سرمقاله فرهیختگان/ جولانی در اورشلیم
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - فرهیختگان / «جولانی در اورشلیم» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدمهدی طالبی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در روزهای اخیر سه تحول در رابطه با دولت «ابومحمد الجولانی» حاکم جدید سوریه رخ داده است؛ سفر او به فرانسه، افشای دیدارش با مقامات صهیونیست در جریان سفر به امارات و بحث بر سر عادیسازی و سوم سرکوب دروزیها در برخی از نواحی جنوب. به نظر میرسد همه این تحولات در راستای رقم زدن اتفاقات شگفتآور بزرگ درحال رقم خوردن هستند.
جولانی با ساقط کردن سریع و عجیب نظام پیشین بر سرکار آمد، مورد پذیرش جهانی حتی در اروپا قرار گرفت و حالا کمتر از 6 ماه از استقرار و همزمان با سفر به فرانسه، صحبت از پیوستن به روند عادیسازی است.
نحوه تعامل و اقدامات تسهیلکننده دولتهای جبهه غربی – ترکی - عربی و صهیونیستی با جولانی نشان میدهد او در روندی از اجرای طرحهای خیزشی و غیرمنتظره قرار دارد.
بازار ![]()
نکات
در خصوص حرکت جولانی به سمت عادیسازی و ارادهای که از روی کارآمدن وی شکل گرفته، نکاتی وجود دارد که در ادامه آمدهاند.
1- تاکنون دولتهایی که با رژیمصهیونیستی عادیسازی کردهاند، همه در چهارچوب دولتهای غیراسلامی بوده و ماهیتی محافظهکار یا سکولار داشتهاند.
سکولارها در ترکیه، حکومتهای پادشاهی امارات، بحرین، مراکش و اردن، حکومتهای دیکتاتوری در مصر و متمایل شدن برخی از دولتها، مانند تمایل پیشین دولت نظامیان در سودان به عادیسازی این روند را نشان میدهد.
دولت جولانی اما نهتنها در دسته اسلامگرایان میگنجد بلکه از هرسو در این حوزه دارای عمق است. دولت جولانی درحال حاضر از دو گروه تشکیل شده است؛ نخست تروریستها که ریشه ابتدایی آنها در القاعده و سپس داعش قرار دارد. القاعده معتقد به مبارزه با غرب بود که در سرزمینهای اسلامی به طور نظامی مستقر شده بود و داعش نیز اعتقادات تکفیری به ویژه ضد شیعیان داشت. با این وجود آنها فاقد ایده برای حکمرانی و دیدگاههای خاص برای اداره امور جوامع بودند.
گروه دومی که در دولت جولانی مشاهده میشوند، اخوانیها هستند. این گروه با تروریستها دارای یک تفاوت و به عبارتی مکمل آنها هستند. این گروهها امروزه دیدگاه مبارزاتی خاصی ندارند، اما دارای ایدههایی برای حکمرانی و اداره جوامعاند.
این مسئله حتی در تفاوت بین شاخه نظامی و شاخه سیاسی حماس نیز دیده میشود؛ درحالیکه شاخه نظامی به جهاد و مقاومت اعتقاد دارد، در شاخه سیاسی تمایلات اخوانی شدیدی وجود دارد که حتی نگاهی گریزان از مبارزه داشته و معتقد به نوعی تسامح برای گردش امور جامعه خارج از جنگ و تنش هستند.
دولت جولانی از این حیث دارای پیچیدگی خاصی است. به نظر میرسد عادیسازی با رژیمصهیونیستی بیشتر از آنکه به وزنه تروریستها در دولت جولانی مربوط باشد، به بخش اخوانیها مربوط است؛ کسانی که بر اساس دیدگاههای آنها میشود با دشمن صلح و آتشبس کرد و حتی ضرباتی را متحمل شد؛ اما از فضای نسبی آرامش برای حکومت و اداره امور روزمره بهره برد.
