سرمقاله شرق/ من بمیرم تو بمیری؟
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - شرق / «من بمیرم تو بمیری؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم سیدمصطفی هاشمیطبا است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در طول قرنها زندگی ایرانیان، این مردم با حکومتهای مختلفی آشنا شدهاند؛ مثل حکومت بیگانگان، چه اعراب، چه مغول، چه تیموریان یا حکومتهای ملوکالطوایفی که هر قبیله و گروهی در منطقه خود حاکم بودند یا حکومتهای شاهزادگان و حاکمان محلی که به شاه قاجار خراج میدادند و در عوض هر کاری که میخواستند میکردند و بر مردم ظلم روا میداشتند تا چند برابر تحفه ارسالی برای شاه را کسب کنند تا قسمتی را برای شاه قاجار بفرستند.
البته در این میان بودند حکومتهایی مثل حکومت شاهعباس صفوی یا نادر که ایران متحدی را شکل دادند، هرچند نادر فرصت اداره کشور را پیدا نکرد و عمرش به بیرونکردن اجانب و سرکوب عناصر متجاسر و تجزیهطلب داخلی گذشت.
بازار ![]()
حال که بحمدالله از برکت انقلاب اسلامی، کشوری یکپارچه و متحد داریم، انتظار داریم که سیاستها و اقدامات مدیرانه و دلسوزانه باشد. البته بعضیها از روی دلسوزی یا هر نیت خیر یا سوء، مسائلی مثل حکمرانی فدرال یا تقویت قومیتها را مطرح میکنند که خواسته یا ناخواسته هماهنگ با عناصر تجزیهطلب خارجی یا خارجینشین که آرزوی تجزیه ایران را دارند، قدم برمیدارند و درست مثل آنهایی که حرفهای نتانیاهو علیه برجام را در لباس دلسوزی برای ملت در داخل کشور و با ژست انقلابی به زبان میآورند و کار ایشان، جاسوس معروف اسرائیل در سوریه یعنی ایلی کوهن را تداعی میکند که با نام عربی کامل امین ثابت تا مقام معاونت وزیر دفاع سوریه پیش رفت و همیشه تندترین موضع را علیه اسرائیل اتخاذ میکرد.
هرچند جمهوری اسلامی ایران یکپارچگی و اتحاد دارد، اما آنچه موجب میشود این یکپارچگی و اتحاد در عمل به چشم نیاید، عدم اتخاذ سیاستهای معقول و مشخص و پیگیری علل انجامنشدن امور است و در حقیقت پیگیری این امر که مسئولان تا چه حد مسئولیتپذیر هستند و در صورت عدم توفیق در اجرای امور دلایل آن معلوم و بهصورت شفاف اعلام و به ترتیب رفع شود.
اما میبینیم که برخی امور به دفعالوقت، برخی به اتخاذ سیاستهای نادرست و برخی به سوءعمل دچار میشوند و آنچه را هم میخواهند انجام شود، نوعا با سیاست «من بمیرم تو بمیری» انجام میدهند و ظاهرا در دل قبول دارند که نمیشود؛ بنابراین به «من بمیرم تو بمیری» متوسل میشوند. مثلا دقت کنیم دو تا سه سال سازمان برنامه، مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت مینشینند و چیزی به نام برنامه پنجساله تهیه میکنند، آنوقت یک رئیسجمهور میگوید آن را خمیر کردم، یکی میگوید آن را کنار گذاشتیم و یکی میگوید
200 میلیارد دلار بدهید تا انجام بدهم. اگر این را دستمایه یک فیلم کمدی کنند، حتما جایزه اسکار میگیرد. اینهمه آدم بیکار بودند که برنامه نوشتند؟ مگر سرنوشت برنامه چهارم و پنجم و ششم توسعه را ندیده بودند. آنوقت میگوییم هوش ایرانیان سرآمد دنیاست! شاید هم بهدلیل نادرستبودن محتوای برنامه هفتم آن را اجرا نمیکنند، مثلا نوشتهاند که در پنج سال آینده سالانه سه میلیون اتومبیل بنزینی تولید خواهد شد. فکر بنزین و... را کردهاند؟
به همین فاجعه قتل الهه حسیننژاد توجه کنید. پس از آن فاجعه، وزیر کشور میگوید دستور دادهام به وضع حملونقل رسیدگی شود. خسته نباشید. مگر حملونقل ایران و تهران خلقالساعه است. قبل از انقلاب هیچ اتومبیل شخصی حق مسافرکشی نداشت. حالا به یمن بیتوجهی به حملونقل عمومی، کاسبی اتومبیلهای شخصی بهنام عبوری سکه شده است، حالا جناب وزیر کشور چه میخواهد بگوید. ایشان که سالها مدیر پلیس راهور بودهاند. آیا از اوضاع بسیار نابسامان حمل مسافر در تهران غافل هستند؟ اصلا وسایل نقلیه عمومی تهران بهویژه ونهای سبزرنگ کوچک، تنگ، سقفکوتاه و درب و داغان در شأن مردم است؟ اینها که در چشم و منظر هر فردی هست. حتما به مسافرکشها خواهند گفت من بمیرم، تو بمیری رعایت مردم را بکن. ونهای مسافرکش که نمیتوانند خود را تغییر دهند.
