نقابداران علیه سلطان
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
موضعگیریهای این جنبش درباره چندین مسئله، حاکی از این احتمال است که برخی شاهزادههای سعودی در ماجرا دست داشته باشند؛ از جمله مواضعش درباره فقدان شفافیت در مدیریت کشور، انحصار قدرت در دستان بنسلمان، سرکوب خانواده سلطنتی و نهادهای سنتی و ترویج عادیسازی روابط با اسرائیل
هلال خشان- استاد دانشگاه آمریکایی بیروت| حاکمان سعودی اغلب پادشاهیشان را به عنوان واحه ثبات در میانه منطقهای متلاطم مینمایانند. واقعیت اما بسیار پیچیدهتر از این است. از اوایل دهه 1950، عربستان سعودی چندین نمونه اعتراضات، خشونت سیاسی، کودتای ناکام و تصفیه در خانواده سلطنتی را تجربه کرده است. در تازهترین مورد، مقامات عربستان سعودی در تلاش برای مهار پدیدهای تازه در شبکههای اجتماعی هستند به نام «مردان نقابدار آزاد». این پدیده، سیاستهای ولیعهد محمد بنسلمان را هدف گرفته است.
جنبش مردان نقابدار آزاد، دو هفته پیش در شبکههای اجتماعی کلید خورد. اعضای این کمپین از مناطق مختلف عربستان سعودی، شامل ریاض، پایتخت کشور و نیز مکه، محل تولد اسلام، میآیند. این جنبش از سعودیهایی خودتبعید در اروپای غربی و آمریکای شمالی حمایتهایی جلب کرده است. برخی از اعضای فراری خانواده سلطنتی سعودی هم به این جنبش کمک کردهاند.
آنچه این جنبش را از جنبشهای اعتراضی پیشین متمایز میکند، اجتنابش از تقابل با ماشین بیرحم قوه قهریه رژیم سعودی است. جنبش مردان نقابدار آزاد روی شبکههای اجتماعی متمرکز شده تا حرفش را مطرح کند و نظر افکار عمومی را تغییر دهد؛ پیش از آنکه برنامه حرکت بعدیاش را علیه سیاستهای جنجالی بنسلمان طرحریزی کند. این مقاله این جنبش را در بستر جنبشهای اعتراضی پیشین و خشونت سیاسی در عربستان سعودی بررسی میکند.
تاریخچه مخالفت
در چند دهه اخیر، عربستان سعودی شاهد چندین موج مخالفت و چالش علیه ساختار سیاسی بودهاست. در اوایل دهه 1950، نیروهای اجتماعی خواستار اصلاحات در عرصه سیاسی سعودی ظاهر شدند، بهخصوص در میان کارگران شرکت نفتی عربیآمریکایی آرامکو در استان شرقی با اکثریت شیعه. در سال 1952، کارکنان آرامکو یک اتحادیه تشکیل دادند و سال بعدش، تلاشهایشان را برای کسب شرایط کاری بهتر تشدید کردند. آنها خواستار تضمین حق تشکیل اتحادیه، افزایش حقوق، پایان تبعیض نژادی علیه کارگران محلی، مسکن جدید برای کارکنان، هزینه رفتوآمد و انتخاب عربی به عنوان زبان تدریس در مدارس آرامکو بودند.
در سال 1956، کارگران آرامکو درخواست اصلاحات سیاسی را شروع کردند و کمیته مرکزی کارگران، اعتصاب عمومی اعلام کرد. در میان خواستههایشان، اعمال قانون اساسی، جرمزدایی از تحزب سیاسی و سازماندهی ملی، تضمین حق تشکیل اتحادیه، لغو حکم سلطنتی مبنی بر ممنوعیت اعتصاب و پایان دخالت آرامکو در امور داخلی کشور بود. دولت سعودی واکنش پیشبینیپذیری نشان داد: جنبش را با خشونت سرکوب کرد و صدها نفر از کارگران را بازداشت و شکنجه کرد و به بسیاری از آنها هم احکام طولانی حبس دادهشد.