2- استفاده از عناصر مختلف برای حکومت در دولت، موضوعی همیشگی بوده است. حکومتهای عباسیان از نیروی نظامی ترکها و نیروی دیوانی ایرانی بهره میبردند. اما آنچه در این میان اهمیت دارد، حفظ توازن میان این عناصر است. جولانی برای ایجاد امنیت از گروههای تروریستی با دیدگاههای موسوم به جهادی بهره میگیرد و برای اداره امور دولتی در داخل و حفظ پیوستگی با محیط اسلامی از جریان اخوانیها استفاده میکند.
اگر در عادیسازی، وزنه به سمت جریان اخوانی گردش کند، تروریستها از دو سو تحت فشار قرار میگیرند؛ در صلح با دشمن زمینه تروریستی آنها از بین رفته و از سوی دیگر اداره دولت و جامعه در اولویت قرار میگیرد که عامل برکشیدن بیشتر اخوانیها خواهد شد.
با اینحال به نظر میرسد دولت جولانی، صهیونیستها و غرب برای این موضوع چارهاندیشی کردهاند. گفته میشود قرار است در ازای عادیسازی این امتیاز به جولانی داده شود که بتواند به مبارزه با اقلیتها پرداخته و سراسر کشور را در اختیار بگیرد. اینجا مشخص میشود که تروریستها قرار است در غوغایی که برای سرکوب در داخل سوریه برپا میشود، جهاد مدنظر خود را پیگیری کرده و به زعم حکومت، سرگرم شوند.
3- تبدیل اخوانیها به عامل عادیسازی و نماد زندگی در سوریه، تبعاتی بر محیط اسلامی میگذارد که میتواند حماس را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
همانگونه که پیوستن عربستان سعودی به جریان عادیسازی از نظر دولتی مهم بوده و زنجیرهای از دولتها را به این روند میکشاند، پیوستن اخوانیها به عادیسازی نیز این زنجیره را از نظر ایدئولوژیک و در سطح احزاب گسترش میدهد.
4- جولانی اقدام مهم دیگری در داخل سوریه انجام داده است که نشاندهنده پیگیری نوع جدیدی از حکومت، مشابه سعودی است.
جولانی علاوه بر آنکه خود را حاکم سوریه و رئیسجمهور این کشور میداند، پست نخستوزیری را نیز اشغال کرده است. دولت سعودی درحال حاضر تقریباً به این شکل اداره میشود؛ تنها استثنا آن است که به دلیل جایگاه ولیعهد، هماکنون مقام نخستوزیری را در اختیار گرفته است. حکومت صدام از سال 1994 به بعد به این شیوه اداره شد.
پادشاهی سعودی و حکومت صدام، حتی بسیار بیشتر از دیگر حکومتهای خودکامه عرب، فضایی بسته داشتهاند. از این نظر حکومت جولانی از نظام سابق سوریه تحت زعامت حزب بعث فراتر رفته و خودکامگی بیشتری اعمال خواهد کرد. همچنین موروثی بودن در این حکومت محتمل است.
شیوه جولانی همچنین نشان میدهد او تمایلاتی به سمت در اختیار گرفتن یک جایگاه بزرگ ملی و مذهبی دارد. برای فهم بهتر این موضوع میتوان به چند نمونه پرداخت. سعودیها خود را صاحب کشور مورد حکومت خود دانسته و به کشور عربستان پسوند سعودی را اضافه کردهاند و خود را خادم حرمین شریفین نیز مینامند. صدام نیز خود را رهبر جهان عرب و سردار قادسیه میدانست.
باید دید جولانی در امتداد سعودیها و صدام چه خوابی دیده و میخواهد چه جایگاهی برای خود دست و پا کند.
