ایران و مصر در تبعیدگاه سایهها
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علی آهنگر| عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، دوشنبه 12خرداد با عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهوری مصر، در قاهره دیدار کرد. دیدار اما در فضایی سنگین از نمادها برگزار شد. بیانیه اصلی این دیدار در قالب یک عکس صادر شد. عکسی که روابط چهل و چند ساله دو کشور را در هالهای از تاریکی سنگین، سکوت معنیدار و گاه لکههایی از نور نشان میدهد.
نشست، نه در سالن اصلی ریاستجمهوری، بلکه در اتاقی فرعی و نیمهروشن برگزار شد. فضایی سنگین، با پردههای ضخیم، نور خورشیدی که تنها از لابهلای پارچهها اجازه ورود یافته بود، و سکوتی که در چهرهها جریان داشت. نه لبخندی، نه حرکتی گرم، و نه نشانی از صمیمیت. تنها چند لکه نور، بر فرشی شرقی افتاده بود؛ گویی خورشید نیز برای ورود به این دیدار، مجوز کامل نداشت.
این تصویر، بهخوبی بیانگر روابطی است که هنوز در سایهی تردیدها، فشارها و زخمهای تاریخی مانده است. روابطی که پس از ترور انور سادات در سال1360 و استقبال تهران از خالد اسلامبولی، دچار انجمادی سیاسی شد که هنوز ادامه دارد. نام خیابانی در تهران که به نام ضارب رئیسجمهور وقت مصر، «خالد اسلامبولی» نامگذاری شد، به یک گره نمادین در روابط تهران و قاهره تبدیل شد؛ گرهی که حتی امروز در میانهی تحولات منطقهای و نیاز به گفتوگوهای راهبردی، هنوز باز نشد.
اگر روزی قرار است این روابط از حالت نیمهجان و سرد خارج شود، نخستین گام آن شاید نه یک توافق سیاسی، بلکه تغییری در تابلوی آن خیابان است؛ تغییری که نهفقط نشانی از احترام به حافظهی تاریخی مصر، بلکه نشانهای از اراده ایران برای گشودن فصل تازهای از تعامل با قاهره خواهد بود.
تردیدی نیست که منطقه نیازمند گفتوگوست؛ نهفقط برای کاهش تنش، بلکه برای یافتن زبان مشترک در جهانی ناپایدار. اما تا وقتی روابط در قابهایی چون این تصویر تعریف میشوند - با پردههای ضخیم، نور کم، و صندلیهایی با فاصله - نمیتوان از صلحی گرم و پایدار سخن گفت. در سیاست، گاه عکسها بیش از بیانیهها سخن میگویند. و این عکس از این دیدار رسمی شاید میخواهد بگوید: روابط زندهاند، اما همچنان در تبعیدگاه سایهها.
واقعیت این است که در روابط بینالملل، کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم. در زمانهای تغییریافته از شگفتیها به سر میبریم که گروه مبارزی مانند پکک ناباورانه و در حیرت، خود را منحل ساخته است. اخوانالمسلمین، آن سراپردهی رازها و رمزها چه کسی، کجا خیالش را در خاطر میگذراند که روزی خودش مهر پایان به حیاتش بزند؟!
باورش سخت است. اما واقعیت دارد. اخوانالمسلمین خودش خودش را میراند. پکک ترجیح داد در هوای تازه تنفس کند. چریکهای مبارز حاصل دههها مبارزهشان را در خودرو فرسودهای دیدند که نتوانست پیکر فیدل کاسترو را به گورستان برساند. از آن روز به بعد تفنگها خاموش شد. دستهای تعادل و تعامل در زیر چانهی تفکر و اندیشه قرار گرفت.
نتیجه چنین بهدست آمد که چترها را باید بست؛ زیر باران باید رفت. تغییر باید کرد. تغییری از آن دست که زیستن و حیات را جاودانه میکند. بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار. برای جریان یافتن نور در تاریکی اتاق دیدار با رئیسجمهور مصر هم، نخست باید نامی را تغییر داد. آیا ارادهای از جنس تغییر در کالبد زمان، در دایره تصمیمسازان کشور وجود دارد؟
بازار ![]()
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1031407/