تا اواخر دهه 1950، اختلاف بین ملک سعود و ملک فیصل، ولیعهد وقت، بر سر تفکیک قوا، منجر به ظهور شاهزادههای نجدی شد. آنها خواستار اصلاحات سیاسی و اعطای قدرت اجرایی به شورای وزرا شدند. بعد از تشدید این شکاف، شاهزادههای نجدی عربستان سعودی را ترک کردند و در نهایت در قاهره مستقر شدند. در قاهره، رسانههای مصری آنها را شاهزادههای آزاد خواندند. آنها وقتی در مصر بودند، خواستار برپایی پادشاهی مشروطه لیبرال در عربستان شدند؛ گرچه برخی ناظران نسبت به نیات آنها مردد شدند. در سال 1964، وقتی فیصل، ملک سعود را سرنگون کرد، شاهزادههای آزاد را عفو کرد و آنها هم به کشور بازگشتند.
در سال 1969، نیروی هوایی سعودی تلاش کرد پادشاهی را سرنگون کند و جمهوری مستقل شبهجزیره عرب را اعلام کرد. کودتا شکست خورد و منجر به بازداشت صدها افسر شد. ملک فیصل دستور اعدام سران کودتا را صادر کرد اما سرنوشت صدها افسر جزء و سرباز، نامعلوم باقی ماند.
در سال 1990، وقتی ارتش عراق کویت را اشغال کرد، ملک فهد، نیروهای ایالات متحده را به عربستان سعودی دعوت کرد تا کمک کنند کویت آزاد شود. این حرکت، جنبشهای اسلامگرای عربستان را خشمگین کرد. آنها معترض بودند چراکه از دیدگاه آنها، قرار بود از کافران برای جنگ با مسلمانان استفاده شود. در نتیجه، روحانیون جنبش صحوه [جنبش بیداری] درخواست اصلاحات سیاسی و خروج نیروهای خارجی از عربستان سعودی را مطرح کردند. مخالفت ملک فهد با این خواستهها و آزار رهبران صحوه از سوی او منجر به خشونت سیاسی و هدف قرارگرفتن منافع ایالات متحده در عربستان شد.
بعد از حملات 11 سپتامبر و حمله به افغانستان، اسامه بنلادن، شاخه سعودی القاعده را بنا نهاد. این شاخه مجموعهای از عملات تروریستی در عربستان را کلید زد که از سال 2003 شروع شدند. در سال 2005، وزیر کشور وقت عربستان،، شاهزاده محمد بننایف، رهبریِ تلاش برای نابودی این گروه بر عهده گرفت؛ اما در سال 2015، ملک سلمان او را از جایگاه ولایتعهدی برداشت و محمد بنسلمان را به جایش منصوب کرد. دو سال بعد، بننایف، در تصفیه گسترده اعضای برجسته خانواده سلطنتی، تجار و فعالان سیاسی، بازداشت شد. یک سال بعد، جمال خاشقجی، روزنامهنگار سعودی، در کنسولگری استانبول ترور شد.
نارضایتیهای مردان نقابدار آزاد
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، اخیراً به عربستان سعودی سفر کرد و در این سفر، 600 میلیارد دلار قراردادها و معاملاتی امضا کرد. بسیاری از اهالی کشور، این اتفاق را پیوند بین فساد و سوءاستفاده قلمداد کردند و این سفر به تشدید فعالیت مردان نقابدار آزاد کمک کرد. نکته قابلتوجه این است که جوانان مشتاق به تغییر از سقوط رژیم بشار اسد در سوریه هم انرژی گرفتند. رژیم اسد که به نظر شکستناپذیر میآمد، بعد از بیش از 13 سال جنگ داخلی ویرانگر، سقوط کرد. جنبش مردان نقابدار آزاد از عدم مدارای رژیم نسبت به نارضایتی عمومی باخبر است و تصمیم گرفته از برخورد مستقیم با ساختار امنیتی اجتناب کند.
فعالان نقابدار، پیامهایشان را برخط منتقل میکنند و هرازگاهی به شعارنویسی شبانهروی دیوارها متوسل میشوند. این جنبش از وضعیت معیشتی روبهزوال، کنسرتهایی که با پول دولت برگزار میشود و کلوبهای شبانه پرسروصدا انتقاد میکند و سوگند خورده بنسلمان را سرنگون کند. آنها بنسلمان را متهم به غارت ثروت کشور، سوء حکمرانی، نقض کرامت شهروندان و خفهکردن آزادیها، تحت پوشش اصلاح، متهم میکنند.