این جایگاه باید در یکی از حوزههای تاریخی، جغرافیایی و ایدئولوژیک قرار داشته باشد. سعودیها در قضیه حرمین شریفین، از نظر جغرافیایی برای خود جایگاه رهبری اسلامی و عربی قائل هستند. همچنین آنان عمده شبه جزیره عربستان را به نام خود زدهاند. این منطقه خواستگاه و ریشه قوم عرب است و سعودیها میتوانند با این استدلال برای خود جایگاه رهبری جهان عرب را قائل شوند. این قضیه نشان میدهد در قضیه خادمین حرمین شریفین، تمرکز بر جغرافیا بوده و در پسوند سعودی نیز مبنا همان جغرافیاست؛ گرچه هردو سویههای ایدئولوژیک نیز دارند، به ویژه سویه ایدئولوژیک اسلامی در قضیه حرمها و همچنین عربی در قضیه شبه جزیره عرب اما اصل و نقطه ثقل همان جغرافیاست.
صدام نیز برای رهبری جهان عرب، تسلط بر بغداد، پایتخت عباسیان را مدنظر داشت که حوزه جغرافیا را نشان میدهد. او همچنین از جهت مبارزه با ایران، آمریکا و رژیمصهیونیستی، قصد داشت از نظر ایدئولوژیک نیز رهبریاش را تقویت کند، اما در هرحال سویه جغرافیایی جایگاه مدنظر او پررنگتر بود.
برای جولانی نیز حوزههای مختلفی وجود دارد، اما برخی از آنها بسیار ضعیفند. از نظر ایدئولوژی اخوانی، این گروه بسیار گسترده و غیرمتمرکز است و جولانی نیز ذاتاً یک اخوانی به شمار نمیرود. از نظر گروههای تروریستی و بر عهده گرفتن رهبری آنها نیز این مسئله دور از دسترس است گرچه حرکت به سمت آن با وجود معارضان، محتمل خواهد بود. گروههای تروریستی زیادی در جهان اسلام حضور دارند، مانند القاعده و یا طالبان که رهبری جولانی را نمیپذیرند، اما این احتمال وجود دارد که با حمایت ترکیه و دولتهای عربی و رضایت آمریکا، جولانی به ضرب و زور در چنین جایگاهی قرار گیرد.
با اینحال در دسترسترین جایگاه برای او، اتکا به جغرافیاست. از نظر تفکرات جولانی، نقطه مقدسی در سوریه، همانند عربستان وجود ندارد که او بتواند ادعایی در این حوزه داشته باشد، اما از نظر تاریخی، سوریه مرکزیتی در منطقه داشته است که به حکومت بنی امیه باز میگردد.
اتکا به این قضیه به زعم جولانی آوردههایی برای او دارد؛ نخست آنکه به جولانی سویه جدیدی میبخشد؛ اتکای تاریخی به حکومت بنی امیه؛ به جولانی سویه ملیگرایانه عربی میدهد که برای او جدید است. از سوی دیگر به شکل غیرمستقیم میتواند همان معنای خلافت را برای او به ارمغان بیاورد، درحالیکه اگر او به طور مستقیم ادعای خلافتخواهی کند، به چشم داعش دیده شده و مورد نفرت قرار میگیرد.
این ادعا همچنین در درسترسترین و بلامعارضترین ادعاست که وی میتواند مستقلانه در آن گام بردارد.
موضوع دیگر، ایجاد یک سد محکم در برابر محور مقاومت عمدتاً شیعی است که این مسئله میتواند باعث شود تعدادی از دولتها با ادعای جدید او کنار بیایند.
برای ترکیه که ادعای احیای امپراتوری عثمانی را دارد که پیشتر اساس حکومتیاش خلافت بوده و یا عربستان که ادعای رهبری جهان اسلام و عرب را دارد، ادعاهای جولانی قابل هضم نخواهد بود مگر آنکه او این اتفاق را برای آنها توجیه کرده و اثبات کند کارکردی دارد.
در صورت وقوع این اتفاق، در برابر محور مقاومت عمدتاً شیعی در منطقه، حکومت جایگزین و ادامهدهنده امپراتوری عربی بنی امیه با ریاست جولانی شکل میگیرد که سویهای سنی - عربی خواهد داشت؛ در نتیجه محور مقاومت و حکومت جولانی در اصطکاک شدید با یکدیگر قرار میگیرند؛ چه اینکه جولانی با اتکا به رویه خود، در امور عراق و لبنان نیز به زیان شیعیان و مقاومت دخالت خواهد کرد.
