ندای لرستان - وطن امروز / «بازگشت گاو شیرده» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم یاسر فرخپارسا است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
بازگشت دوباره دونالد ترامپ به صحنه سیاست جهانی و سفر اخیرش به منطقه بویژه عربستان سعودی، نه فقط یادآور رقص شمشیر و قراردادهای میلیاردی سال 2017 است، بلکه پردهبرداری دوبارهای است از ذهنیتی تحقیرآمیز و ابزارگرایانه نسبت به دولتهای عرب منطقه؛ ذهنیتی که او در دوران نخست ریاستجمهوریاش با صراحت به زبان آورد و با عنوان «گاو شیرده» بر سیاست خارجی عربستان مهر زد. اکنون اما مساله صرفا تکرار توهین نیست، بلکه باید پرسید چرا این تحقیر تکرار میشود و چگونه ترامپ دوباره در جایگاهی قرار گرفته است که برخی دولتهای عرب حاشیه خلیجفارس بویژه سعودیها آماده هستند با آغوش باز پذیرای او باشند؟! ترامپ با زبان تاجرمآبانهاش، هرگز از پوشاندن رویکرد سودمحور خود به روابط خارجی پرهیز نکرده است. وی در دوره اول ریاستجمهوریاش، با امضای قراردادهای تسلیحاتی به ارزش بیش از 110 میلیارد دلار با عربستان، خود را «مفتخر به معامله» معرفی کرد و با زبانی نزدیک به بازاریان، عربستان را «دوست خوب اما پولدار» توصیف کرد. این نگاه، در حقیقت بازتعریف عریانشدهای بود از همان دکترین کهنه آمریکا در قبال دولتهای نفتی منطقه؛ فروش امنیت در برابر دلار. امروز اما پس از آنکه ایالات متحده آمریکا زیر سایه یک دولت ضعیف (جو بایدن) در حال از دست دادن موقعیت راهبردی خود در خاورمیانه بود، ترامپ بازگشته تا همان معامله قدیمی را با چهرهای نو بازتعریف کند. عربستان سعودی که در سالهای اخیر بین دیوار بلند ناامنی در یمن و رقابت سنگین با جمهوری اسلامی ایران سرگردان بود، اکنون با کاهش اعتماد به توان آمریکا، با احتیاط و اضطراب، دوباره نگاه به ترامپ را در دستور کار قرار داده است، چرا که تجربه دولت بایدن برای سعودیها بیش از هر چیز، تداعیکننده ضعف، بیتفاوتی و عقبنشینی در قبال تهدیدات منطقهای بود. در همین نقطه است که «تحقیر» و «استقبال» در کنار هم قرار میگیرد. سعودیها میدانند ترامپ دوباره ممکن است آنان را با زبان نیشدار گذشتهاش توصیف کند اما باز هم ترجیح میدهند «حضور آمریکا» را ولو در چهرهای تحقیرآمیز تجربه کنند تا آنکه تنها بمانند. این مساله، بیش از آنکه از ناتوانی نظامی یا اقتصادی باشد، از بحران هویت و استراتژی در سیاست خارجی دولتهای عربی ریشه میگیرد. هنوز برای این کشورها روشن نیست آیا مسیر استقلال استراتژیک از غرب را در پیش بگیرند یا همچنان خود را به سایه امنیت مصنوعی آمریکا وابسته نگه دارند. از سوی دیگر، سفر ترامپ را نمیتوان تنها در چارچوب رابطه با سعودیها تحلیل کرد.
در دل این بازگشت، یک پروژه پنهانتر نیز نهفته است: مقابله با نفوذ چین و روسیه در خلیجفارس. در چند سال اخیر چین نهتنها به بزرگترین شریک تجاری کشورهای عربی تبدیل شده، بلکه در نقش میانجی فعال بین ایران و عربستان نیز ظاهر شده و همین نقشآفرینی باعث به صدا درآمدن زنگ خطر برای واشنگتن شده است. از سوی دیگر، روسیه با حضور در سوریه، توسعه روابط با امارات و قطر و تقویت همکاریهای دفاعی، تلاش کرده بازوی نظامی و سیاسی خود را در قلب منطقه نهادینه کند.
ترامپ بر خلاف بایدن، این رقابت را صرفا یک منازعه ژئوپلیتیک نمیداند؛ وی آن را یک جنگ اقتصادی - تمدنی میبیند که در آن، خاورمیانه نقشی کلیدی دارد. سفر ترامپ به عربستان در این چارچوب، تلاشی است برای بازتعریف جایگاه ایالات متحده آمریکا به عنوان بازیگر غالب منطقهای و نه صرفا یک شریک دفاعی.
در واقع ترامپ میخواهد به دولتهای عربی بگوید: «یا با من باشید یا با دشمنانم».
بازار
![]()
اما در این میان، جایگاه جمهوری اسلامی ایران چه میشود؟ ایران حالا نهتنها خود را از الگوی «نیازمند مذاکره» بیرون کشیده، بلکه به پشتوانه محور مقاومت، انصارالله و ابتکار عملهای منطقهای، در موقعیت فعال و اثرگذار قرار گرفته است. حملات یمن به فرودگاه بنگوریون و اختلال در بنادر رژیم صهیونیستی، نشان داد توازن قدرت در منطقه دیگر با مدل سنتی «عربستان دلار میدهد و آمریکا حمله میکند» کار نمیکند.
امروز میدان مقاومت تعیینکننده نظم جدید منطقهای است و بازگشت ترامپ نیز اگر بر مبنای گذشته بنا شود، تنها به شکاف بیشتر میان آمریکا و واقعیت میدانی منجر خواهد شد. این یادداشت تلاش کرد نشان دهد بازگشت ترامپ در نگاه اول ممکن است برای برخی دولتهای منطقه یک فرصت امنیتی به نظر برسد اما در واقع میتواند همان دام تحقیرآمیز گذشته باشد که این بار در بستری پیچیدهتر، با رقیبانی قویتر و زمینی خطرناکتر اجرا میشود.
از سوی دیگر باید توجه داشت جنگ آمریکا با چین و روسیه در خلیجفارس، بیش از هر چیز، میدان فرصتسازی برای ایران است؛ فرصتی برای تثبیت استقلال راهبردی، تعمیق پیوندهای منطقهای و تضعیف تدریجی موقعیت آمریکا به عنوان حافظ مصنوعی امنیت.
دولت جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی، باید هوشمندانه از وضعیت موجود بهرهبرداری کند؛ بدون افتادن در دام دوقطبیهای غربگرا/ ضدغرب، بدون گره زدن سرنوشت کشور به انتخاب این یا آن رئیسجمهور آمریکا و معطل کردن ظرفیتهای کشور به مذاکرات، همچنین بدون غفلت از قدرت واقعی خود در میدان منطقهای. امروز زمان آن است تهران، سیاست خارجی خود را بر پایه «بازدارندگی فعال» و «ابتکار منطقهای» بازتعریف کند. سرمایهگذاری بر قدرت هم میتواند چتر راهبردی ایران را گستردهتر کند. در چنین وضعیتی، بودن ترامپ یا هر بازیگر دیگر، نه تهدید، بلکه فرصتی برای به چالش کشیدن نظم ساختگی غرب خواهد بود.