ندای لرستان - ایران / «امکانسنجی توافق هستهای ایران و آمریکا» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم سیدجلال دهقانی فیروزآبادی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
چهارمین دور مذاکرات هستهای ایران و آمریکا در مسقط بدون دستیابی به توافق به پایان رسید. دور پنجم این ماراتن دیپلماتیک احتمالاً هفته آینده مجدد پیگیری شود. این «توقف در مرز توافق»، ابهامها و پرسشهایی را در مود امکان توافق هستهای بین آمریکا و ایران بر انگیخته است. این یادداشت کوتاه در پی امکانسنجی و الزامات یک توافق، ولو حداقلی و مقبول، میان ایران و آمریکا است.
توافق هستهای ایران و آمریکا مستلزم چند پیش شرط و پیش نیاز ماهوی است.
اول: هر دو کشور باید عزم و اراده سیاسی لازم برای حل و فصل این منازعه مزمن به صورت مسالمتآمیز از طریق دیپلماسی را داشته باشند. ایران در این چهار دور مذاکره عملاً نشان داد که اراده و انگیزه لازم برای راهحل دیپلماتیک را دارد. اما شک و تردید جدی در مورد اراده و جدیت آمریکا در این زمینه وجود دارد. مواضع ضد و نقیض مقامات آمریکایی این تردید را تقویت میکند.
دوم: ایران و آمریکا باید تعامل و همکاری را بر تقابل و تخاصم مرجح و مقدم بدارند. بر اثر بیاعتمادی شدید دو کشور به یکدیگر، هیچ یک از اینکه قصد و نیت دیگری همکاری باشد، اطمینان لازم را ندارد. باتوجه به پیشینه نقض عهد آمریکا در برجام، بیاعتمادی ایران نسبت به این کشور بیشتر و بجاست. مواضع سینوسی و آسانسوری آمریکا در روزهای گذشته تردید ایران نسبت به نیت واقعی آمریکا برای توافق و احتمال تقلب را تشدید میکند.
بازار
![]()
سوم: توافق ایران و آمریکا در گرو آن است که هر دو کشور شرایط موجود را وضعیت باخت –باخت بدانند، نه بازی برد – باخت. آغاز مذاکرات هستهای ایران و آمریکا بیانگر درک وجود چنین شرایطی برای هر دو کشور است. هرچند ترامپ تلاش میکند وانمود کند که در چنین شرایطی قرار ندارد. اما شواهد و قرائن نشان دهنده قرار داشتن آمریکا در این وضعیت است.
چهارم: درک این مسأله است که وجود یک بنبست متقابل به ضرر هر دو طرف است و هزینههای غیرقابل تحملی را بر آنها تحمیل میکند. مواضع مقامات آمریکایی بیانگر آن است که ترامپ چنین تلقیای از وجود چنین شرایطی ندارد.
زیرا به زعم او هزینههایی که ایران از این بنبست هستهای متحمل میشود، با هزینههای آمریکا، هم پایه، هم اندازه، همسان و هم وزن نیست. با وجود این، شواهد حاکی از آن است که آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران دقیقاً در یک بنبست قرار دارد. زیرا از یک سو، ایران در آستانه هستهای قرار دارد و از سوی دیگر گزینه نظامی نیز دربردارنده هزینه غیرقابل تحملی برای آمریکا است. مهمتر آنکه این گزینه هدف راهبردی آمریکا مبنی بر از بین بردن برنامه هستهای ایران را تأمین نمیکند.
پنجم: تصمیم گیرندگان دو کشور باید به این نتیجه برسند که رهاشدن از وضعیت نامطلوب فعلی از طریق دیپلماسی، مطلوبتر از هر گزینه دیگری است. دیپلماسی و راهحل سیاسی گزینه بهینه، به معنای پرسودترین و کم هزینهترین گزینه ممکن است. آغاز و استمرار مذاکرات هستهای بویژه پس از دور چهارم، بیانگر آن است که دو کشور به درک مشترکی از این واقعیت رسیدهاند. به رغم اتخاذ مواضع اعلانی رادیکال، این تلقی و برداشت به طور ضمنی در بیانات مقامات دولت آمریکا نیز دیده میشود.
ششم: دو کشور دست کم در سطح حداقلی، باید اهداف و آماج مشترکی از مذاکرات داشته باشند. تأیید ماهیت غیرنظامی فعالیتهای هستهای ایران و تضمین آن از طریق سازوکارهای اطمینان بخش، دو هدف مشترک ایران و آمریکا است. البته این دو درباره سازوکارها و ابزارهای تضمین کننده این امر اختلاف نظر دارند. از قضا همین امر تاکنون باعث عدم توافق شده است. گرچه آمریکا باید به تأمین مهمترین هدف مذاکراتی ایران مبنی بر لغو و رفع تحریمها متعهد باشد. هفتم: باید یک «منطقه توافق مثبت ممکن» وجود داشته باشد. «منطقه توافق مثبت ممکن»، به معنای تلاقی حداکثر امتیازی که آمریکا حاضر است بدهد، با حداقل امتیازی که ایران مطالبه میکند، خواهد بود. در واقع باید خطوط قرمز دو کشور با یکدیگر تلاقی کنند، در غیر این صورت توافقی حاصل نخواهد شد. برگزاری چهار دور مذاکره بر شکلگیری یک «منطقه توافق مثبت حداقلی» دلالت دارد، همچنان که تعویق دور چهارم بیانگر برهم خوردن موقت این منطقه بود. اما برگزاری چهارمین دور مذاکرات، نشانه بازسازی این «منطقه توافق» است. در صورت بازیابی نکردن «منطقه توافق مثبت ممکن»، استمرار مذاکرات و حصول توافق ممکن نیست. زیرا بعضی از جناحهای داخل دولت ترامپ حاضر به پذیرش منافع حداقلی ایران که با تکیه بر به رسمیت شناختن حق غنیسازی اورانیوم در خاک ایران تعریف میشود، نیستند.
هشتم: هر دو کشور باید مذاکرات هستهای را بازی با حاصل جمع جبری مثبت بدانند، نه حاصل جمع جبری صفر. اکنون به نظر میرسد دو کشور ظاهراً چنین برداشتی از مذاکرات دارند.
اما برخی از مواضع و رفتار آمریکا از تلقی بازی با حاصل جمع جبری صفر این کشور نشان دارد. چرا که دادن هر گونه امتیازی به ایران را به مثابه از دست رفتن آن برای خود میپندارد.
تاکنون برآیند این هشت شرط و اصل، بر امکان دستیابی به توافق، ولو محدود و موقت، میان آمریکا و ایران دلالت دارد. روی هم رفته میتوان گفت ایران و آمریکا در شرایط «بازی چیکن» قرار دارند. به این معنی که هیچ یک از دو بازیگر دنبال برخورد و تصادم نیست، اما کوچکترین بیاحتیاطی ممکن است به تصادف ناخواسته آنها بینجامد.
http://www.Lor-Online.ir/Fa/News/1026282/سرمقاله-ایران--امکانسنجی-توافق-هستهای-ایران-و-آمریکا