ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
احمد بالدی، جوان اهوازی که هفته گذشته در اعتراض به تخریب مغازه پدرش خودسوزی کرده بود، درگذشت.
سید عبدالجواد موسوی| همین الان که قصد کردهام این کلمات را بنویسم، احمد بالدی، جوان اهوازی که هفته گذشته در اعتراض به تخریب مغازه پدرش خودسوزی کرده بود، درگذشت. از آن روز تا همین الان دستم به هیچ کاری نرفت و جز یک یادداشت نصفهونیمه درباره باستانگرایی تقلبی حضرات هیچچیز دیگری نتوانستم بنویسم. مدتها بود فکر میکردم دوران این شکل از برخوردها تمام شده و دستاندرکاران مملکت به این نتیجه رسیدهاند که نباید در شرایط حساس کنونی! سر به سر مردم گذاشت.
نهم خردادماه 1372را در مشهد بهچشم دیده بودم و خوب میدانستم یک برخورد بیخردانه و ظالمانه چگونه میتواند شهری را به آشوب بکشد. در تمام اتفاقاتی شبیه نهم خردادماه مشهد که بارها و بارها تکرار شد و شاید بدتریناش ماجرای مهسا امینی بود، مقصر اصلی کسی نبود جز مسئولانی که فکر میکردند، باید یکجوری ماجرا را سرهمبندی کرد. در تمام موارد مسئولان زورشان میآمد قبول مسئولیت کنند یا به مردم گزارشی صادقانه بدهند.
احتمالاً همه آنها هم توجیهشان این بود که حفظ نظام از اوجب واجبات است. من با این گزاره مشکل چندانی ندارم، جز اینکه برعکس مسئولان محترم، حفظ نظام و بالاتر از آن حفظ این سرزمین را در برخورد با مسببان این فجایع میدانم، نه در حمایت از آنها. اما حقیقتاش را بخواهید در ماجرای اهواز و حادثه فجیع احمد بالدی، دادستانی اهواز عاقلانه و منصفانه عمل کرد. شاید برای نخستینبار بود که مسئولان بهجای متهمکردن قربانی و کسانی که از آن فاجعه تصویربرداری کردند و نسبتدادن قربانیان به جاسوسی و رابطه با اسرائیل و آمریکا، مجریان قانون را مقصر دانستند و شهردار اهواز را بازداشت کردند.
میدانید اگر این جنس برخورد با تخلفات در این مملکت رایج بود، بسیاری از حوادثی که در این چنددهه شاهد آن بودیم اصلاً به وقوع نمیپیوست. میدانید اگر آن وقایع تأسفبار در این سرزمین رخ نمیداد ما امروز کجا ایستاده بودیم و میتوانستیم به چه چیزهای مهمتری فکر کنیم؟ احمد بالدی آخرین قربانی بیتوجهی و بیرحمی نسبت به طبقه فرودست نیست.
فکر کنید پدر احمد بالدی، آدم متمولی بود و کاری خلافقانون مرتکب شده بود. آیا کسی زهره آن را داشت که با او چنین برخوردی کند؟ تصور کنید احمد بالدی، یکی از این جوانهای تازه به دوران رسیده و رانتخواری بود که ماموران شهرداری را تهدید به خودسوزی میکرد، آیا کسی جسارت آن را داشت به او بگوید: خودت را بسوزان تا ببینیم چجوری میسوزی؟ برخورد نابخردانه و بیرحمانه فقط مختص پابرهنهها و گرسنگان است. از گشت ارشاد گرفته تا مالیات ستاندن و برخورد با تخلفات مالی و ساختوسازهای غیرقانونی، فقطوفقط مختص بدبخت بیچارههاست.
این نگاه طبقاتی و ناعادلانه وقتی با توجیه حفظ نظام درهممیآمیزد، فاجعه ابعاد وحشتاکتری به خود میگیرد. من نه دادستان اهواز را میشناسم، نه میدانم که این تصمیم فردی بوده یا حاصل عقل جمعی، اما هرچه هست از او میخواهم این ماجرا را تا پایان، شرافتمندانه و خردمندانه پیش ببرد. هم از خون جوان بیگناهی که از سر استیصال، درماندگی و بهخاطر حمایت از شرافت پدرش دست به خودسوزی زده، نگذرد و هم بداند که تنبیه متخلفان میتواند برای شخص او عاقبتبخیری به ارمغان بیاورد و از همه مهمتر، به سربلندی این آب و خاک مدد برساند.
از صمیم جان امیدوارم کسی یا کسانی در راه این پرونده اخلال ایجاد نکنند و اگر هم کردند، دادستان محترم به پشتوانه مردمی که سالهاست آرزوی تحقق عدالت را در سر دارند، کارش را پیش ببرد و از هیچ دیاری ترس به دل راه ندهد.
این پرونده و فرجام آن نهتنها با آبروی دادستان محترم اهواز که با سرنوشت یک کشور گره خورده است. کسی چه میداند شاید همین پرونده، آری همین یک پرونده، بتواند دست فرمان حکمرانی را تغییر دهد و پس از این مصائبی ازایندست با نگاهی عاقلانهتر و عادلانهتر حل شوند. شاید همین پرونده و شکل رسیدگی به آن بتواند سرمشقی باشد برای دیگران. زیادی خوشبینام؟ نمیدانم، شاید. اما چاره دیگری هم هست؟
باز هم نمیدانم اما این را خوب میدانم که ما دستپرورده فرهنگی هستیم که همواره در ناامیدوارانهترین اعصار تاریخ بهدنبال روزنهای از امید بودهایم و غالباً هم این امیدواری جواب داده است. امیدوارم اینبار هم موفق شویم. روح احمد بالدی شاد و خدایش بیامرزد.
بازار ![]()