این جنبش هرگونه ارتباط با احزاب سیاسی را منکر میشود و هیچ جنبش مذهبی و فرقهای را نمایندگی نمیکند؛ بلکه مدعی است صدای ستمدیدگان است و میگویند حامیانش باید در شبکههای اجتماعی مخفی بمانند چون گفتن حقیقت در عربستان سعودی جرم شده است.
جنبش مردان نقابدار آزاد، در اعلام موجودیتش گفته به دلیل تشدید خشم در کشور بر سر ظلم نظاممند، سرکوب شدید نظرات مخالف و بازداشت دهها دانشمند، متفکر و فعال، ظهور کرده است. مالیات گزاف و کاهش یارانهها و نیز هدردادن منابع در ابرپروژهها، به ظهور این جنبش شتاب داده است؛ اما جنبش تأکید دارد که فساد رژیم به بیعدالتی، استبداد و غارت ثروت مردم محدود نیست و بیتوجهی به بنیانهای شریعت اسلامی، اعوجاج در مفاهیم دینی و اجبار مردم به پذیرش ایدههای ضداسلام گسترش یافتهاست.
این جنبش، سیاست تحول فرهنگی بنسلمان را دروازهای به سوی انحطاط اخلاقی و نابودی میراث سنتها و شعائر مذهبی میبیند. موضعگیریهایش درباره چندین مسئله، حاکی از این احتمال است که برخی شاهزادههای سعودی در ماجرا دست داشته باشند؛ از جمله مواضعش درباره فقدان شفافیت در مدیریت کشور، انحصار قدرت در دستان بنسلمان، سرکوب خانواده سلطنتی و نهادهای سنتی و ترویج عادیسازی روابط با اسرائیل.
دولت عربستان سانسور شدیدی بر رسانهها و بسترهای مجازی اعمال میکند و همه مسیرهای آزادی بیان را میبندد. دولت سیاستهایی اقتصادی هم اعمال کرده که شهروندان را گرفتار پرداخت مالیات و کارمزد و افزایش قیمت کالاها و خدمات کرده است. بنیانگذاران این جنبش اشاره میکنند که بنسلمان، عربستان ثروتمند نفتی را با فشار برای اجرای پروژههای بیش از حد جاهطلبانه مانند «نئوم» و معاملات تسلیحاتی عظیم و بیحاصل، فقیر کرده است. او بدهی عربستان را هم افزایش داده و این رقم حالا طبق گزارشهای رسمی از 300 میلیارد دلار فراتر رفته است. در عین حال، شهروندان عادی با بیکاری و افزایش هزینههای معیشتی مواجهاند.
جنبش مردان نقابدار آزاد، به دنبال خشونت نیست، بلکه به دنبال پایان نظامیسازی زندگی عمومی و ظلم به نام اصلاح است. هدفش این است که تکامل یابد و به جنبشی تبدیل شود که جامعه عربستان را بسیج میکند و تغییر در نظام سیاسی صلب را ممکن میکند. پیدایش شعارها بر روی دیوارهای شهرها نشان میدهد که این جنبش در داخل عربستان فعال است و این برخلاف تصویر رسانههای تحت کنترل دولت است که سعی میکنند این جنبش را تحت رهبری عوامل خارجی معرفی کنند. با توجه به پیامدهای شدید اظهارنظر علیه دولت سعودی، به راحتی میتوان نتیجه گرفت آنچه امروز در عربستان سعودی رخ میدهد، تنها جنبشی گذرا نیست، بلکه شروع شکلگیری یک بیداری عمومی است.