از سوی دیگر این حکومت میتواند در افغانستان و پاکستان نیز برای ایران خطرسازی کند. میتوان گفت در صورت تحقق این سناریو، جولانی و حکومتش در شکلی جدید و بهروز شده، جایگزین داعش خواهند شد و وظایفی راکه این گروه علیه محور مقاومت در محیط داخلی و پیرامونیاش بر عهده داشتند، در اختیار خواهد گرفت.
اگر ادعاهای تند، ضد شیعی و تروریستی داعش با بدنه شرقی جهان اسلام شامل شمال شبه قاره، افغانستان و آسیای میانه انطباق داشت، ادعای جایگزینی با بنی امیه توسط جولانی نیز زمینههای قدرتمندی برای نفوذ در این مناطق دارد.
پیش از این خلافت عثمانی در ارتباط با ازبکها و حکومتهای اسلامی و سنی مذهب هند، نفوذ خود علیه حکومت شیعی صفویه را آزموده است که نشان میدهد ادعاهای خلافتی میتواند منجر به جلب همکاری در این محیط شود.
از سوی دیگر، در بدنه شرقی جهان اسلام به طور تاریخی تقبیح بنی امیه گسترده نبوده است؛ درحالیکه در غرب آسیا و شمال آفریقا که پیش از بنی امیه در اختیار مسلمانان قرار گرفتند، رفتار و نگاه به بنی امیه جهتهای گوناگونی داشته، در بدنه شرقی جهان اسلام که دین تحت زعامت بنی امیه گسترش یافته، تقبیح این حکومت دشوار بوده است.
آشکار است که در این خصوص باید میان حاکمان نخستین بنی امیه با آخرین حاکمان آن در چشم بدنه شرقی جهان اسلام تفاوت قائل شد؛ آنها حاکمان نخستین را تقبیح نمیکنند اما از نظر تاریخی، این اهالی خراسان بزرگ بودند که بنی امیه را سرنگون کردند.
5- روند روی کارآمدن جولانی «خیزشی» بوده که باید به این مسئله توجه کرد. برای روی کارآمدن او نظام پیشین سوریه طی 11 روز ساقط شد. او ناگهانی با کردها دست به امضای توافق زد و اوضاع جنوب به طور غیرمنتظره برایش آرام شد.
همچنین حکومت او با سرعتی باورنکردنی از همان ابتدا با پذیرش منطقهای و بینالمللی مواجه شد به گونهای که او طی چند روز اخیر با «امانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه در پاریس و کاخ الیزه دیدار کرد؛ کمتر از 6 ماه پس از قبضه حکومت.
بر این اساس، تحقق سناریوهای موجود و امکانپذیر در رابطه با او را نمیتوان نادیده گرفت و ساده انگاشت.
6- ایده محور مقاومت در منطقه «مبارزه با صهیونیسم» است. اگر دولتهای منطقه شام با رژیم صهیونیستی عادیسازی کرده و سپس بر اساس منویات آن دست به تحرک در محیط داخلی خود علیه مخالفان بزنند، آیا گروههای مقاومتی جهت مبارزه خود علیه صهیونیسم را به داخل میچرخانند؟
پیش از این در فلسطین این مسئله تجربه شده است. با وجود گردش جریان فتح به سمت سازش و همکاری امنیتی تشکیلات خودگردان در سرکوب گروههای مقاومتی، آنها از درگیری با جریانات غیرصهیونیستی خودداری کردند.
7- عادیسازی سوریه به بهانه توقف حملات انجام میشود درحالیکه حملات با تغییر نظام باید تمام میشد. این موضوع نشان میدهد اراده از تحمیل عادیسازی به سوریه ایجاد روابط سیاسی نیست، بلکه مسئله اصلی خلع سلاح و یا ایجاد منطقه حائل در جنوب این کشور است.
-
يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۳:۰۳
-
۵ بازديد
-

-
ندای لرستان
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1025922/