میخواهند، دست یابند. در واقع از جایی که در خودرواش شروع به جر و بحث و کتککاری با رعنا میکند، تصویر واقعی از غلام به نمایش درمیآید که با آنچه پیش از آن از او دیدیم هم متفاوت است و هم درستتر و منطقیتر.
علی با بازی حامد بهداد در نقش پسر بزرگ هم کمی زیادی موقر و محترم است. اگر او کاراکتری منزوی و یا افسرده داشت این میزان موقر بودن منطقی به نظر میرسید اما او بیشتر عمر خود را با چنین پدر فاسد، بددهن و زورگویی سپری کرده و حتی شاهد قتلی بوده که به دست پدر صورت گرفته اما انگار هیچیک از اینها در او اثری نداشته و او در خانوادهای متین و محترم رشد پیدا کرده است که چنین رفتاری از خود بروز میدهد. در مقابل او، رفتارهای رضا با بازی محمد ولیزادگان و بازی او به همین خاطر بیشتر باورپذیر است چراکه او همان چیزی است که در این خانواده و در چنین شرایطی به بار میآید. لاابالی، فرصتطلب، کینهورز و مملو از عقدههایی که از او آدمی خشمگین میسازد.
مدت زمان زیاد فیلم، میتوانست کمی کوتاهتر باشد، معرفی شخصیتها زمان طولانی به خود اختصاص میدهد و سکانسی مانند حضور علی و رعنا در کافه میتوانست کوتاهتر باشد چراکه تنها دیالوگهای پس از خروج از کافه در پیشبرد داستان اهمیت دارد نه حضور طولانیمدت آنها در این مکان. حضور بهیکباره رضا در آرایشگاه مادرش در طبقه زیرزمین خانه هم با اینکه بخشی از لایههای دیگر این شخصیت و تمایلات او را آشکار میکند اما تاثیری در روند داستان ندارد و به نظر اضافه میرسد.
با همه اینها «پیرپسر» آنقدر امتیاز و نقاط مثبت دارد که میتوان به بودن این فیلم در سینمای ایران دلخوش کرد. چراکه اکتای براهنی موفق شده، فیلمی به کارنامه خود و سینمای ما اضافه کند که تا سالها بعد بتوان از آن مثال آورد و آن را الگوی بسیاری از فیلمسازانی قرار داد که تنها تبدیل به کارمندان سینمایی شدند.
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1037961/