پایگاه حمایتی
از زمان برپایی عربستان سعودی به دست ابنسعود در سال 1932، اولین بار است که اقشار گستردهای از جامعه عربستان خود را در تقابل با سیاستهای توسعهای کشور میبینند. بنابراین میتوان گفت که قیام مجازی که این جنبش رهبری میکند ابراز نوعی آگاهی جمعی است که ظلم را رد کرده و خواستار تغییرات جامع و مسالمتآمیز است. انتشار گسترده پیامهای خشمآلود که جنبش مردان نقابدار آزاد به شبکههای اجتماعی میفرستد، بازتاب گستره نارضایتی عمومی در عربستان است؛ بهخصوص در شرایطی که پییگری سیاستهای سرکوبگرانه ادامه دارد و بحرانهای اجتماعی در حال تشدید شدن هستند.
بنسلمان، بسیاری از اهالی عربستان را نسبت به خود بیگانه کرده است. بدویهایی که به مناطق حاشیهای نقل مکان کردهاند از این جملهاند و زندگی آنها کم از زاغهنشینی ندارد. بسیاری از تجار عربستان، در نتیجه تلاشهای بنسلمان برای تغییر ساختار اقتصاد کشور، با مشکلات مالی مواجه شدهاند و جده نقش خود را به عنوان پایتخت اقتصادی کشور از دست دادهاست.
بنسلمان، شاهزادههای ارشد را هم کنار زده است. او نگران است اگر برکنار شود آنها جایش را بگیرند. در میانه اعضای خانواده سلطنتی، آنهایی که میتوانستند از کشور بگریزند تا ثروتشان از دست نرود، سالها پیش چنین کردهاند. بنسلمان، با نگرانی از اینکه مبادا آنها در تبعید علیه او متحد شوند، حالا الزام کرده شاهزادههای مشکوک به خیانت، قبل از سفر به خارج از کشور اجازه بگیرند.
تلاشی خطرناک
آنچه اکنون در عربستان سعودی در حال وقوع است، شورشی خاموش علیه حاکمیت بنسلمان است. در ابتدا، ابتکاراتی از سوی افراد نقابدار شکل گرفته که علیه بیعدالتی و ظلم اظهارنظر میکردند، اما حالا همان حرکت، در میانه احساس نفرت و خشم گسترده، مثل گلولهای برفی، بزرگ و بزرگتر شده است. عربستان سعودی هیچگونه مخالفتی را برنمیتابد و در استفاده از ابزار زندان، دادگاههای مخفی و حتی اعدام برای بازدارندگی در مقابل مخالفان تعلل نمیکند. از این رو، تردیدی نیست که آنهایی که از این جنبش حمایت میکنند، در معرض تهدیدی جدی هستند.
نیروهای امنیتی سعودی همین حالا هم در تلاشاند این جنبش در حال شکوفایی را فروبنشانند. رسانههای سعودی و روحانیون وهابی هم منتقد این جنبش هستند. رسانههای عربستانی، قطر و اخوانالمسلمین را به حمایت از این جنبش متهم کردهاند. در دو هفته گذشته بازداشت گسترده و تشدید حضور نیروهای امنیتی در سراسر کشور دیده شده است. روحانیون وهابی هم فتواهایی مبنی بر ممنوعیت شورش علیه رژیم سعودی صادر کردهاند. گزارشها از عربستان سعودی حاکی از آمادهباشی اعلامنشده در دستگاههای امنیتی است و آنها به وضوح برای مهار و برچیدن این جنبش به تقلا افتادهاند.
در واکنش به مخالفت فزاینده، مقامات کشور سرکوب سیاسی و امنیتی را تشدید کرده و هزاران فعال، واعظ و متفکر را بازداشت کردهاند. این بازداشتها شامل واعظانی که با نهادهای مذهبی رسمی مرتبط هستند نیز شده است. جنبش مردان نقابدار آزاد میتواند نمایانگر آغاز شکستن سکوت جامعه عربستان باشد؛ بهخصوص به این خاطر که این جنبش، از داخل کشور میآید و نه از میان جامعه تبعیدی عربستان. این وضعیت، این امکان را ایجاد میکند که با شرط بسیج عمومی، مخالفتی داخلی شکل بگیرد. اما موفقیت این جنبش همچنان قطعی نیست، از این رو که دیکتاتورهای عرب پیشتر نشان دادهاند، بیشتر مایلاند کشورشان را نابود کنند تا اینکه با مردمشان آشتی کنند.
بازار ![]()
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1031843/