ندای لرستان - روزنامه جوان / «خالیفروشی ترامپ و رشوههای عربی» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یک دهه پایانی عمر رژیم پهلوی، زمانی درآمد نفتی بهیکباره سر به فلک گذاشت، محمدرضا شاه سرمست از دلارهایی که نمیدانست چگونه خرجشان کند، به ولخرجیهای عجیبی روی آورد. از جمله هزینهکردهای شگفتآور پهلوی دوم، رشوه انتخاباتی به سود نامزدهای ریاستجمهوری امریکا بود. محمدرضاشاه که سلطنت خود را مدیون امریکاییها میدید، بقای کار خود در تهران را منوط به کسب رضایت واشینگتن میدانست و تصور میکرد با حمایت از برخی نامزدهای انتخاباتی میتواند تداوم پادشاهی خود و فرزندش را تضمین کند.
پس از آنکه کمک قابلتوجه شاه به کمپین انتخاباتی نیکسون، به تحکیم روابط شخصی او با رئیسجمهور وقت امریکا انجامید، پهلوی دوم در انتخابات 1976 نیز بار دیگر خواست شانس خود را امتحان کند. اما این بار روی اسب بازنده شرط بسته بود و به جای جرالد فورد، جیمی کارتر به کاخ سفید راه یافت. آن روزها در مطبوعات امریکا از رقم 120 میلیون دلاری کمک شاه از دلارهای نفتی ملت به کارزار انتخاباتی فورد خبر میدادند. دو سال بعد البته معلوم شد این قمار برای شاه بازی دوسرباخت بوده است، چراکه کارتر هم به ضرب و زور برژینسکی نتوانست مانع از سقوط محمدرضا پهلوی شود.
سنت تاریخ همیشه بر همین منوال بوده است. حکامی که از پایههای حکومت خود اطمینانی ندارند، تلاش میکنند، در بیرون از مرزها، تکیهگاههایی بیابند و طبیعتاً برای کشورهای نفتی این به ظاهر تکیهگاهها معمولاً فاکتورهای گرانتری صادر میکنند! سرنوشت نفت در رژیمهای سلطنتی همین بوده است؛ تضمینی برای بقای خاندان حاکم. سلاطین برای صادرات نفت خام رقابتی افسارگسیخته دارند تا در دوره صدارت خودشان حداکثر بهره را ببرند. هیچ تضمینی وجود ندارد که چند صباح دیگر سلطنت در این خاندان یا فرزندان حاکم فعلی بماند. مصداق بارز «در لحظه زندگی کردن و از آن لذت بردن» را در حکومتهای پادشاهی میتوان دید. شاه نیز در سالهای پایانی تا توانست نفت فروخت و بخش زیادی از آن را با واردات اسلحه امریکایی، مصروف آبادکردن صنایع امریکا کرد به این خیال که دو صباح بیشتر
حکم براند.
بازار
![]()
ترامپ به عنوان یک تاجر روانشناسی سلاطین را خوب میداند، مسئله اول و آخر آنها بقای سلطنت است و بس و هیچ آرمانی به جز این برایشان متصور نیست. همین نکته ظاهراً ساده، اما مهم، ترامپ را به این نتیجه رسانده که باید چیزهایی را به جنوب خلیجفارس بفروشد و برای آن بهای گزافی هم بستاند. کالایی که فروخته میشود چیست؟ تضمین بقا! چگونه باید قیمت این کالای فرضی را بالا برد؟ با هیولاساختن از دشمن فرضی. اینجاست که «ایرانهراسی» به ابزار معرکهگیری ترامپ تبدیل میشود. او به عادیسازی روابط با بزرگترین دشمن کشورهای اسلامی که اسرائیل است دعوت میکند و آنها را از هیولایی فرضی به نام ایرانی که میخواهد شبهجزیره را تصاحب کند (!) میترساند. ترامپ حتی بقای قطر، عربستان و امارات را به امریکاییها منتسب میکند تا قیمت معامله تا حداکثر ممکن بالا برود و البته میدانیم که منظور او بقای سه خاندان حاکم بر سلطنت بوده است.
ترامپ هنر فروختن را ظاهراً خوب میداند و البته برای «هیچ را گران فروختن» مهارت بیشتری دارد. البته سلاطینی هم که معمولاً از پسرعموهای خونی خود واهمه دارند، خریداران خوبی برای این «خالیفروشیهای گزاف» هستند. حتی تازه به دوران رسیدههای دمشق هم امیدوارند به بهای بذل و بخشش اراضی و قدرت دفاعی مردم سوریه به اسرائیل، دل ترامپ را به دست آورند.
برای ترامپ چیزهای مهمتری هم هست. او برای بازنماندن از مسابقه بزرگ تجاری در دنیا، به سرمایههای هنگفتی نیاز دارد که آن را در غرب آسیا یافته است. میداند که صاحبان این سرمایه، حاضرند برای بقایشان مبلغ خوبی بپردازند و این فرصتی است که ترامپ آن را ربوده است. سؤالی که تحلیلگران امریکایی احتمالاً در ذهن دارند این است که آیا این رشوههای شخصی به ترامپ یا وعده انتقال سرمایههای عربی به امریکا، میتواند به وعده ترامپ برای «اول ماندن امریکا» کمک کند؟ پاسخ پیچیدگی دارد و نمیتوان به راحتی به آن جواب داد. اما سؤالی که ساکنان غرب آسیا دارند، چیز دیگری است. آیا رشوه به ترامپ به بقای سیاسی میانجامد؟ اگر محمدرضا پهلوی زنده بود احتمالاً جواب این سؤال را به خوبی میتوانست بدهد.
http://www.Lor-Online.ir/Fa/News/1026973/سرمقاله-جوان--خالیفروشی-ترامپ-و-رشوههای-عربی