ندای لرستان - هم میهن / «ظرفیت خاورمیانه» عنوان یادداشت روز در روزنامه هم میهن است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اروپا تا پیش از جنگ اول جهانی قله اقتصاد جهان بود. جنگ اول آن قاره را در مسیر افول قرار داد و به عوض آن آمریکای شمالی شامل ایالات متحده آمریکا و کانادا جهش کردند.
جنگ دوم جهانی کار اروپا را یکسره کرد و به عقب برد؛ به نحوی که برای احیا یا بازیابی اروپای پس از جنگ، ایالات متحده با طرح مارشال به کمک آنان آمد و الا معلوم نبود که بتوانند از خاکستر جنگ سربلند بیرون آیند.
بازار
![]()
چنین طرحی برای شرق آسیا نیز وجود داشت و در هر صورت، این دو منطقه به دنبال ایالاتمتحده و آمریکای شمالی موتور اقتصاد و رفاه جهانی شدند. هنوز چند دهه نگذشته بود که موتور شرق آسیا نیز روشن شد و امروز وزن اقتصادی این منطقه در حال اول شدن است و اروپا را جا گذاشته است. آخرین مسافر قطار پیشرفت شرق آسیا اندونزی است که پرتوان و با انگیزه سوار شده است.
آمریکای لاتین هم در سه دهه گذشته متحول شده است. مکزیک و برزیل در کنار قدرتهای قبلی این قاره، آرژانتین و شیلی قطب مهمی را تشکیل دادهاند و البته از همان تاریخ، دوره بیثباتیهای سیاسی و کودتاهای بیپایان در این قاره نیز به پایان رسید و اکنون نوعی ثبات نیمه دموکراتیک در آن جریان دارد.
آسیای جنوبی هم گرچه درگیر جنگ است؛ ولی هند و بنگلادش راه خود را جدا کردهاند و با سرعت در حال پیشروی هستند. از هندوستان به این سو تا شمال آفریقا و کل این قاره همچنان درگیر بیثباتیها و جنگهای پایانناپذیر هستند.
در حدود نیمقرن اخیر چندین جنگ گسترده و طولانیمدت، همراه با تحولات انقلابی و جنبشی و جنگ داخلی رمق منطقه را کشیده است. بدون شک حضور اسرائیل در منطقه یکی از عوامل ناپایدارکننده است و همچنان هم خواهد بود.
عامل دیگر، چشم طمع داخلی و خارجی به منابع نفت و گاز موجود و گسترده در منطقه است. ولی عوامل فرهنگی و سیاسی و رقابتهای مخرب قومی و مذهبی را نیز نمیتوان و نباید نادیده گرفت یا کماهمیت شمرد.
همچنین، فقدان همکاریهای منطقهای هزینه ثبات را بالا برده است. در واقع، اصل مشکل همین است. نکته بسیار مهمی که باید توجه داشت امتناع توسعه جزیرهای است. اگر یک کشور کمتر توسعهیافته یا فقیر و بیثبات در کنار هر کشوری باشد؛ نباید گمان کنیم که کشور اخیر میتواند با آرامش خیال به پیشرفت خود ادامه دهد.
نخواهد توانست. بنابراین، رهبران و دولتهای منطقه باید ببینند که اگر برای تفاهم و همکاری در جهت صلح و رفاه با یکدیگر همکاری نکنند، دیر یا زود خاورمیانه و شمال آفریقا به نمادی برای درسآموزی تاریخی تبدیل خواهد شد.
حتی آفریقا هم در آغاز مسیر پیشرفت قرار گرفته؛ درحالیکه خاورمیانه و شمال آفریقا همچنان درگیر اختلافات و جنگ داخلی و بیثباتی سیاسی است. این درحالی است که بنا به شواهد و دادههای موجود ظرفیتهای این منطقه از حیث سرمایه، ژئوپلیتیک، نیروی انسانی بسیار مطلوب است.
راهحل منطقه آوردن بیگانه به داخل منطقه برای حل اختلافات و تعارضات نیست. قطعاً باید با همه کشورها ارتباط و مراوده داشت؛ ولی وارد کردن آنها در معادلات منطقهای زهر کُشنده است و مسائل و اختلافات را پیچیدهتر و غیرقابلحلتر میکند.
اگر از این زاویه نگاه کنیم سفر منطقهای ترامپ میتواند هم فرصت باشد و هم تهدید. قدرتهای جهانی را نه میتوان نادیده گرفت و نه مفید است که چنین رویهای داشت.
گفتوگوهای کنونی ایران و آمریکا نشانه روشنی از عقیم بودن این نادیدهانگاری است. ولی این به معنای پذیرش سیاستهای دخالتجویانه و سلطهگرانه نیست.
میان این دو حالت مرز باریکی وجود دارد. نهفقط آمریکا که اتحادیه اروپا و چین و روسیه را هم نباید نادیدهانگاری کرد. بنابراین، اکنون که مذاکرات ایران و آمریکا در جریان است؛ باید پیام روشنی مخابره کرد که خطمشی منطقهای ایران چگونه است. خطی که باید شامل بازی برد-برد برای همه کشورهای منطقه و با مشارکت همه قدرتهای جهانی باشد. سیاستی که نفی حتی یک کشور را در دستور کار خود قرار دهد، پیشاپیش به زیان همه است.
ظرفیت خاورمیانه قابلمقایسه با بسیاری از مناطق دیگر نیست. عدم بلوغ و توسعهنیافتگی سیاسی و رقابتهای قومی و محلی بخش مهمی از ریشههای این وضعیت است.