سرمقاله جوان/ از «خود» گذشته برای ملت
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - روزنامه جوان / «از «خود» گذشته برای ملت» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اههای پایانی سال 1978، بسیاری از نگاهها به دهکده کوچکی در حومه پاریس دوخته شده بود که مردی از شرق را پذیرا بود. آن روزها خبرنگاران و نمایندگان رسانههای مختلف دنیا خود را به «نوفللوشاتو» میرساندند تا با چهره جدید دنیای سیاست که رژیم متحد غرب در خاورمیانه را به چالش کشیده است، آشنا شوند. فقدان شناخت کافی از امام خمینی (ره)، برای اهالی سیاست دنیا تا حدی بود که در میان پرسشهای متعدد و هرروزه خبرنگاران، سؤالاتی به چشم میخورد که بهمنظور کسب اطلاع از سوابق و ویژگیهای شخصی این رهبر مبارزاتی طرح میشد.
پاسخها، اما برای خبرنگاران اعجابآور بود. معمولاً چهرههای سیاسی خصوصاً آنها که به دنبال رهبری یک جنبش اجتماعی و سیاسی هستند، بخشی از توان خود را مصروف معرفی و برجستهسازی شخص خود میکنند، اما امام مسیر دیگری را میرفت. خبرنگاری فرانسوی از ایشان خواست زندگی خصوصی خود را در طول 15 سال مبارزه در تبعید تشریح کنند. امام پاسخ داد: «زندگی خصوصی من مثل زندگی خصوصی همه مردم عادی است. من طلبهای هستم مثل سایر طلبهها.» (صحیفه امام، ج 5، ص 300)
بازار ![]()
این تلاش را یکبار دیگر خبرنگار روزنامه انگلیسی تایمز به خرج داد و به امام گفت: «مایلم که قدری درباره دوران کودکی شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شاید هم مختصری از دوران طفولیت شما و طریقی که از آن طریق به اعتقاد کنونی راه یافتید.» پاسخ امام، اما مشابه قبلی بود: «زندگی شخصی من هم مانند همه افراد، حادثهای است جزئی از تمام حوادثی که در جهان میگذرد، که نیازی به شرح و توضیح آن نمیبینم.» و در ادامه امام اعتقادات اسلامی را تبیین کرد. (همان، ص 387)
این روحیه عبور از «خود» و «منیت» البته ریشه در مکتبی داشت که امام را در 60 سالگی (سنی که بسیاری فعالیت سیاسی را کلاً کنار میگذارند) وارد میدان مبارزه کرد و ناشی از تربیتی اسلامی بود که شجاعت را در «غلبه بر هوای نفس» میداند. همین توصیه عرفانی را نیز پس از انقلاب به مسئولان و انقلابیون داشت که «اینقدر خودنمایی نکنید. این اشتباه است.... هی نگویید من، بگویید: مکتب من. هر وقت میگویید، «مکتب من» بگویید.... از اولیای خدا تعلیم بگیرید که همیشه دنبال مکتب بودهاند، نه دنبال خودشان؛ نه خودشان زرقوبرق دنیایی داشتهاند و نه اینقدر توجه به نفس داشتند که من چه کردم و من چه کردم. خیر، این حرفها نبوده. از آنها باید تعلیم بگیریم و آدم بشویم. آدم، وقتی [ساخته]میشود که خودش را هیچ نبیند و هرچه میبیند خدا ببیند و هرچه هم هست اوست.» (همان، ج 13، صفحه 81)
جوانان و نوجوانان امروز ادراک مستقیمی از شخصیت امام خمینی نداشته و ندارند و جز معدود افرادی که با مطالعه آثار امام، تا حدی با این شخصیت کمنظیر آشنا شدهاند، عمدتاً از امام شناخت کافی ندارند. در دورانی که «خودنمایی» به وجه بارز عصر ارتباطات بدل شده و فناوریها و تکنیکهای رسانهای به کمک برجستهسازی «خود» آمدهاند، رهبری بزرگ که از خود گذشت تا ملتی را از چنگال سلطهگران نجات دهد، کیمیای بیبدیل و گمشده بشر است.
جالب اینجاست که خبرنگاران غربی حتی سعی میکردند برای جهاد خستگیناپذیر امام، جنبهها و اغراض شخصی بسازند. همان خبرنگار تایمز از امام پرسید: «شما شخصاً بهواسطه رژیم شاه رنجهای بسیار بردهاید، تبعید شدهاید، زندانی دیدهاید، پسرتان [شهید سید مصطفی خمینی]به نحو اسرارآمیزی کشتهشده است. آیا با تمام اینها شما هیچ خصومت شخصیای در مورد شاه احساس میکنید؟» امام، اما با قاطعیت پاسخ داد که «ابداً! من بههیچوجه احساس خصومت شخصی با شاه ندارم. برای مبارزه نه شخص خودم مطرح است و نه پسرم؛ و من هیچگاه احساس ناراحتی شخصی از او نکردهام. من برای خیانتهایی که شاه در این پنجاه سال کرده، جنایاتی که به ملت من وارد کرده مخالفم.» (همان، ج 5، ص 393) البته احتمالاً خبرنگار تایمز نمیدانست که کسی حتی اشکهای این انسان خودساخته را در فراق فرزندش حاجآقامصطفی ندید.
همین نفس خودساخته و مغلوب ایمان است که در سنین کهولت، بار سنگین مبارزه برای یک ملت را بر دوش کشید و شجاعتی را به تصویر کشید که مورد اعجاب خبرنگاران غربی هم بود، چنانکه خبرنگار NBC پرسید: «آیا حضرت آیتالله هیچگونه نگرانی یا ترسی از امنیت شخصی خود دارند؟» و پاسخ شنید که «اینها مهم نیست و اشکالی ندارد. اصولاً اگر با کشتن من انقلاب به نتیجه کامل خود برسد، چرا به چنین امری راضی نباشم؟ خون من از خون سایر ایرانیان رنگینتر نیست. درهرصورت خداوند، عالِم و حافظ است.» (همان، ج 4، ص 439) شجاعتی که تنها در مکتب اسلام ناب محمدی (ص) قابل یافتن است.
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1030081/