یا به وضع ناترازی برق توجه کنید. در طول دو دهه گذشته مسئولان به جای تدارک تولید برق، دلشان به نیروگاه اتمی خوش بود و حتما به برق، در دلشان میگفتند «من بمیرم تو بمیری» نکند قهر کنی! حالا هم اول به مردم گفتند «من بمیرم تو بمیری» کم مصرف کنید، بعد هم برق کارخانهها را قطع کردند و حالا کارخانهها هفتهای دو روز تعطیل است و قیمت سیمان جهش پیدا کرده، چون میخواهند مسئله مسکن را حل کنند. میدانید تعطیلی کارخانهها چه میزان زیان مادی و معنوی به همراه دارد. اگر در همین امر صرفهجویی هم جدی بودند، به همه مصرفکنندگان خانگی، تجاری و صنعتی که از حدی بیشتر مصرف میکردند میگفتند مثلا 25 درصد باید کاهش مصرف دهید، والّا با مقررات جریمه یا قطع مواجه میشوید، آن وقت همه مصرفکنندهها به فکر صرفهجویی میافتادند و کارخانهها به جای تعطیلی دنبال صرفهجویی میرفتند و نوعی اندیشهگرایی رخ میداد، ولی میخواهیم با «من بمیرم تو بمیری» مسئله را حل کنیم که منجر به خاموشی میشود.
یا مثلا قاچاق را در نظر بگیرید. دائم به زبان حال به عاملان آن میگوییم «من بمیرم تو بمیری» قاچاق نکن! یا به پنج میلیون اتومبیل در تهران میگوییم «من بمیرم تو بمیری» هوا را آلوده نکن و اصلا راهحلی به نظرمان نمیرسد.
اصلا چرا راه دوری برویم. دولت ما براساس«من بمیرم تو بمیری» که نامش را گذاشتهاند وفاق ملی، تشکیل شده است. بیربط نیست اگر بگوییم برخی عناصر دولتی به جای اجرای دستور رئیسجمهور، در جلسات شبانه دستورات را میگیرند. حالا رئیس دولت در دولت بگوید «من بمیرم تو بمیری»، فلان مسئله را حل کنید. بد نیست در پرانتز بگویم وفاق به معنی شرکت سهامی نیست، بلکه پذیرش اصول و خطمشیها و عمل حول آنهاست.
یا درباره مسکن به جای حل مسئله مسکن به سازندگان التماس میکنیم. نتیجه اینکه به جای ساخت خانههای مورد نیاز مردم، آپارتمان لاکچری در برجها ساخته میشود و به جای صد آپارتمان صدمتری یک آپارتمان هزار متری به جامعه تحویل داده میشود و اصلا هم این زیان و ضرر اجتماعی را به روی خود نمیآوریم.
خلاصه این وادادگی، عدم سیاستگذاری درست و کارنکردنها همه مغفول میماند و در بسیاری از مراجع با «من بمیرم تو بمیری» مسئله منتفی میشود، ولی دود همه اینها نهتنها به چشم مردم بلکه به چشم جمهوری اسلامی میرود و سراشیبی با شتاب بیشتر ادامه مییابد.
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1032578/